تاریکخانه

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

تاریکخانه

من نمیدونم آیا هر کدوممون یه سرنوشتی داریم یا تصادفی عین یه پر با نسیم به این طرف و اون طرف میریم.ولی فکر میکنم شاید هردوی اینها درست باشه.شاید هردوی اینا در یه زمان اتفاق میفته...فارست گامپ

مترجم و نویسنده سینمایی
دانشجوی دکترای مطالعات تئاتر در دانشگاه چارلز جمهوری چک
لیسانس زبان روسی ازدانشگاه شهیدبهشتی
فوق لیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه تربیت مدرس
فارغ التحصیل دوره فیلمسازی از انجمن سینمای جوانان ایران

سابقه همکاری با روزنامه بانی فیلم، مجله فیلم نگار، 24، سینمااعتماد، بولتن جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان،سایت های سینماسینما و...

۱ مطلب با موضوع «شهرزاد» ثبت شده است

به رسمِ شهرزاد

لینک مطلب در سایت موسیقی فارس

به رسمِ شهرزاد

نگاهی به ترانه­ های  سریال محبوب این روزهای شبکه­ خانگی

 شهرزاد بیشتر از هر چیز از این جهت حائز اهمیت است که مخاطب را جدی­تر از همیشه فرض می­کند و برای سلیقه­اش احترام قائل است. درست از همان روزها که نخستین اخبار مربوط به آغاز پروژه منتشر شد این جدیت را می­توان دنبال کرد. پروژه ای که قرار است با تجربه های پیشین این عرصه متفاوت باشد و از هیچ تلاشی برای رسیدن به این مهم فروگذار نکند. به جز گروه کنجکاوی برانگیز این سریال در جلو و پشت دوربین به ویژه خود فتحی با سابقه درخشانش در زمینه ساخت سریالهای تاریخیِ داستانگو و خوش ساختی همچون مدار صفر درجه، شب دهم و... این نکته در مورد حضور خواننده ترانه­های سریال نیز مورد توجه قرار گرفت. محسن چاوشی پس از امتناع از خواندن تیتراژ سریال کیمیا برای سومین بار در یک اثر نمایشی می خواند. قطعا کسی نیست که در این سالها با شنیدن نام چاوشی به شیوه و منش خاص او در کارش پی نبرده باشد و حضور و خبر حضورش در هر کاری را برای خودش کنجکاوی­برانگیز نپندارد. متوجه پیشرفت چشمگیر او در هر آلبوم نشده و جایگاه فعلی­اش را محصول تمرکز و برنامه فکر­شدۀ او نداند و پرسش پرتکرار «پس چرا کنسرت نمی­دهد؟» را از خودش نکرده­باشد. از اواخر شهریور سال گذشته و در آستانه پخش نخستین قسمت شهرزاد، اولین قطعه او برای این سریال پرسروصدا پخش شد. قطعه­ای با شعری از وحشی بافقی که البته با حاشیه­هایی هم روبه­رو شد. در هفته پیش رو نیز قرار است هفتمین و آخرین قطعه او برای این سریال همزمان با پخش قسمت بیست و سوم منتشر شود. به همین بهانه قصد دارم با نگاهی گذرا، مروری کنم بر ترانه های منتشر شده از این سریال و رابطه شان میان قصه سریال و پیشبرد بار عاطفی آن. موفقیتشان در میان علاقه مندان موسیقی و نقشی که در کارنامه این خواننده موفق و محبوب ایفا کرده اند.

همخواب: شعر بافقی برای کسانی که از قصه سریال بی خبر بودند تا حدی تم اصلی را روشن می کرد. عاشقی که معشوقش را از دست داده و حال او را با فرد دیگری می بیند و لب به شکوه می گشاید. چاوشی این شعر با همان لحن محزونی می خواند که پیشتر «مادر» و برخی ترانه های مذهبی را هم خوانده بود. سوز موسیقی نیز به قدری است که به خوبی با این بیان سازگار است. خط اصلی داستان را هم تا حدی مشخص می کند. اما مانع قضاوت می شود و حتی ممکن است شنونده را در مورد داستان به اشتباه بیندازد. وقتی نخستین بار این ترانه روی بخش های از سریال پخش شد مهر تاییدی بود بر انتخاب درست فتحی در مورد خواننده قطعات عاشقانه سریالِ پرهزینه اش. صدای خش دار و ملتمسانه چاوشی بر کنش ها و روابط تلخ و شیرین سریال نشسته بودند و همه چیز را برای شروع یک اثر عامه پسند و در حین حال ساختارمند، مهیا می کرد.

