تاریکخانه

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

تاریکخانه

من نمیدونم آیا هر کدوممون یه سرنوشتی داریم یا تصادفی عین یه پر با نسیم به این طرف و اون طرف میریم.ولی فکر میکنم شاید هردوی اینها درست باشه.شاید هردوی اینا در یه زمان اتفاق میفته...فارست گامپ

مترجم و نویسنده سینمایی
دانشجوی دکترای مطالعات تئاتر در دانشگاه چارلز جمهوری چک
لیسانس زبان روسی ازدانشگاه شهیدبهشتی
فوق لیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه تربیت مدرس
فارغ التحصیل دوره فیلمسازی از انجمن سینمای جوانان ایران

سابقه همکاری با روزنامه بانی فیلم، مجله فیلم نگار، 24، سینمااعتماد، بولتن جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان،سایت های سینماسینما و...

۶ مطلب در آذر ۱۳۸۹ ثبت شده است

صنعت فیلم در اِکوادور

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1889-30 آذر 1389

صنعت فیلم در اِکوادور

چقدر دورتر

تاریخچه صنعت فیلم در اکوادور را در واقع می توان به دو دوره قبل و بعد ازسال 1999 تقسیم کرد. با توجه به دوره قبل از 1999 بر اساس گفته های ساموئل جانسون،چیزی که می تواند درباره ی  تلاشهای گاه و بی گاه اکوادور در فیلم سازی  در طول قرن گذشته گفته شود بیشتر شبیه راه رفتن سگی است که با پشت پایش راه می رود.کار زیادی در این زمینه انجام نشده است. و شگفت آنکه برای آن تلاشی هم انجام نشده است. به استثنای مکزیک ، برزیل و آرژانتین هیچ کشوری از آمریکای لاتین تا کنون قادر به ایجاد صنعت فیلمی معتبر،مستقل،و با دوام نبوده است.این موضوع تاحدی به دلیل دامنه تسلط و برتری هالیوود و اروپا در سالن های سینما است و تا حدی نیز به دلیل  تولیدات سه کشور مذبور است ، کشورهایی که صنعت سینما به نوعی از طرف دولتهایشان حمایت می شود.

در حالیکه در قرن بیستم رشد کمی در سینمای اکوادور شکل گرفته بود ، اما  اشتیاق عمومی همچنان نسبت به این صنعت جدید از آغاز تا پیشرفتهایش در مراحل بعد وجود داشت.در حقیقت هجمه قابل توجه فیلمهای خارجی ، ضبط صوت ها و گرام هاا،اجاق گازها، وسایل تزیین و آرایش و بهداشت مدرن بازار جدیدی را برای چنین سبکی از زندگی در میان طبقه متوسط نوپای اکوادور برانگیخت و همین امر به اکوادور برای حرکتی رو به جلو و به دور از ریشه های فئودالیسم اش کمک کرد.

دوران طلایی سینمای اکوادور غالبا در دهه 20 مورد توجه است با تلاشهای یکی از پیش گامان و مولفان اکوادور به نام آگوستو سان میگل که نه تنها دو فیلم شاخص به نامهای Atahualpa’s treasure و an abyss and two souls ساخت، بلکه کسی بود که از نظر سیاسی هم پیشرو بود. فیلم دوم او بهره برداری ها و سوءاستفاده های طبقه حریص اشراف از اکثریت مردم بومی ولی فقیر منطقه را رسوا می کند. تقریبا همه ی کشورهای آمریکای لاتین در این دوره برای خود پیشگامانی مشابه دارند با این وجود با ظهور سینمای ناطق همراه با هزینه های تولید بالا، پتانسیلی که برای فیلمسازی و رشد سینمای داخلی در این کشور شکل گرفته بود از بین رفت مخصوصا با محصولات هالیوودی با دوبله های اسپانیایی که سینماهای داخلی را تسخیر کرده بودند.

با این حال برای 50 سال بعد تلاشهای کمی برای فیلمسازی در اکوادور صورت می گیرد. و آن تعداد فیلمی که تولید می شوند نیز عمدتا در ژانر مستند است ،ژانری که هزینه اش و متاسفانه مخاطبش هم بسیار کم است.4 فیلم شاخصی که بین سالهای 1947 و 1959 با بازیگران داخلی  که به دنبال محبوبیت نزد مخاطبان بودند ، ساخته شدند بیشتر ارزششان امروز از جنبه اجتماعی تاریخی است تا زیبایی شناختی و رضایت نزد مخاطبان

نخستین حرکتهایی که در زمینه ساختن فیلمهای مدرن اکوادور در دهه 70  شکل گرفت زمانی بود که دانشگاهها شروع به برگزاری دوره های تحصیلی مطالعات سینمایی کردند و تلویزیون داخلی نیز از جشنواره های رقابتی فیلم کوتاه حمایت می کرد و حتی  قبل از آن مرکز casa de la cultura که تحت حمایت دولت بود تحت نظارت مرکز Ulises estrella فیلمهای غیر تجاری را برای مشتاقان در  کلوپ هنر فیلم نمایش می داد. سرانجام در سال 1977 اولین نشانه ها از ظهور فیلمسازان قابل اعتنا و مهم در یک سازمان نمایان شد،سازمانی که اکنون با عنوانAsocine شناخته می شود.

نسل جدید نویسندگان و کارگردانان بلندپرواز و احساساتی قادرند سرمایه های پروژه های رویایی خود را از منابع مختلف تامین کنند .قابل توجه ترین آنها کامیلو لوزوریاگا است که فیلم  پلنگ او بر اساس یک حکایت افسانه ای توسط مولف اکوادوری؛خوزه دو لا کوآدرا ساخته شد و برنده جایزه بهترین فیلم اول در جشنواره بین المللی فیلم کارتانگا در 1977 شد. در تلویزیون نیز کارگردان یوگسلاو تباری به نام کارل وست که در آمریکا تحصیل کرده بود شروع به ساختن مجموعه فیلم های تلویزیونی موفقی با اقتباس از رمانهای تاریخی اکوادور کرد .

با این وجود در 1999 این سباستین کوردروی اسپانیایی جوان بود که که از دوره های فیلمسازی دانشگاه UCLA آمده بود تا با تریلر جنایی بی مانند و جسورانه ی خود موشها و دزدها که با جایزه ها و نامزدی های مختلف در سراسر جهان توانست افتخارات زیادی را برای اکوادور کسب کند ، تولد تازه ای به حرکتهایی در ساختن فیلمهای مدرن اکوادور ببخشد.افتخاراتی همچون نامزدی در بخش بهترین فیلم خارجی زبان در جشنواره گویای اسپانیا. فیلم بعدی کوردرو در اکوادور  cronicas ، محصول مشترکی با هنرنمایی سوپراستارهای مکزیکی - هالیوودی چون آلفونسو کوآرون و گویلرمو دل تورو و نقش آفرینی جان لگیزامو بود.

