تاریکخانه

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

تاریکخانه

من نمیدونم آیا هر کدوممون یه سرنوشتی داریم یا تصادفی عین یه پر با نسیم به این طرف و اون طرف میریم.ولی فکر میکنم شاید هردوی اینها درست باشه.شاید هردوی اینا در یه زمان اتفاق میفته...فارست گامپ

مترجم و نویسنده سینمایی
دانشجوی دکترای مطالعات تئاتر در دانشگاه چارلز جمهوری چک
لیسانس زبان روسی ازدانشگاه شهیدبهشتی
فوق لیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه تربیت مدرس
فارغ التحصیل دوره فیلمسازی از انجمن سینمای جوانان ایران

سابقه همکاری با روزنامه بانی فیلم، مجله فیلم نگار، 24، سینمااعتماد، بولتن جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان،سایت های سینماسینما و...

کارگردانی برای تمام فصول

 منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1833-20 مهر 1389

کارگردانی برای تمام فصول

کوتاه درباره اورسن ولز به بهانه درگذشتش  

جوانی و آغاز کار   (1934-1915)

جورج اورسن ولز در 6 مه 1915 در کنوشای ویسکانسین متولد  ودر کلیسای کاتولیک روم پرورش یافت.علی رغم نفوذ خانواده اش ولز در کودکی با مشکلات فراوانی رو به رو شد.در 1919 پدر و مادرش از یکدیگر جدا شدند و به شیکاگو عزیمت کردند.پدرش ریچارد که به عنوان مبدع یک نوع لامپ دوچرخه شناخته شده بود به الکل روی آورد  و از ادامه کار باز ماند.مادر ولز، بیترین که یک نوازنده پیانو بود در برنامه های سخنرانی دکتر دادلس کرافت واتسون پیانو می نواخت تا زندگی خود و پسرش را تامین کند.وی سرانجام 4 روز پس از تولد 9 سالگی اورسن بر اثر بیماری یرقان در 10 می1924  در بیمارستان شیکاگو درگذشت.

پس از آن ولز به دنبال علاقه اش در زمینه موسیقی رفت.وی توسط دکتر واتسون تحت سرپرستی قرار گرفت و با خانواده واتسون زندگی کرد.در سن 10 سالگی اورسن به همراه سومین دختر دکتر واتسون مارژوری(که هم سن اورسن بود) از خانه فرار کردند.آنها یک هفته بعد در حالی پیدا شدند که در گوشه خیابان میلواکی در ازای دریافت پول مشغول رقص و آواز بودند. پدر اورسن وقتی اورسن 15 ساله بود در در تابستانی که او از مدرسه تاد که یک مدرسه غیرانتفاعی در وودستاک بود، فارغ التحصیل شد فوت کرد.و به دنبال آن موریس برنشتاین که یک پزشک اهل شیکاگو بود قیمومیت او را بر عهده گرفت.

در مدرسه تاد ولز تحت تاثیر راجر هیل معلمی که بعدها مدیر مدرسه تاد شد قرار گرفت.هیل ولز را در محیطی تک بعدی که تجربه خلاق ولز را بی ارزش می شمرد حمایت کرد و این به ولز اجازه می داد تا روی موضوعات مورد علاقه اش تمرکز بیشتری داشته باشد.ولز اولین تجربه تئاتریش را نیز در همین مدرسه روی صحنه برد.پس از مرگ پدرش ولز با کمک ارث اندکش به اروپا رفت .بعدها ولز گفت زمانیکه در ایرلند بود به گیت تئاتر دوبلین رفت و ادعا کرد که یک ستاره برادوی است.مدیر گیت نیز بعدها گفت حرف او را باور نمی کرد و تحت تاثیر هیجان و تندی او قرار گرفت.

ولز اولین نمایشش در گیت را در1931 با اجرای جو ساس در نقش دوک روی صحنه برد.همچنین او نقش های محوری کوتاه دیگری را نیز اجرا کرد.