به رسم یادگار: در دومین ترانه،چاوشی باز هم سراغ ترانه سرای محبوبش رفته و با شعری از او روایتگر عشق دیرباب میان فرهاد و شهرزاد است. نکته مهم در این ترانه لحن متفاوت تر و کمی ریتمیک تر چاوشی است که علی رغم مضمون شعر قابل توجه است. لحنی که نمونه اش را در برخی ترانه های آلبوم متاخرش نیز می توان جست و در قطعه بعدی هم نوع دیگری از آن را تجربه می کند. شعر صفا مایه خوبی دارد و بر زمینه اتفاقات روی داده در سریال تا آن قسمت و حتی قسمت های آتی به خوبی می نشیند. برخلاف ترانه های متاخر که برای سریال خوانده، در قطعات ابتدایی  چندقدم جلوتر از سریال و داستان است و تلاش می کند پیش زمینه ای از درام قسمت های بعد را هم در ذهن شنونده ایجاد کند. و اینجاست که پیوند درست تصویر و موسیقی به خوبی نمود پیدا می کند. دوشنبه های انتظار علاقه مندان شهرزاد ضلع دیگری پیدا می کند و آن اشتیاق برای ترانه تازه ای از روایتگر صوتی این عشق پرحادثه است. چاوشی به نوعی به راوی این حوادث بدل می شود و با زبانی آشنا مخاطب را به استقبال اپیسود جدید می برد.

کجایی: کجایی پس از «به رسم یادگار» و همزمان با پخش قسمت پنجم و با هدف قرار گرفتن در تیتراژ به جای صدای علیرضا قربانی منتشر می شود. شاید در نگاه اول متن ترانه قوت و سنگینی دو قطعه قبلی را نداشته­باشد و حتی به همین جهت دچار حاشیه هایی هم شود اما چیزی که در مورد این قطعه مهم است انتخاب درست اجزا و هدفمند بودن ترانه است. چاوشی در آهنگسازی و نوشتن ترانه پا را از چارچوب های معمول فراتر نمی گذارد اما حواسش به همه عناصر سازنده یک قطعه موفق است. او که پیش از این برخی از ترانه های آثارش را خودش سروده بود، این بار با بکا­رگیری چند آرایه ساده در بستری عامیانه با این ترانه به موفقیتی چشمگیر می رسد. سریال را با استقبال بیشتری مواجه می کند و حضور خودش را به عنوان یکی از مهمترین عوامل جذب مخاطب تثبیت می کند. کجایی خیلی زود به قطعه ای هیت تبدیل می شود و در صدر دانلودها و پخش­های اینترنتی قرار می­گیرد. ترانه شرح ماوقع قصه را به شکل مطلوبی بیان می­کند و موسیقی برای تیتراژ سریالی در این سطح شنیدنی است. گوش را خسته نمی کند و در ذهن می­ماند و همچنین موفقیت سریالرا به قبل و بعد از پخش خود تقسیم می­کند. همچنین نباید از همخوانی جذاب چاوشی با سینا سرلک خوش­صدا گذشت که سندی بود بر رد ادعای منتقدانی که پیشتر همکاری این دو را در ترانه کردی «مینا» نپسندیده بودند.

شهرزاد: همچون نام قطعه زبان­حال شهرزاد است وقتی در موقعیت تازه­اش یار سابق را درکنار دیگری می­بیند. ترانه زیباست و حسرت خاصی را به ذهن متبادر می­کند. روی تصاویر هماهنگی خوبی دارد و به ذهن شونده خوش می­نشیند. این نخستین قطعه­ای است که در خود سریال هم شنیده و به همین منظور سرآغازی هم برای دو ترانه بعدی می­شود. موسیقی چاوشی در اوج پختگی است و صدایش به خوبی با درونمایه و شیمی عاشقانه شخصیت­ها منطبق است. حسین صفا در ترانه این بار بر حسرت شهرزاد صحه می­گذارد و موقعیت تازه را دلیلی بر رضایتش از زندگی نمی­داند. هنوز با دیدن یار سابق حسرت به دل می­شود و اشک به چشمش می­آید. خاطرات گذشته و کافه­گردی­ها در ذهنش چرخ می­خورند و دلش مغمومِ دست سرنوشت است.