در سال 2006 کنگره اکوادور کنسول ملی فیلم را برای حمایت و ترغیب فیلمسازان داخلی تاسیس کرد و در سال 2007  فیلمساز دیگری به نام تانیا هرمیدا یک موفقیت  مهم و تجاری بزرگ را هم در جشنواره های داخلی و هم در سطح جهانی با فیلم چقدر دورتر؟((Qui Tan Lejos) برای اکوادور به ارمغان آورد.در ضمن فیلم سازان دیگری مثل خواهر سباستین کوردرو ؛ ویوین کوردرو و همچنین ویکتور آرگوی توانستند تحسین و توجه همگان را برای تلاشهایشان در فیلمسازی برانگیزند.در نهایت می توان گفت اکوادور با حضور قابل توجه خود در صحنه های بین المللی در حال شناخته شدن و پذیرفته شدن به عنوان کشوری با سینمایی با کیفیت است.

 

منبع:   www.vivatravelguides.com

 

 

حماسه جنایتکاران

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1877-17 آذر 1389

حماسه جنایتکاران

درباره فیلم تایوانی مونگا

مونگا یک فیلم گنگستری پویا و بسیار تأثیرگذار از تایوان است که به پشت پرده های تایپه در دهه 80 که طی آن گروهی از نوجوانان با جنایتکارانی که از محله قدیمی مونگا در تایپه گریخته بودند مبارزه کردند ، می پردازد.

مانگو پتانسیل و وجوه این را دارد که تماشاگر جهانی با آن ارتباط برقرار کند و حتی در کارگاه  های پخش و نمایش فیلم تبدیل به فیلمی محبوب و کالت شود.

فیلم کلکسیون زیبایی از رنگ و حرکت و هر چیز دیگری است که به نحو احسنت در فیلم اجرا شده است و همچنین حرکتهایی موزون که توسط کارگردان دوز نیو (که پیشتر فیلم کدام کار من روی زمین اشتباه بود؟ 2008 را ساخته است) که خود نیز در نقشی کوتاه اما تاثیرگذار در قالب رئیس جنایتکاران که مرتب هم سیگار می کشد ایفای نقش می کند ، گرفته شده است

حماسه جنایتکاران شاید ژانر استانداردی باشد و قواعد و فرمولهای خود را داشته یاشد اما مونگا فیلمی متفاوت هم در دوره زمانی (که در آن لباس هایی با رنگ های روشن،کاست های صوتی،مدلهای موی عجیب و مسخره و نوعی پاکی و بیگناهی که در سیاستهای جنایتکاران وجود دارد)و هم در عناصر دیگر است. حقیقت این است که فیلم روی رابطه دوستانه و پیوند برادری بین گروه تمرکز می کند تا کتک کاری ها و خون و خونریزی که بین آنها شکل می گیرد.

ماسکیتو(مارک چاو با چهره ای کاریسماتیک)به طرف مونگا حرکت می کند و تحت حفاظت دراگون لی(ریدیان وگان) پسر یک گنگستر محلی به نام بوس گتا و دوستانش ، مانکی و آپو قرار می گیرد .آنها در نهایت اعضای جوان گروه اصلی گانگسترها تشکیل می دهند.

ماسکیتوی کم رو با روحیه ای  دفاعی از پیوند برادری به وجود آمده بین گروه که پیش ز این هرگز آن را تجربه نکرده بود لذت می برد و به دلیل توافقش با گروه برادران شرایط گروه را می پذیرد.آنها از این شیوه گروه  لذت می برند و آز آنجا که در دهه 80 به سر می برند آنها دیسکو ها را برای کار خود  هدف می گیرند ولی به تدریج به آنجا می آیند تا حقایق بی رحمانه اعضای گروه را که تا کنون پنهان کرده اند ببینند..

زمانی که گروه های خارجی اطراف مونگا به سمت گروه های ساکن در مونگا هجوم می آورند هر کس کاری را می پذیرد و در آن راه باید وفادرای خود ا نیز نشان دهد و اعضای جوان گروه ناگهان خودشان را وسط نبردی بین جنایتکاران می یابند.

این فیلم درجه یک تایوانی یک حس قوی نوستالژی را در بیننده زنده می کند.ممکن است فیلم تا حدی در ساختار کلیشه ای به نظر برسد(مثلا ماسکیتو شیفته زنی به نام نینگ که با لاجبار آلوده شده  و به خاطر نشان ماه گرفتگی که روی صورتش دارد کسی به او توجهی ندارد می شود) ولی  فیلم سرزنده و یک دوباره سازی جذاب از این ژانر در زمان خودش است. جنگ های متوالی گانگسترها بی نقص و جذاب است و همه اجراهای فیلم دقیق و کارشده است.مخصوصا مارک چاو که به عنوان پسر جوانی که عشق برادری او به تدریج به این خاطر که خود را با گروه جنایتکاران در یک ردیف می بیند تبدیل به خوی وحشیانه و بی رحم می شود بسیار تکان دهنده است.

کارگردان دوز نیو(که همچنین فیلم را تهیه کرده و در نوشتن فیلمنامه همکاری داشته است)مونگا را به عنوان شهری دره ای و زیبا که آمیزه ای است از میراث چینی و ژاپنی گذشتگان و ظهور مدهای غربی جدید نشان می دهد. مونگا یک فیلم گنگستری گرم و جدی است که سزاوار  است محبوبیتی بیش از جشنواره ها پیدا کند.

این فیلم از طرف تایوان به عنوان نماینده این کشور به اسکار 2011 معرفی شده است.

 

مدیر فیلبرداری: جیک پولاک

موسیقی:ساندی چان

بازیگران:چینگ تن جوان،مارک چاو،جو لونگ ما،کو چیا ین،ریدیان ووگان

زمان نمایش: 140 دقیقه

اولین نمایش: شصتمین جشنواره فیلم برلین

جوایز: بهترین کارگردانی هنری از جشنواره ی فیلم تایپه2010  ، برنده جایزه به خاطر ارتقا ی سطح سینمای آسیا از جشنواره بین المللی فیلم هاوایی2010

Screen Daily 

نقل قول هایی از وودی آلن به بهانه سالروز تولدش

منتشر شده در شماره 1874 روزنامه بانی فیلم-14 آذر 1389

 

نقل قول هایی از وودی آلن به بهانه سالروز تولدش

من نمی خواهم با کار کردن به فناناپذیری و جاودانگی برسم بلکه می خواهم با نمردن به این مهم برسم

حقیقت اینه که من از مرگ نمی ترسم.....ولی فقط نمی خوام وقتی به سراغم می آد اونجا باشم

(در 1977)امسال من یک ستاره هستم...ولی کی می دونه سال بعد چه اتفاقی می افته؟....شاید یه چاله فضایی شدم...