در بازگشت به آمریکا او که به شهرت زودگذری دست پیدا کرده بود به پروژه ی مدرسه تاد که بعدها به مجموعه ای تحت عنوان شکسپیر برای همه تبدیل شد پیوست.ولز زمانیکه روی هزاران نمونه از این مجموعه کار می کرد به آفریقای شمالی رفت .مجموعه ای که برای دهه های بعد همچنان به یادگار مانده است.

یک آشنایی با تورنتون وایلدر منجر شد تا ولز به صحنه نیویورک راه پیدا کند.در 1933 وی در تولیدات سه گانه برادوی با همکاری کمپانی کاترین کورنل شرکت کرد که شامل دو نقش رومئو و ژولیت بود.اما وقتی مراسم افتتاحیه نمایش رومئو و ژولیت لغو شد وی بسیار آشفته شد

ولز با دعوت از مایکل مک لاومیر و هیلتون ادواردز از تئاتر دوبلین ، یک فستیوال نمایش به نام خودش را با مدرسه تاد روی صحنه برد . همین امر موجب شد تا ولز در کانون توجه جان هاوس من قرار گیرد که در آن زمان در حال انتخاب یک بازیگر نامتعارف برای ایفای نقش اصلی در پروژه ای در تئاتر مرکزی بود.

در 1935 ولز علاوه بر بازیگری در رادیو با گروه تئاتر مرکوری در منهتن نیز همکاری می کرد.وی در 1934 با ویرجینیا نیکلسون  بازیگر اهل شیکاگو ازدواج کرد و همان  سال با وی یک فیلم کوتاه صامت هشت دقیقه ای به نام قلب های دوران ساخت.این زوج یک دختر به نام کریستوفر داشتند.کریستوفر نیز تنها فیلمش را در 1948 با بازی در نقش پسر مدکاف در فیلم مکبث به کارگردانی ولز بازی کرد و بعدها به عنوان کریس ولز فدر نویسنده کتابهای آموزشی برای کودکان شناخته شد.

تئاتر مرکوری (1940-1936)

با استعفای ولز و هاوس من از تئاتر مرکزی آنها با یکدیگر تئاتر مرکوری را تشکیل دادند.که اتفاقا شامل بازیگرانی چون اگنیس مورهد،جوزف کاتن،دولورس دل ریو ریا،رای کالین و...می شد که همه برای سالها کار با ولز را ادامه دادند.اولین محصول تئاتر مرکوری یک نمایش ملودرام و نسخه ای بازسازی شده از ژولیوس سزار شکسپیر بود که در قالب ایتالیای فاشیست کار شده بود. سنا که یک شاعر بود در میان جمعیت مردم نمرد بلکه توسط نیروی ویژه کشته شد.بر اساس نظریات نورمن لود ایفاگر نقش سنا اظهار کرد تشویق تماشاگران بیش از سه دقیقه به طول انجامید باعث توقف نمایش شد در سال دومِ تئاتر مرکوری ولز علاقه اش را به رادیو به عنوان یک بازیگر،کارگردان و تهیه کننده تغییر داد .وی هملت را برای شبکه CBS را اجرا کرد که به طور همزمان کارگردانی و تنظیم آن را بر عهده داشت.شبکه موچوال به او یک مجموعه هفت هفته ای به نام شگفت انگیزها داد تا آن را تنظیم کند که ولز آن را هم با موفقیت به سرانجام رساند.در اواخر 1937 موچوال ولز را برای ایفای نقش لامونت کرانتسون در سایه انتخاب کرد و در تابستان 1938 CBS به او (و تئاتر مرکوری) یک پخش هفتگی طولانی مدت برای اجرای نمایشهایی بر اساس متون ادبی کهن در رادیو را داد که حاصل نمایشی بود  با عنوان تئاتر مرکوری در آسمان ، با موسیقی اورژینال برنارد هرمان که او نیز تا مدت ها کار با ولز را در رادیو و سینما ادامه داد.