افسار: افسار از همان ابتدا با نوید دوباره خواندن چاوشی از شهریار سر زبان ها می آید. بعد از تجربه­ی بسیار موفق و شنیدنی چاوشی در آلبوم «من خود آن سیزدهم» که سراغ شعرای کلاسیک و معاصر رفته و اتفاقا دو شعر هم از شهریار خوانده بود، انتظار برای شنیدن قطعه تازه او بالا رفت. اما همان ابتدا حدس و گمان­ها برای موجود نبودن چنین شعری در دیوان شهریار بالا گرفت. هرچند مسأله با عذرخواهی خود چاوشی پایان پذیرفت و با مشخص شدن شاعر واقعی ماجرا تمام شد اما هیچ کدام از این حاشیه ها مانع از شنیده شدن و ماندگاری این قطعه در ذهن­ها نشد. افسار از آن دست قطعاتی است که با همان بار نخست، شنونده اش را درگیر می­کند و فضای خاصی را برایش ترسیم می­کند. ترانه استخوان­داری دارد و کلمات در جای درستی قرار گرفته اند و به اصطلاح سکته ای در آنها مشاهد نمی شود. آوای سینا سرلک در ابتدای ترانه زمینه ساز ایجاد فضایی حزن­انگیز است و روی سریال و آن قسمتِ به­خصوص به خوبی می­نشیند. حکایت عشق نافرجامی دیگر و شکوه عاشق از معشوق هر چند سریال را تا سطح یک ملودرام اشک انگیز پیش می­برد و کمی از سطح خود نسبت به قسمت­های آغازین می­کاهد اما زیبایی موسیقی و همصدایی دو خواننده برای بیننده جذاب است و اتفاقا انتخاب هوشمندانه ای نیز برای قرارگیری­اش در تیتراژ است. انگار قرار است مجموعه ناکامی­های فرهاد دماوندی را در قالب حزن انگیز ترانه ها بشنویم و در تیتراژ نیز به استقبال این قضیه برویم. نخست که به دنبال عشق اولش، او را می­جوید و از او مدد می­خواهد و حالا نیز هنگام بدرقه عشق نافرجامی دیگر از نحوه ابراز محبت و رفتار او گله می­کند. افسار نه فقط یکی از بهترین قطعات سریال که از بهترین آثار خوانده شده توسط خود چاوشی نیز هست.

ماه پیشونی: مهمترین نکتۀ واپسین ترانه پخش شده برای سریال، ترانه خوب و زیبای آن است و نشان از ذوق و تلسط خوب بولحسنی، شاعر آن بر واژه ها دارد. همچون چند ترانه قبلی کلیپ آن زودتر از سریال در دسترس قرار می گیرد و هرچند موفقیت افسار را تکرار نمی کند اما جز بهترین قطعات سریال است. وصف حال فرهاد در گذر از اتفاقات و حوادث مختلف در نگاه اول شاید در سوگ محبوب تازه از دست رفته اش باشد اما در واقع ناامیدی کامل عاشق از سرشت خود است. سرشتی که در آن به امید تسکین عشق بی­فرجام گذشته به دنبال محبوب تازه­ای بود تا او را در آن بجوید. اما داغ می­بیند و برایش تبدیل به زهر می­شود. دیدار دوباره با شهرزاد در این میان شاید تلخی اقبال را برایش مسجل کند اما صحنه ای است از رویارویی همه فرصت­های از­دست­رفته، معشوق هایی از کف­داده و دردهایی برجان­خریده. ماه پیشونی انگار عبور از یک مقطع است و پذیرش یک اصل. اصلی که فرهاد برای خودش پذیرفته و آن نرسیدن است. باید دید در ادامه سریال چقدر از زبان­حالش در این ترانه مطمئن است

شهرزاد علی رغم  برخی کاستی­هایش همچون بی­توجهی به زمانبندی­ تاریخی در  استفاده از عناصری چون ترانه­ها و فیلم­های قدیمی پخش­شده و مسائلی از این دست و همچنین سانتی­مانتالیزم بیش­از­حد در برخی قسمت­ها، بدون­شک اتفاق مهمی در زمینه سریال­سازی در کانال غیردولتی است. در سطح انتظار ظاهر شده و نکته خوب کم ندارد. به­تنهایی قابل رقابت با خیل عظیم سریال­های بی­محتوای تلویزیون رسمی است و در جذب مخاطب هم موفق عمل کرده­است. محسن چاوشی برای خواندن ترانه­های این سریال انتخابی هوشمندانه بود و او هم با «شهرزاد» خودش را بیشتر از همیشه به مردم نزدیک کرد و صدایش را به گوش توده بیشتری رساند. باید منتظر آخرین قطعه او برای این سربال در هفته جاری و همچنین آلبوم­تازه­اش در ماه های آینده باشیم تا ببینیم پیشرفت سال­به­سال او کماکان ادامه دارد یا نه.