اگه بخواهیم مثبت فکر کنیم، مرگ از معدود چیزایی هست که به سادگیِ چند دقیقه دراز کشیدنه

(وقتی از او پرسیدند او زندگی و کار بر پرده نقره ای را دوست دارد یا نه)" فکر کنم من تقریبا توی آپارتمانم زندگی می کنم"

(درباه فیلمها) من نمی تونم تصور کنم که تجارت و کاری غیر از فیلمسازی برای یک کارگردان راهی باشه تا اون زندگی کنه و همچنین بتونه تسلطش تو ساختن فیلم رو هم حفظ کنه.شاید موقعیت من یگانه باشه اما  برای تجارت و پول در آوردن اصلا جواب نمی ده...اون دیگه نمی تونه یگانه باشه چون کارگردان کسیه که یک نگاه تصویری داره و هچنین کسیه که می تونه این نگاهو وارد فیلمش کنه

اساسا من آدم  با فرهنگ بالایی نیستم.من ترجیح می دم بشینم و  مسابقه بیس بال رو با یه نوشیدنی و یه بشقاب گوشت حبه شده تماشا کنم

چیزایی بدتر از مرگ هم تو زندگی وجود داره. مثلا آیا شما تا به حال یه روز عصرتونو با یک کارشناس بیمه سپری کردین؟...اوه....

پول از فقر بهتره به شرطی که فقر فقط به دلیل مشکلات مالی باشه

من فیلمهامو فقط برای خودم کار میکنم درست مثل یک آدمی که تو یه موسسه کار می کنه و سبد می بافه.

من از فیلمهام مراقبت نمی کنم و تعصبی نسبت بهشون ندارم.من اهمیتی نمیدم اگه مثلا بعد از مرگم اونا بیفتن تو یه توالت.

من بیشتر وقتها شادی و سرگرمی زیادی ندارم و خب بقیه وقتها هم کلا شادی ندارم!

(در آکادمی علوم و فنون سینمایی در سال2002 وقتی که می خواست درباره اینکه چرا اولین کسی بود که موضوع ادغام سینماهای نیویورک را مطرح کرد توضیح بدهد) " و گفتم : خدایا...می دونی ،تو می تونی  خیلی بهتر از من کار کنی...       می دونی،تو ممکنه بخوای تا به افرادی مثل مارتین اسکورسیزی،مایک نیکولز،اسپایک لی،سیدنی لومتیا....برسی، دیگه اسم نمیارم ،می دونی ..... اوم....... گفتم نگاه کن،من اسم 15 مرد که با استعدادتر،با هوش ترو با شخصیت تر  ازمن هستند رو دادم، و....اونا گفتند  آره،ولی اونا در دسترس نبودند"

اگه فیلمای من بتونه یه آدم دیگه رو تو این دنیا بدبخت کنه در حقیقت من کارمو کامل انجام دادم

به چند دلیل من در فرانسه بیشتر مورد احترام هستم تا وقتی که بر می گردم شهر خودم.کشور دوم حتما باید خیلی خوب باشه

رابطه من با هالیوود یک رابطه عشق و نفرت  نیست،یک رابطه عشق و تحقیره.من هرگز مجبور نبودم از اینکه مثلا  یه نفر یا یک استودیو رابطه داره احساس حقارت کنم و از این حقارت رنج ببرم.من همیشه در نیویورک با خوش شانسی مطلق مستقل بودم.ولی من یک علاقه ای به هالیوود دارم چون من از فیلمایی که اینجا بیرون میاد خیلی لذت می برم.نه همه فیلمها ولی تعداد قابل توجهی از اونها  برای من خیلی با معنا هستند.

دو تا از بزرگترین شایعات درباره من اینه که من آدم متفکری هستم چون این عینک همیشه به چشمم هست  و یکی دیگه

اینکه من هنرمندم چون فیلمای من شکست می خورند و پولا رو دور می ریزند.هر دوی این شایعات برای سالها رایج بوده است

به ارتش ملحق شو،جهان رو ببین،با آدمای جالب ملاقت کن...و همشونو بکش

 

یکی از افسوس های من تو زندگی اینه که نمی تونم یه آدم دیگه باشم

در باره اینکه چرا هیچ وقت فیلمهای خودش رو نگاه نمی کنه: "فکر می کنم با این کار من حتما از اونا متنفر میشم:

(درباره تماشاگران)من به اونا خرده نمی گیرم.من همیشه فرض می کنم اونها هم به اندازه من باهوش هستند..اگه البته آدم با هوش تری نباشه

(در جایزه اسکار 1978) من هیچ نگرشی نسبت به این نوع جشن ندارم.من فقط فکر می کنم که آیا اونا واقعا می دونند دارن چی کار می کنن؟وقتی تو ببینی که چه کسی اون چیزا(جایزه ها) رو می برن یا  چه کسایی اونا رو نمی برن ....اون موقع تو می تونی ببینی که این اسکار چه چیز بی معنی هست

(برای نامزدی اش در اسکار 1989 برای فیلم جنایات و معاصی): تو باید  مطمئن باشی که اونو توی ضمیرت نگه می  داری.اولش تو فکر می کنی که چقدر خوب ، چون این یعنی پول زیادی از فیلمت در می آد ولی به محض اینکه به خودت فرصت می دی که راجع بهش فکر کنی می بینی یه سری چیزا ممکنه تو این راه به کیفیت کارت صدمه بزنه.

در حرفه من به هیچ وجه بالا و پایین وجود نداره ، وقتی که سرم توی کاغذهاست و توی دفترم هستم.من فیلمهامو می سازم،در خیابانهای نیویورک زندگی می کنم.هر دوشنبه شب جاز می زنم،.هر چیزی به لحاظ کاری درست عین همینه.هیچ بازگشتی وجود نداره.برای مدتی احساسات آدم برانگیخته می شه مثه همه چیزها و دوباره برای مردم دیگه هیچ چیز جذاب و مهم نیست.