ولز در هالیوود (1948-1939)

سرانجام جرج شفر مدیر RKO به ولز پیشنهاد قرارداد سنگینی را داد که  او رابه عنوان یک کارگردان تازه کار در یک معامله دو طرفه که شامل فیلمنامه ،عوامل،انتخاب گروه، و مهمترین بخش آن تدوین نهایی  بود سهیم  می کرد. اگرچه ولز برای پروژه هایش بودجه محدودی داشت ولی با این قرارداد دست به نقد تقریبا همه گروه تئاتر مرکوری به هالیوود عزیمت کردند. ولز نیز هر هفته به نیورک می رفت تا بتواند اجازه ساخت تئاتر کمپ بل را بگیرد.

ولز با ایده های مختلفی کار می کرد.و در اولین پروژه اش تنظیمی از قلب تاریکی جوزف کونراد را با جزئیات دقیق آن روی صحنه برد.او تصمیم گرفت که نمایش را با یک دوربین فیلمبرداری کند.

زمانیکه بودجه مهیا شد اشتیاق RKO برای ادامه فروکش کرد  زیرا کار بیشتر از حدودی که پیش از این توافق شده بود خرج بر می داشت.

همچنینRKO نپذیرفت پروژه لبخند زن با چاقو را با ولز کار کند،. ظاهرا به این دلیل که  آنها باعث ایجاد نوعی عدم اعتماد لوسیل بال برای ایفای نقش اصلی زن شده بودند.

ولز تئاتر کمپ بل را در1940 به دلیل اختلافات عقیده ای که بین او و اسپانسر پیش آمده بود  ترک کرد و  نمایش بدون او ادامه یافت  و توسط جان هاوس من تهیه شد.چیز دیگری که لازم است گفته شود این است که اولین تجربه ولز در هالیوود گویندگی برای محصول 1940 RKO ، خانواده سوییسی رابینسون بود.

کار پس از جنگ (1948-1946)

بیگانه

در 1946  فیلم بیگان به کارگردانیه ولز با بازی ادوارد جی رابینسون و لورتا یانگ و خود ولز به نمایش در آمد.

سم اشپیگل این فیلم را که به جستجوی جنایتکارهای نازی که در آمریکا با نامی جعلی زندگی می کرند می پرداخت تهیه کرد

زمانیکه آنتونی ویلر به فیلمنامه انتقاد کرد فیلمنامه مجددا توسط خود ولز و جان هیوستون نوشته شد همچنین اختلافاتی در طول مرحله تدوین بین اشپیگل و ولز اتفاق افتاد.فیلم در گیشه اما با موفقیت رو به رو شد و به پیشرفت ولز در استودیو ها نیز کمک شایانی کرد.در تابستان 1946 یک نمایش موزیکال که نسخه ای از دور دنیا در هشتاد روز بر اساس رمان کمیک و طعنه آمیز ژول ورن بود  توسط ولز کارگردانی و با موسیقی انتخابی و قطعات آوازی کول پورتر و تهیه کنندگی مایکل تاد که بعدها فیلم موفقی با دیوید نیون ساختند اجرا شد.وقتی تاد از  ولخرجی ها و تولید سنگین کار کنار کشید ولز به تنهایی حمایت مالی را بر عهده گرفت ووقتی او پولش در یک مرحله به اتمام رسید مدیر کمپانی کلمبیا را قانع کرد تا در ازای حمایت مالی کار او نیز قول  دهد یک کار را با پذیرش مسئولیتهایی چون کارگردانی،بازی ،قیلمنامه و تهیه کنندگی بدون دریافت پول برای انها تولید کند.نمایش اما خیلی زود به دلیل گیشه ضعیف با شکست مواجه شد و ولز نیز نمی توانست ادعای کسری مالیات کند.حسابهای مالی پیچیده و برنامه های کان منجر به اختلاف مالیات با  سرویس مالیاتی داخلی شد.

در همان زمان او شروع به تولید دو مجموعه رادیویی.تئاتر مرکوری در تابستان برای شبکه CBSو گزارش اورسن ولز برای شبکه کرد ABC.زمانیکه تئاتر مرکوری در تابستان نیم ساعت پخش شد معلوم شد  که مجموعه ای است از برخی نمایش های دهه سی تئاتر مرکوری که اولین اپیزود آن خلاصه ای از نمایش دور دنیا در هشتاد روز بود و تنها کار ضبط موسیقی کول پورتر برای پخش نمایش باقی مانده بود.

چندین بازیگر اصلی مرکوری و همچنین برنارد هرمان برای این مجموعه بازگشتند..پخش نمایش فقط برای ماههای تابستان برنامه ریزی شده بود.و ولز درآمدش را در شکست نمایشش سرمایه گذاری کرد.

ولز فاقد تمرکز لازم بود تا اینکه ایزاک وودارد در NAACPاو را در کانون توجه خود آورد  .او تاثیر چشمگیری را در انگیزه وودارد ایجاد کرد.

ولز در اروپا (1956-1948)

ولز در اواخر 1947  هالیوود را به مقصد اروپا ترک کرد.و بعد ها به صورت مبهمی گفت که به خاطر آزادی بیشتر به اروپا رفته است.وی در ایتالیا در نقش کاگ لییوسترو  در فیلم  جادوی سیاه(1984) بازی کرد.و همبازی اش آکیم میروف بسیار تحت تاثیر او قرار می گیرد تا آنجایی که بعد از آن در 4 فیلم دیگر به کارگردانی خود ولز بین سالهای1950 تا 1960 بازی کرد.

مرد سوم

در همان سال ولز در نقش هری لایم در مرد سوم کارول روید در کنار جوزف کاتن دوست صمیمی اش و همبازی اش در همشهری کین با فیلمنامه ای از گراهام گرین و موسیقی خاطره انگیز آنتوان کاراس  بازی کرد..چند سال بعد در 1951 تهیه کننده انگلیسی رادیو،هری آلن تاورز دوباره شخصیت لایم را برای رادیو در مجموعه ای تحت عنوان زندگی هری لایم زنده کرد.مجموعه که شامل نسخه جدیدی از موسیقی کاراس می شد بسیار موفق بود و برای 52 هفته پخش شد.همچنین ولز تقاضا کردکه چند اپیزود برای مجموعه بنویسد تقاضایی که در نهایت از طرف تاورز منجر به اختلاف شد. تا اینکه آنچه او نوشته بود توسط ارنست بورنمن حفظ شد و دستمایه ای شد برای فیلمنامه ای که بعدها ولز با عنوان آقای آرکادین در 1955 ساخت. ولز  همچینین در1949 در نقش سزار بورجیا در فیلم ایتالیایی شهزاده روباه با تیرون پاور و دانش آموخته تئاتر مرکوری، اورت اسلوان ظاهر شد.همچنین در 1950 در فیلمی که نسخه ای از رمان رز سیاه بود در نقش یک جنگجوی مغولی دوباره با تیرون پاور همبازی شد.

بازگشت به هالیوود (1959-1956)

در 1956 ولز به هالیوود بازگشت و در نمایشهای رادیویی به عنوان بازیگر مهمان حضور یافت (به خصوص به عنوان گوینده برنامه فردا،برنامه ای در باره هولوکاست که توسط توسط صنایع دفاع مرکزی تولید شده بود)