کارگردانانی که احساسات عاطفی و شخصی دارند برای من کسایی مثل اینگمار برگمان یا فدریکو فلینی هستند و من مطمئن هستم حتما یه تاثیری از خودشون گذاشتند ولی به طور مستقیم نمیشه گفت که به چه شکل بوده.من به هیچ وجه دوست ندارم کارمو مثل اونا انجام بدم.ولی می دونی،وقتی مثلا تو برای سالها به صدای جاز آهنگسازی چون چارلی پارکر گوش می کنی و عاشق اون میشی اون وقت شروع می کنی به ساز زدن حالا تو خود به خود اولش شبیه اون می زنی بعد اونو با چیزایی که تو ذهنت داری ترکیب می کنی.تاثیر اینجا شکل می گیره حالا دیگه اون تو خونت رفته و تو با اون مانوس شدی

من یه جمله ای تو یکی از فیلمام دارم که می گه:هر کسی حقیقت رو می دونه  و هر کس تو زندگی تصمیم می گیره که چطور حقایقو اون جور که به نفعش هست تحریف کنه  

من یک دوره تندخوانی رو گذروندم و کتاب جنگ و صلح رو تو 20 دقیقه خوندم و این باعث شد روسیه گرفتار شه.

 می دونم که این ممکنه وحشتناک به نظر بیاد ولی بردن اسکار 1977 برای آنی هال هیچ معنی خاصی برای من نداشت.

خیلی واضحه ، زندگی برای اینه که ما زندگی کنیم.

مغز من دومین عضو مورد علاقه بدنم محسوب میشه.

این درسته که من تو زندگی نگرانی های زیادی دارم.من از تاریکی و بدگمانی به اینکه نوری وجود داره  می ترسم.

من به خاطر تقلب در امتحان پایانی متافیزیک از دانشگاه نیویورک اخراج شدم ولی من فقط به درون روح پسری که کنار من نشسته بود حلول کرده بودم

مادرم تا 5 سالگی همیشه به من می گفت پسر خیلی شادی هستم  و بعد من تبدیل شدم به یک آدم افسرده

من نمی تونم با این مساله که بین مرگ و زندگی یکی رو انتخاب کنم  کنار بیام مگر اینکه خیلی ترسیده باشم

درباره فیلم ادیسه فضایی:2001: این یکی از معدود دفعاتی بود  در زندگی که فهمیدم یک هنرمند چقدر از من جلوتر است

ایرلند یکی از معدود جاهایی هست که همونجوریه  که همه می گن،به همون زیبایی که تعریفشو می کنن

من به هیچ وجه معلمی نداشتم که کوچکترین تاثیری روی من گذاشته باشه و اگر شما سوال کنید قهرمانان من توی زندگی چه کسانی بودند من بی شک و کاملا صادقانه خواهم گفت: جرج س.کافمن و برادران مارکس

جنایات سازماندهی شده در امریکا سالانه 40 میلیارد دلار خرج برمی دارد با این وجود پول کمی صرف تامین بودجه ادارات می شود.

80 دصد موفقیت به موقع حاضر شدن است.

من می تونم ستاره ها رو به فیلمم بیارم،من با فیلمبردارهای فوق العاده کار کردم،ولی بقیه هنوز شانس این رو دارند که فیلمهای 150 میلیون دلاریشونو بسازن چون اونا به اون سودی که من با فیلم میارم فکر نمی کنن.

(درباره کارگردانی اپرای لس آنجلس در کنار ویلیام فریدکین):" من حساب کرده بودم،اوه،...من قبلش مرده بودم. شوخی نیست .من 72 سال دارم. و هرگز فکر نمی کردم بتونم موفق بشم.ولی پیش اومد.و دوشنبه بعدی ما تمرین کردیم.و بالاخره من اونجور که می تونستم و از دستم بر می اومد انجامش دادم و بعد از شهر خارج  شدم تا اونا هوای فریدکین رو و داشته باشن

(درباره منهتن (1979)از فیلمهایی که مورد علاقه اش نیست) من از اون متنفرم.من حتی فیلم خاطرات خیالی(1980) را برای اتحادیه هنرمندان ساختم چون منهتن داشت اونجا خاک می خورد. با همه این حرفا هنوز نمی تونم بفهمم که چطور منهتن تونست توی گیشه اون جور موفق بشه ........نمی تونم باور کنم که من با  اون فیلم یه جورایی در رفتم

بزرگترین شوکی که بین همه فیلمهایی که کار کردم به من وارد شد سر فیلم پایان هالیوودی(2002)  بود.فکر نمی کردم که یه کمدی فوق العاده و درجه یک بشه .جالبه ، من شگفت زده شده بودم از این که هیچ کس در برابر این فیلم مقاومت نمی کرد

(درباره فیلم دکتر استرنج لاو(1964)استنلی کوبریک)همه چیز راجع به این فیلم فوق العاده بود.و این به خاطر شیوه کارگردانی فیلم بود. مگر اینکه فکر کنیم در فیلمنامه یا در بعضی اجراهای فیلم نقصی وجود داشته.ولی کارگردانی فیلم بسیار جسورانه و باشکوه بود..میشه گفت که یک حرکت قاطع و درجه یک بود.

به نظر من هیچ فرقی بین یه فالگیر ، یه پیشگو یا این غیبگوهای چینی یا هر آیین من درآوردی دیگه ای وجود نداره،همشون می تونن به اندازه هم راست باشند یا دروغ و البته همشون به اندازه هم می تونن گاهی وقتا مفید باشن...

بازنشسته بشم و چی کار کنم؟....خب من اون موقع همون کاری رو می کنم که الان می کنم.مینشینم تو خونه و فیلمنامه می نویسم ،بعد شخصیت ها ،شوخی ها و موقعیت های فیلم میان سراغ خودم.خب پس من نمی دونم با بقیه وقتم چی کار کنم...

IMDB  :منبع

 

تلاش برای بالا بردن توان سینمایی سرزمین ماندلا

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1875-13 آذر 1389

 صنعت فیلم در آفریقای جنوبی

 تلاش برای بالا بردن توان سینمایی سرزمین ماندلا

آفریقای جنوبی صنعت سینمای در حال رشد و پر تحرکی دارد که روز به روز به طور فزاینده ای در سطح بین المللی مطرح می شود.فیلمسازان داخلی و خارجی در این کشور از امتیازاتی چون لوکیشن های بی نظیر این منطقه  ، هزینه پایین تولید فیلم ها و نرخ تبادل مطلوب آنها برخوردارند که همین موضوع فیلمسازی را در اینجا تا 40 درصد ارزان تر نسبت به اروپا و آمریکا و همچنین 20 درصد ارزانتر نسبت به استرالیا می سازد . گل سرسبد فیلم های آفریقای جنوبی تسوتسی(Tsotsi) درام جسورانه گاوین هود است که درباره گنگستر جوانی در سووتو در نزدیکی ژوهانسبورگ بود و موفق شد اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان را در سال 2006 به دست آورد.دیگر فیلمی که توانست در اسکار نامزد شود یستردی(Yesterday )بود که داستان مادری مبتلا به HIV مثبت بود و همچنین فیلم U Carmen ekhayalitsha که فیلمی به زبان بومیXhosa بود و برنده خرس طلای جشنواره فیلم برلین در سال 2005 شد. به همین ترتیب صنعت فیلمسازی در آفریقای جنوبی به عنوان سینمایی خلاق و با کیفیت توانست نامی برای خود به دست آورد.با کسب این اعتبار ، این فیلمهای پرخرج و موفق بودند که برای فیلمبرداری به آفریقای جنوبی آمدند..فیلمهایی چون الماس خونین با بازی لئوناردو دی کاپریو و ارباب جنگ با بازی نیکولاس کیج در نقش یک دلال بین المللی ارتش.ارباب جنگ از این نظر اهمیت داشت که توانست ویترینی باشد برای نمایش مناطق بکر و مهیج آفریقای جنوبی همچون شهرcape town که به جای 57 منطقه مختلف مثل افغانستان،بولیوی،سیرالئون در خاور میانه و مناطق دیگر از آنها استفاده شد.وفور این فرصتها که به وسیله فیلمسازان،تبلیغات و دیگر محصولات که توسط گروه های با تجربه فیلمسازی و تکنیسین های آفریقای جنوبی به دست آمده است ، ظرفیت فنی بالا و زیربنایی صنعت فیلمسازی را در این کشور نشان می دهد.

کمک به اقتصاد

دولت نیز صنعت فیلم را به عنوان بخشی با پتانسیل بالا به منظور رشد و توسعه بیشتر شناخته است.اگرچه سهم افریقای جنوبی در تولیدات جهانی فیلم به حداکثر0.4 درصد می رسد اما صنعت سینمای داخلی در آنجا روز به روز پیرفته تر می شود.در 1995 وقتی آفریقای جنوبی برای اولین بار به محلی با قابلیت های پیشرفت برای فیلم و تلویزیون شناخته شد صنعت فیلمسازی در حدود 4000 نفر را استخدام کرد که این تعداد به رقم 30000 نفر نیز رسیده است که همگی در کارهای مختلف مثل حمل و نقل مرتبط با فیلم ، پذیرایی و تدارکات مشغول فعالیت هستند و کسب درآمد می کنند..بر اساس آمار وزارت تجارت و صنایع صنعت سرگرمی در آفریقای جنوبی با فیلم ها و تولیدات تلویزیونی ارزشی بالغ بر 7.4 میلیارد راند(واحد پول آفریقای جنوبی)  دارد که سالانه بیش از 5.8  میلیارد راند در فعالیت های اقتصادی سهیم است و همچنین بر اساس تحقیقات فشرده اقتصادی اخیر که توسط کمیسیون cape film انجام شده است، این صنعت  ،گردش مالی سالانه مستقیمی بالغ بر 2.65 میلیارد راند دارد و نقشی غیر مستقیم در گردش سالانه بیش از 3.5 میلیارد راند در تولید ناخالص داخلی کشور دارد.سود این رشد در صنعت فیلم واضح و مبرهن است خصوصا وقتی تبدیل به یک مبادله خارجی می شود. تولیدمحصولات مشترک با کمپانی های بین المللی منجر به سرمایه گذاری های مستقیم به ارزش میلیون ها راند برای اقتصاد کشور می شود.آفریقای جنوبی قرارداد محصولات مشترکی را با چهار کشور کانادا،ایتالیا،آلمان و انگلستان امضاء کرده است:و این بدان معناست که هر محصول مشترک رسمی به عنوان یک محصول ملی برای هر یک از کشورهای مشارکت کننده تلقی می شود که آن را واجد هر سود یا کمک مالی که در هر کشوری موجود است ، می کند.آفریقای جنوبی همچنین مذاکرات غیر رسمی برای توافق نامه هایی با هند کرده است.

نقل داستان های آفریقایی

آفریقای جنوبی تاریخچه ای طولانی در فیلمسازی دارد.با آغاز فیلمبرداری اولین فیلمها ی خبری روز در طول درگیری      Anglo-boer ها در طول تحول قرن گذشته ، برنامه African mirror که برای نمایش فیلمهای خبری هفتگی  بود،در 1913 برپاشد و تا دهه 80 ادامه داشت.اولین  فیلم آفریقای جنوبی نیز سرقت الماس کیمبرلی بود که در 1910 فیلمبرداری شد.بیشتر تاریخچه سینمایی این کشور با گذشته آپارتایدی اش گره خورده است که منحصرا با فرهتگ مردم مرتبط بوده است، تا زمان ظهور دموکراسی در 1994 که آفریقایی ها تاریخ از دست رفته خود را دوباره احیا کردند.دولت نیز اهمیت فیلم را در ساختن میراث فرهنگی کشور با گفتن قصه های خودش درک کرده است و اقدام به فراهم کردن یک چارچوب منظم و قدرتمند برای ترغیب تولید بیشتر با استفاده از  ظرفیت های داخلی کرده است.بنگاه های خبررسانی آفریقای جنوبی نیز مجبور شدند تا این قانونهای وضع شده برای ظرفیتهای داخلی کشور را منتقل کنند که منجر به یک تقاضای فزاینده برای فعالیت های بومی شود. جالب است که روزانه بیش از هفت نمایش آفریقایی یا درام های احساسی سوزناک در آفریقای جنوبی تولید می شوند.ادی مبالو مسئول اجرایی انجمن فیلم و ویدئوی ملی آفریقای جنوبی در این باره گفته است: "این یک تاثیر اخلاقی ملی است برای ایجاد فرصتهایی برای آفریقای ها تا قادر شوند تاثیری را در بیان تصورات خود به وجود اورند ، در این مسیر، سینما نیز به عنوان یک صنعت،می تواند به پیشرفت ایده آلهای دموکراتیک ما و و شکوفایی آن کمک شایانی کند"

پیشرفت ها

در جایی که ظرفیت های موجود در کشور بیشتر برای تبلیغات در رسانه ها استفاده می شوند پخش کننده های آفریقایی شروع به جستجوی فرصتهای مناسب برای توزیع و پخش تولیدات داخلی در شرق آفریقا از طریق معامله های مستقیم و پایاپای کرده اند.این انتظار می رود که این کار تقاضا را برای تولیدات بومی با استفاده از ظرفیت های موجود افزایش دهد. فیلمسازان و تهیه کنندگان بین المللی با هزینه430 میلیون راندی استودیوهای هالیوودی مانند که در حومه Cape town ساخته شده اند نیز هدف قرار خواهند گرفت .علاوه بر این  با یک مشارکت خصوصی مکان های پیشرفته صدابرداری و فیلمبرداری  با امکانات فنی بالا برای پاسخگویی به نیازهای فیلمسازان بومی و جهانی  طراحی شده است که انتظار می رود تا پایان سال 2010 پایان پذیرد.سهام داران استودیوهای فیلمسازی در cape town که پیشتر با نام  dream worldشناخته می شدند ، از امکاناتی چون ویدئوویژن ها ، سرمایه گذاری های بلند مدت ،خزانه های بازرگانی آفریقای  جنوبی در هلدربرگ ، تجارت غربی cape  و آژانس های سرمایه گذاری برخوردارند. 

انگیزه ها و حمایت ها

دولت نیز از طریق بنیاد فیلم و ویدئوی ملی ، شرکت توسعه صنعتی و وزارت تجارت و صتایع  سرمایه گذاری عمده ای در صنعت تولید فیلم های داخلی می کند.

بنیاد فیلم و ویدئوی ملی

بنیاد فیلم و ویدئوی ملی به صنعت کمک می کند تا به صندوق ها و وام های مختلف دسترسی داشته باشد.توسعه فیلم و مخاطبان تلویزیون در آفریقای جنوبی استعدادها و مهارت ها را در کشور گسترش می دهد  و با تاکیدی ویژه بر ناکامی های پیشین به فیلمسازان کمک می کند تا تولیدات خود را در سطح جهانی ارائه و بازاریابی کنند .این بنیاد پیشنهاد تاسیس صندوقی را برای تولید فیلم ها و مستندها به اعطای وام های برگشت پذیر یا امتیازهای ویژه داده است. به علاوه بنیاد از  کمپانی های متعلق به صاحبان آفریقایی ، پروژه ها یا برنامه های مهم ملی که اجازه واگذاری دارند، حمایت می کند. بنیاد همچنین بودجه تمرین و تحصیل فیلمسازان و تولید کنندگان را از طریق سرمایه گذاری های مختلف تامین می کند و از تقاضاهای مختلف در زمینه بازاریابی و تسهیلات مالی برای پخش و توزیع محصولات  که به تهیه کنندگان و پخش کنندگان مستقل اجازه می دهد محصول خود را برای ارائه در بازار های جهانی ارزیابی کنند ، نیز حمایت می کند.

شرکت توسعه صنعتی

شرکت توسعه صنعتی که یک موسسه توسعه مالی دولتی است در جستجوی رسیدن به صنعت فیلمی مطلوب  با استفاده از مهارت هایی است که مردم از ناکامی گروه ها و فیلمهای داخلی دوره آپارتاید که توسط خود آفریقایی ها تولید و به نمایش در می آمدند، کسب کردند . رسانه های خبررسانی و واحد تسهیلات مالی و تجاری این شرکت اخبار بعد از تولید پروزه ها را منعکس می کند. تسهیلات نیز معمولا به شکل وام است و حداقل مشاکت آن  1میلیون راند است و بیشتر از 49 درصد در یک پروژه نیست. در ژوئن 2008 این شرکت بیش از 500 میلیون راند سرمایه گذاری کرده و بیشتر از 30 فیلم را در کشور حمایت کرده است.

وزارت صنایع و تجارت

وزارت تجارت و صنایع پیشنهاد های ویژه ای را به تولیدکنندگان به منظور ترغیب استفاده از ظرفیتهای داخل کشور و جذب تولیدات بین المللی داده است.این وزارتخانه در مارس 2008  فهرستی از فیلم های تجدید نظر شده و تولیدات تلویزیونی را اعلام کرد که خود آغاز راهی برای تولیدات کم خرج به وسیله همین فیلمسازان نو ظهور بود.  این پیشنهاد هایی در زمینه حمایت مالی به  تولیدات آفریقای جنوبی و قراردادهای رسمی  تولیدات مشترک با بودجه ای حداقل 2.5 میلیون راند (حدود 310000 دلار) داده است. برای اولین بار برای پیشنهاد های تخفیف 35 درصدی در هزینه فیلم ها و برنامه های تمام وقت تلویزیونی 6 میلیون راند( 745000دلار) و 25 درصد برای مابقی هزینه تولیدات خرج شد.لوکیشن فیلم ها و تولیدات تلویزیونی در نظر دارند فیلمها و تولیدات تلویزیونی پرخرج خارج از کشور را جذب کنند.این پیشنهاد شامل یک تخفیف 15 درصدی به  صاحبان تولیدات خارجی و سرمایه گذاری آفریقای جنوبی  با حداقل 12 میلیون راند(حدود 1.5 میلیون دلار) می شود.همه این برنامه ها قرار است تا سال 2014 انجام پذیرد برنامه ای که طبق آن برای هر فیلم که در آفریقای جنوبی تولید شود تخفیفی 10 میلیون راندی(حدود 1.24 میلیون دلار)هزینه خواهد شد.

کمیسون های فیلم های داخلی

سه مرکز اصلی منطقه ای ، کمیسون cape film،کمیسون فیلم Gauteng و مرکز فیلمDurban تاسیس شده اند تا شهرهای تحت نظر خود را برای استفاده به عنوان لوکیشن و ساختن محیطی مناسب برای فیلمسازان معرفی کنند.هر کدام از این کمیسیون ها در محدوده خاصی فعالیت می کنند.برای مثال کمیسیون Gauteng film عمده فعالیتش در زمینه برنامه هایی چون کمک های مالی و وام ها ،مذاکره برای تولید محصولات مشترک  و محصولات مشارکتی با پخش کننده های مختلف می باشد.

انگیزه های مالیالتی

سرویس مالیاتی آفریقای جنوبی بر اساس بند 24 مالیات بر در آمد  ، باعث کاهش هزینه تولید فیلم را برای صاحبان فیلم        می شود.این سرویس مانع از هر گونه کاهش در هزینه تولید یا هر تخفیفی تحت قوانین مالیاتی دیگری میشود و در عوض برای تامین بودجه فیلم به تولیدکنندگان کمک می کند. بند 24 همچنین از صاحب فیلمی که بخواهد برای تامین هزینه فیلم از درآمد خود کم کند حمایت می کند.

Southafrica.info منبع 

خواب عمیق هالیوود

منتشر شده در شماره 1867 روزنامه بانی فیلم-2 آذر 1389

25 فیلم برتر سینمای مستقل آمریکا در دهه اخیر به انتخاب نشریه filmmaker

خواب عمیق هالیوود

پایان هر دهه از این نظر که چه فیلمهایی توانسته اند به لحاظ موفقیت های جهانی و وجه اصلی خود یعنی ایجاد سرگرمی موفق باشند برای منتقدان از اهمیت زیادی برخوردار است . با نزدیک شدن به پایان این دهه نیز ما فیلمهای شاخص این دهه را البته از جنبه ای دیگر مورد بررسی قرار دادیم.فیلمهایی که همگی به نوعی وابسته به جریان مستقل سینمای آمریکا بودند.شاید عجیب نباشد که جاده مالهالند دیوید لینچ به عنوان برترین فیلم مستقل آمریکا در دهه جاری در نظرسنجی نویسندگان و منتقدان نشریه برگزیده  شد.

جاده مالهالند فیلم متفکرانه و غمگینی در جستجوی رسیدن به رویاهای سینمایی است که اتفاقا همین فیلم باعث ظهور ستاره ای ارزشمند به نام نائومی واتس جوان شد .به علاوه ، این نظر سنجی و انتخاب فیلمها بیشتر این موضوع را نمایان می کند که مجموعه عظیم و پرزرق و برق هالیوود در چه خواب عمیقی فرو رفته است و خارج از آن چه فیلمهای گاه کم خرج و بزرگی ساخته می شوند.

خود من نیز از اینکه جاده مالهالند در صدر این فهرست قرار گرفت کمی متعجب شدم. ولی حالا شاید شما از این موضوع تعجب نکنید، کمااینکه فیلم در صدر فهرست نشریاتی چون indie WIRE  و Film comment نیز قرار گرفته است.نشریه ما به هیچ وجه  سعی نکرده خود را به عنوان یک نشریه کاملا انتقادی مطرح کند ( چه بسا ما بیشتر وقت خود را صرف معرفی تجربه های فیلمسازان مستقل کرده ایم)با این حال ما در این نظر سنجی گستره انتخابمان را به فیلمهای آمریکایی و فیلمهای خاص تر محدود کردیم. همچنین تصمیم گرفتیم از تعریف و توضیح  اضافه در مورد فیلمهای  انتخابی این فهرست پرهیز کنیم ، فیلمهایی که نه تنها  فیلمهای کاملا مستقل آمریکا را در برمی گیرند بلکه شامل آن دسته از فیلمهایی که با اختصاص بخشی از سرمایه استودیوها و امتیازات مخصوص ساخته شدند  ، نیز می شوند. یکی از دوستان پیشنهاد داد تا از تمام نویسندگان و منتقدان مجله در سال گذشته فهرستی از فیلمهای واجد شرایط را تهیه کنیم ولی چنین فهرستی آن هم از این دست فیلمها به دست نیامد. مساله این است که در این نوع انتخاب چیزی که اهمیت دارد ماندگاری است و اینکه بتوانیم تمامی این فیلمها را به یاد بیاوریم . مثلا برای انتخاب یکی از فیلمها که به عنوان بهترین فیلم دهه برگزیده شده بود ناچار بودیم همه به دنبال آن برویم و فیلم را به یاد بیاوریم.خود من نیز وقتی مشغول تکمیل فهرست نهایی بودم فهمیدم که چقدر ماندگاری و یاد آوری و به نوعی فیلم هایی که بیشتر با آنها سر و کار داشتیم می تواند در امتیاز دهی و رتبه بندی فیلم ها مؤثر باشد.در این فهرست فیلمهای معتبر تر  و آن دسته از فیلمهایی که تبلیغات بسیاری برای آنها شده بود ، آنهایی که تحسین دیگر منتقدان را برانگیخته بودند و آنهایی که سرانجامشان به جای نمایش بر پرده سینماها به فروش در فروشگاه های فرهنگی درجه دو ختم شده بود نیز در دامنه انتخاب ما قرار گرفتند. (خوب است شما قبل از اینکه فیلمی را ببینید که با سرمایه شخصی ساخته و توسط هیچ پخش کننده ای توزیع نشده است به فیلم چهارم همین فهرست یعنی جرج واشنگتن اثر دیوید گوردون گرین رجوع کنید)

یا ممکن است فیلمهای بزرگتر دیگری وجود داشته باشند که ما همگی با آنها موافق بودیم.قضیه این است که در این نظرسنجی رأی هر نفر شامل چندین فیلم مختلف بود که پس از جمع آوری آرا فیلمهایی که بیشترین امتیاز را کسب کرده بوند و ما همه روی آنها اتفاق نظر داشتیم به عنوان فیلم های برتر انتخاب شدند. البته نه اینکه فکر کنید این فهرست شامل فیلمهایی است که فقط توسط یک یا دو نفر انتخاب شده اند ( و چه بسا که برخی از کارگردانها از اینکه رأی دهندگان رای های جداگانه ای  به فیلمهای مختلفی از بین آن دسته از فیلم های آنها که فقط در این دهه ساخته شده بودند دادند ضربه خورده باشند).

یادآور می شوم که این فهرست باز هم به روز خواهد شد و فیلمهایی را که تا پایان سال در این فهرست قرار نگرفته بوند ، مورد ارزیابی قرار خواهیم داد.در پایان از همه کسانی که در رای گیری و تکیمل این  فهرست به ما کمک کردند تشکر می کنم.

 

1.جاده مالهالند(دیوید لینچ،2001)

2.خون به پا خواهد شد(پاول توماس،2008)

3.جایی برای پیرمردها نیست(جوئل و اتان کوئن،2008)

4.جرج واشنگتن(دیوید گوردون گرین،2000)

5.کوهستان بروکبک(آنگ لی،2005)

6.گمشده در ترجمه(سوفیا کاپولا،2003)

7.جهنم(جاناتان کایت،2003)

8.غبار جنگ:یازده درس از زندگی رابرت س. مک نامارا(ارول موریس،2003)

9.قفسه درد(کاترین بیگلو،2008)

10. مرثیه ای برای یک رویا(دارن آرنوفسکی،2000)

11. درخشش ابدی یک ذهن بی آلایش(مایکل گوندری،2004)

12. مرد خاکستری(ورنر هرتزوگ،2005)

13. عشق گیج(پاول توماس اندرسون،2002)

14. ممنتو(کریستوفر نولان،2000)

15. پیش از طلوع(ریک لینکلتر،2004)

16. فیل(گاس ون سنت،2003)

17. عراق پاره پاره(جیمز لانگلی،2006)

18. ها ها ،چه مضحک!(اندرو بوژالسکی،2002)

19. دیدرس بی انتها(چارلز فریگسون،2007)

20. نیویورک از جزء به کل(چارلی کافمن،2008)

21. درباره اشمیت(الکساندر پاین،2002)

22. لوله غواصی و پروانه(جولیان اشنابل،2007)

23. جون باگ(فیل موریسون،2005)

24. باغ وحش(رابینسون دِوور،2007)

25. مردی با چرخ دستی (رامین بحرانی،2005)

 

پوچ و البته توخالی

منتشر شده در شماره 1866 روزنامه بانی فیلم-1 آذر 1389

درباره  فیلم آفریقایی «زندگی مهمتر از هر چیز»

پوچ و البته توخالی

فیلم زندگی مهمتر از هر چیز ساخته الیور اشمیتز فیلمی شخصیت محور درباره یکی از حدود یک میلیون کودکی است که توسط بیماری ایدز در آفریقای جنوبی یتیم می شوند. ساختار کلی فیلم اما درام را خیلی آسان می گیرد و اتفاقا در همینن قسمت هم لنگ می زند.به رغم گروه تولید مناسب و آماده بهتر بود که فیلم برای مدیوم کوچکتری مانند تلویزیون ساخته میشد و از همین راه برای خیل عظیم بینندگان تلویزیونی اثر قابل تاملی نمایش داده می شد.فیلم با شروعی بسیار احساسی آغاز می شود :چاندارا ی 12 ساله( خوموستو مانیاکا در حضوری امید بخش به عنوان اولین نقش آفرینی اش) مجبور است برای خواهر کوچکتر خود تابوتی تهیه کند. چاندرا با مادرش(لیراتو مولاس) و برادر دو رگه اش زندگی می کند که فرزندان پدری الکلی هستند که شوهر دوم مادر به حساب می آید و آنها را ترک کرده است.دختر سرکش از وقتیکه مادرش دچار افسردگی و به دنبال آن به بیماری سختی مبتلا شد وضعیت تحصیلی اش در مدرسه افت شدیدی کرده است.مادر آن چنان ناتوان شده بود که قادر نبود از فرزندانش مراقبت کند و به وضعیت آنها رسیدگی کند .چاندرا در این باره مطمئن است با توجه به نشانه هایی که در مادرش می بیند او مبتلا به ایدز شده است و از او می خواهد تا به بیمارستان بروند.ولی مادر امتناع می کند و در عوض همسایه و دوست خانوادگیشان آقای تاف(هریت ماناملا که پیش از این او را در هتل روآندا دیده بودیم) را خبر می کند و او نیز جادوگری را می آورد که بنا به اعتقادات خودشان خانه مادر را از شر شیاطین پاک کند و سبب بهبودی مادر شود.در این زمینه حقیقت درباره ایدز مشخص نمی شود چون ایدز در آنجا نوعی تابوست که نباید شکسته شود و اگر دیگران بفهمند که او مبتلا به ایدز شده باقی افرادی که به سبب ناآگاهی و بی سوادی از این بیماری وحشت زده می شوند او را ترک می کنند و او از جامعه طرد خواهد شد.چاندرا نیز به سبب توصیه های آقای تاف تصمیم می گیرد از دوست یتیمش استر(کیوباکا ماکانیان) که به خاطر زنده ماندن تبدیل به دختری آلوده شده است دوری کند.از نقاط قوت فیلم می توان به شخصیت های مونث فیلم اشاره کرد که درواقع آنها هستند که بار اصلی فیلم را به دوش می کشند و در این راه البته موفق شده اند.همچنین فیلم بر پایه رمان پرفروش نبرد چاندرا نوشته آلن استراتون ساخته شده است.فیلم نشان می دهد که نسل جوانتر در قضاوت های گاه نادرست اجتماعی و عقب ماندگی مردم جسورتر ،وفادراتر و هوشمندانه تر عمل می کنند.اولیور اشمیتز که در آلمان متولد شده و در آفریقای جنوبی بزرگ شده از تصاویر غرب آفریقا چیزی نشانمان نمی دهد.او و فیلمبردارش برنارد یاسپر از رنگ های روشن و نور طبیعی بی آنکه محیط اطراف را زیبا و خوش منظره جلوه دهند استفاده کرده اند.

آشفتگی و آلودگی خیابانها و خانه ها به وجه احساسی فیلم کمکی نمی کند ولی همانطور که فیلم پیش می رود به وسیله دیالوگهای استوار فیلمنامه برای ایجاد درام در خانواده چاندرا به این گونه مسائل نیز پرداخته می شود.البته ترس نوعی نیروی جلوبرنده  پشت هر تابویی است و خب در قاره ای که به سبب تلفات بسیار ، فقر و بیماریهایی که درمان آنها تقریبا غیر ممکن است چیزی طبیعی است.فیلم در میانه خود روند امیدوار کننده ای پیدا می کند ولی در انتها باز اسیر نوعی پایان قراردادی می شود ، پایانی که در آن پیامهایی درباره بخشش و مقبولیت به سرعت به بیننده منتقل می شود و منطق کلی فیلم را زیرسوال می برد.به طور کلی می توان گفت به راستی اگر راه آسانی وجود داشت تا با آن نگرش مردم نسبت به ایدز تغییر می کرد این بیماری هرگز تبدیل به یک تابو نمی شد.

اولین نمایش: جشنواره کن در بخش نوعی نگاه

پخش: کمپانی بین المللی پخش و تولید باواریا

بازیگران: خوموستو مانیاکا،لیراتو مولاس،هریات ماناملا،کیوباکا،ماکانیان،ماپاسکا ماثیب،ثاتو کگلادی،تینا منومزانا،اوبری پولو

کارگردان: اولیور اشمیتز

نویسنده:  دنیس فون  تهیه کننده: اولیور استولتز مدیر فیلمبرداری: برنارد یاسپر  مدیر تولید: کریستین روث موسیقی: علی ن . آسکین   طراح لباس: نادی کروگر    تدوین: دریک گراونو

مدت زمان نمایش: 104 دقیقه

Hollywood reporter: منبع