ولز همچنین در نمایشهای تلویزیونی مانند لوسی را دوست دارم  بازی کرد و برنامه ای نیز برای کمپانی دزیلو که متعلق به لوسیل بال و همسرش دسی آرناز بود(که به تازگی استودیو قبلی RKO را خریده اند). ساخت.حاصل فیلمی بر اساس داستانی از جان کولیر به نام فواره جوانان  بود. فیلم در ابتدا به نظر نمی رسید که توفیقی پیدا کند و تا سال 1958 نیز پخش نشد .با این وجود فیلم جایزه پی بادی را برای بهترین فیلم کسب کرد.نقش بعدی که ولز ایفا کرد فیلم  مردی در تاریکی با بازی جف چندلر برای کمپانی یونیورسال در  1957بود. با همه اینها در همین دوره  بیماری اضافه وزن ولز شروع شد و ولز از این بابت رنج بسیاری را متحمل شد. بیماری که کم کم باعث وخامت شرایط جسمی وی نیز شد.

بازگشت به اروپا (1970-1959)

وی فیلمبرداری دن کیشوت را در اسپانیا ادامه داد.با این تفاوت به جای میشا آور از فرانسیسکو ریگورا استفاده کرد.در ایتالیا در 1959 ولز خود صحنه های خودش را در نقش پادشاه ساول در فیلم دیوید و جالوت ریچارد پوتیر کارگردانی کرد.در هنگ کنگ نیز او با کورد جورگنز در فیلم گذرگاه هنگ کنگ  به کارگردانی لیوایز گیلبرت همبازی شد.در 1960 در پاریس وی در فیلم ریچارد فلیشر تَرَک آینه بازی کرد و در یوگسلاوی او در فیلم تارتارها به کارگردانی ریچارد تورپس ایفای نقش کرد.

در همین زمان او فیلمبرداریدن کیشوت را متوقف کرد.اگرچه در دهه هفتاد ولز خود بارها سرگرم تدوین فیلم شد و لی هرگز فیلم را کامل نکرد.

همانطور که این روند ادامه داشت ولز به مرور زمان صداگذاری همه شخصیت ها را خود به عهده گرفت و گفار متن آن را نیز خود تهیه کرد.در 1992 جنروس فرانکر فیلمی از قسمتهایی که ولز نگرفته بود ساخت.برخی از نسخه های فیلم به طور کلی نابود شده بودند .و هنگامیکه فیلمهای گرفته شده توسط ولز با محبوبیت روبه رو شده بود فیلم ساخته شده توسط فرانکو با بی مهری و انتقاد های تندی مواجه شد..

در 1961 ولز فیلم در سرزمین دن کیشوت که مجموعه ای از  8 اپیزود نیم ساعته برای شبکه تلویزیونی RAIایتالیا بود را کارگردانی کرد.همچون مجموعه دور دنیا با اورسن ولز انها نیز تصاویر متحرکی از اسپانیا را نمایش دادند. همچنین همسر ولز ،پاولا و دخترشان بیتریس را نیز در مجموعه گنجاندند.اگرچه ولز به ایتالیایی مسلط بود اما شبکه مایل نبود تا ولز با این لهجه گفتار فیلم را بگوید و به همین دلیل تا 1964 در شبکه ماند تا اینکه سرانجام خود شبکه گفتار را به فیلم اضافه کرد. بالاخره نسخه های فیلم را با موسیقی اورژینال که ولز آن را تایید کرده بود بدون گفتار متن عرضه شد.

مرگ 

ولز آخرین مصاحبه اش رادر برنامه مرف گرینین در اکتبر 1985  انجام داد. وی دو ساعت بعد از حمله قلبی اش در خانه ای در منطقه هالیوود لس آنجلس در گذشت.همچنین جسد ولز در ملک دوست قدیمی بازنشسته اش بول فایتر آنتونیو اردونز در روندا اسپانیا دفن شد..

جوایز

کاندیدای اسکار بهترین کارگردانی برای همشهری کین  1941

برنده اسکار بهترین فیلمنامه غیر اقتباسی به همراه هرمان جی.مانکیویس برای همشهری کین  1941

کاندیدای اسکار بهترین بازیگر مرد برای همشهری کین     1941

منبع:Wikipedia

  • حسین ارومیه چی ها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی