تاریکخانه

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

تاریکخانه

من نمیدونم آیا هر کدوممون یه سرنوشتی داریم یا تصادفی عین یه پر با نسیم به این طرف و اون طرف میریم.ولی فکر میکنم شاید هردوی اینها درست باشه.شاید هردوی اینا در یه زمان اتفاق میفته...فارست گامپ

مترجم و نویسنده سینمایی
دانشجوی دکترای مطالعات تئاتر در دانشگاه چارلز جمهوری چک
لیسانس زبان روسی ازدانشگاه شهیدبهشتی
فوق لیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه تربیت مدرس
فارغ التحصیل دوره فیلمسازی از انجمن سینمای جوانان ایران

سابقه همکاری با روزنامه بانی فیلم، مجله فیلم نگار، 24، سینمااعتماد، بولتن جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان،سایت های سینماسینما و...

۲ مطلب در مرداد ۱۳۸۹ ثبت شده است

آغاز، رویا در رویا در رویا!

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1792-28 مرداد 1389

  آغاز، رویا در رویا در رویا!

گفته می شود نولان 10سال برای فیلمنامه آغاز وقت صرف کرده است.که این کار مانند وقتی که چشمانت را بسته ای و روی یک سیم محکم راه میروی و شطرنج بازی می کنی، باید تمرکز شگفت آوری را به همراه داشته باشد.قهرمان فیلم یک آرشیتکت جوان را با رقابت برای ایجاد یک مسیر پر پیچ و خم آزمایش میکند و نولان نیز ما را با مسیر پر پیچ و خم خودش آزمایش می کند.ما نیز مجبوریم به او اعتماد کنیم که او میتواند ما را در این مسیر راهنمایی کند چون زمان زیادی را از دست دادیم و گمراه شدیم. نولان باید این داستان را با توجه به اینکه هر تغییری اثری رو به پایین در کل اثر دارد دوباره می نوشت.این .قصه هم میتواند در جملات کمتری روایت شود ، هم میتواند اصلا بیان نشود. اینجا یک نمونه دفاع فیلم است در برابر تماشاگران:"اگر تو میدانستی که فیلم چگونه پایان می یابد فیلم در این باره به تو هیچ چیز نمی گفت، مگر اینکه میدانستی چطور به اینجا رسید و نیز میگوید که چطور به اینجا رسیدن باعث دستپاچگی و گمراهی شد."                                            فیلم تماما درباره فرایندی مربوط به جنگیدن در مسیر خویش با پنهان کردن مرز واقعیت و رویا است. واقعیت، رویا های بدون واقعیت،اینها همه یک تردستی مهیج هستند و نولان احتمالا به فیلم "ممنتو" خود که یک دست گرمی بود توجه کرده است.او ظاهرا فیلمنامه آغاز را در زمان فیلمبرداری ممنتو شروع کرده است .ممنتو داستان مردی بود که دچار فقدان حافظه کوتاه مدت خود بود و داستان به شکل وارونه روایت می شد. همانند قهرمان آن فیلم ، تماشاگر آغاز نیز در زمان و تجربه سرگردان است.

ما هرگز نمی توانیم درباره اینکه چه رابطه ای بین زمان رویا و زمان واقعیت وجود دارد ساکت باشیم. قهرمان فیلم توضیح می دهد که تو هرگز نمی توانی آغاز رویا را به خاطر بیاوری. و آن رویاها که به نظر می اید ساعت ها به طول انجامیده باشد. شاید فقط زمان کوتاهی به طول بینجامد.

درست است، ولی شما نمی دانید که چه زمان وارد رویای خود می شوید. و چه بسا که شما در رویای شخص دیگری باشید! چطور می شود که زمان رویای تو با آن شخص هم زمان باشد و تو واقعا چه کار میکنی؟ کاب(دی کاپریو) یک شورشی حقوقی عالی رتبه است که به ذهن دیگران نفوذ می کند تا افکار آنان را برباید.او حالا توسط یک میلیاردر قدرتمند استخدام شده تا برعکس آن کار را انجام دهد شناسایی یک ایده در ذهن حریف،  و این کار را طوری به بهترین شکل انجام دهد که انگاراین ذهن به او تعلق دارد. خب این ایده تا بحال اجرا نشده است.ذهن ما مثل یک زنگ خطر است که به افکار بیگانه حساسیت نشان می دهد همانند سیستم ایمنی بدن که به عامل بیماری حساسیت نشان می دهد.

مرد ثروتمند با نام سایتو(کن واتنبل)به او پیشنهادی می دهد که نمی تواند رد کندپیشنهادی که در پایان او را از خانه و خانواده اش دور می کند.کاب یک گروه تشکیل می دهد و از اینجا فیلم به رویه ثابت دیگر فیلم های  با موضوع سرقت عمل می کند.ما آدمهایی را که او نیاز دارد با آنها کار کند می بینیم.آرتور(جوزف گوردون لویت)شریک قدیمی اش.ایمه(تام هاردی) که استاد فریب دادن است.یوسف(دیلیپ رائو) که متخصص داروسازی است و تعدادی هم افراد تازه کار وجود دارند.آریادنی(آلن پیج)  یک آرشیتکت جوان و باهوش ، که در فضاسازی بسیار زیرک است.کاب همچنین می خواهد که با پدر زنش مایلز(مایکل کین) که میداند چه کار کند و چطور ان را انجام دهد، در پایگاه ارتباط برقرار کند.

این روزها کافی است مایکل کین در یک صحنه ظاهر شود تا ما تصور کنیم که او از همه شخصیت ها عاقل تر است.و این خود یک هدیه است.اما صبر کنید، چرا کاب به یک آرشیتکت نیاز دارد تا در رویا فضاسازی کند؟ او برایش توضیح میدهد."رویاها یک ساختار متغیر دارند همانطور که همه ما میدانیم .جایی که به نظر می رسد فقط یک راه برای تغییر داریم.

وظیفه کاب آغاز ( یا تولد یا سرچشمه) یک ایده جدید در ذهن یک میلیاردر جوان دیگر است؛رابرت فیشر(سیلیان مورفی) که جانشین پدر فرمانروایش شده است.ساتیو از او می خواهد فکری بکند که باعث تسلیم شدن رقبای حقوقی اش شود.کاب به آریادنی برای ساختن یک فضای پیچیده و فریبنده در رویاهای فیشر نیاز دارد چون(به نظر من) افکار جدید می توانند غیر قابل درک به نظر بیایند.

آیا این یک تصادف است که آریادنی در تاریخ یونان باستان نام زنی است که به فرار تسیئوس از ان هزار توی میتونار(هیولایی با بدن نیمی انسان و نیمی گاو) کمک کرد؟کاب به آریادنی یاد می دهد که در جهان رویا چطور رویاهایش را کنترل و انها را هدایت کند.                             نولان همچنین از این طریق به ما نیز آموزش می دهد و به عنوان موقعیتی برای نشان دادن برخی از جلوه های بصری حیرت آور فیلم  نیز استفاده میکند که در یک تریلر، احمقانه به نظر می رسد ولی اینجا درست سر جای خود قرار گرفته است.چشمگیرترین اتفاقی که به نظر من رخ میدهد  جایی است در پاریس، که شهر مثل یک سنگ فرش لینولیوم کلمه به کلمه دور خودش به عقب بر می گردد.

محافظت از فیشر به معنای تعداد اسلحه به کار رفته محافظان او که مانند پادتن های بدن هستند می باشد. به نظر میرسد انها نیز نوبتی واقعی و مجازی اند.ولی هر کدام که باشند باعث یک نبرد عظیم مسلحانه،صحنه های تعقیب و گریز و انفجار  میشوند که این راهی است که این روزها اغلب فیلمها برای نشان دادن تضاد و مخالفت از ان استفاده می کنند.بنابراین  نولان واقعا ماهر است چون توانسته مرا درگیر یکی از صحنه های تعقیب و گریزش کنددر حالیکه که من فکر کردم نسبت به این صحنه ها که این قدر استاندارد شده اند مقاوم هستم.و این به این خاطر بود که من مراقب بودم که چه کسی تعقیب می کند و چه کسی تعقیب می شود.

اگر شما نیز هر تبلیغی از فیلم را دیده باشید می دانید که سبک ان راهی برای نادیده گرفتن جاذبه است.ساختمان های معلق،خیابان های مارپیچ،کاراکترهای شناور همه چیزهایی هستند که در گفتار متن فیلم گفته می شود.

فیلم یک اثر پیچیده و گیج کننده است بدون حتی یک مسیر ساده و درست.و طبیعی است که یک تحلیل بی پایان را از آن در فضای مجازی انجام دهیم.

نولان به وسیله یک رشته احساسی به ما کمک می کند.دلیلی که سبب تحریک کاب می شود تا خطرات اغاز را به جان بخرد و ریسک کند اندوه و گناهی است که همسرش مال(ماریون کوتیلارد) و دو فرزندش را درگیر کرده است.بیشتر نخواهم گفت یا به عبارتی نمی توانم بگویم.کوتیلارد به زیبایی همسرش را در یک مسیر دلخواه تجسم میکند. در نمای پایانی چه ما در حال دیدن خاطرات کاب باشیم چه رویای او حتی برای بیان کردن لفظ به لفظ نیز پیچیده باشد ولی او این کارایی مال را به یک آهنربای احساسی بدل می کند و عشق میان این دو نفر یک احساس همیشگی را در دنیای کاب بوجود می آورد.

آغاز برای تماشاگر عمل میکند و تا اندازه ای مثل دنیایی که خودش برای لئونارد، قهرمان "ممنتو"عمل میکرد.ما همیشه در زمان حال هستیم،وقتی که به اینجا می رسیدیم  یادداشتهایی را می نوشتیم.ولی ما کاملا مطمئن نیستیم که اینجا کجاست.با این وجود مشکلات زندگی،مرگ و عاطفه، آه... و البته آن موسسه های چندملیتی نیز درگیر شده اند.و نولان نیز قبل از استفاده از ان صحنه های خوب کارشده مکث نمی کند.صحنه هایی مثل آن نقشه هوشمندانه داخل هواپیمای 747(که حتی می گوید چرا یک 747 است).

این روزها به نظر می رسد که فیلمها اغلب از سطل زباله بیرون می ایند.دنباله های متعدد،دوباره سازی ها،امتیازهای مخصوص .آغاز اما یک کار متفاوت انجام میدهد.این کاملا  فیلمی اورژینال است که از یک قماش جدید می آید.و با این وجود با پایه های یک فیلم اکشن ساخته شده است برای همین این طور احساسمی شود که از آن حسی که دارد فراتر می رود.                                                                               به نظر من نقصی در فیلم "ممنتو" و جود داشت و آن اینکه چطور مردی که دچار نقص در حافظه کوتاه مدت خود است به خاطر می اورد که دچار چنین نقصی است؟شاید چنین نقصی در آغاز نیز وجود داشته باشد ولی من نمی توانم آن را پیدا کنم.کریستوفر نولان دنباله بتمن را نیز ساخت ولی فعلا او هیچ چیز را دوباره  نمی سازد.با این وجود کارگردان های کمی خواهند کوشید تا آغاز را دوباره بسازند و من فکر می کنم وقتی نولان ان هزارتوی اغاز را ترک کرد حتما نقشه آن را دور انداخته است.

"راجر ایبرت "   www.rogerebert.suntimes.com 

نمره فیلم: ****

Leonardo Dicaprio                                                                           کاب                                                                                     

Ken Watanabe                                                                                ساتیو

Joseph Gordon-levitt                                                                        آرتور

Marion Cotillard                                                                                مال

Ellen Page                                                                                       آریادنی

Tom Hardy                                                                                      ایمز

Cillian Murphy                                                                                  رابرت فیشر

Tom Berenger                                                                                  برونینگ

Michael Caine                                                                                   مایلز

Dileep Rao                                                                                       یوسف

Pete Postlethwaite                                                                            موریس فیشر

محصول برادران وارنر

نویسنده و کارگردان:کریستوفر نولان

زمان نمایش:148 دقیقه

(به خاطر صحنه های خشونت آمیز و اکشن) PG-13 درجه سنی

  

سینما علیه سینما

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1779-12 مرداد 1389

سینما علیه سینما

سینمای ایران از چیزی حدود 80 سال پیش که به طور جدی اولین فیلمها را به خود دیده است موضوعات و داستان های بسیاری را دستمایه کار خود قرار داده است.در این میان اما فیلمسازانی بوده اند که خود فیلم یا به عبارتی سینما را موضوع و محور فیلم خود قرار  داده اند که سهم بازیگری البته در این آثار بیشتر بوده است.چرا که دنیای بازیگری و پرداخت به  بازیگر به عنوان یک شخصیت همواره می تواند جلوه های زیبایی از آشکار و پنهان این بخش از سینما را پیش روی مخاطبان قرار دهد.در فهرست زیر نگاهی کوتاه به برخی از این فیلمها که  در یک بازه تقریبا 20 ساله ساخته شده اند خواهیم داشت.

ناصرالدین شاه آکتور سینما1370 

در این فیلم شیرین سینما ترکیبی است از فیلمهای تاریخ سینما که در مقطعی به نوعی وارد دربار شاه شهید میشوند .یک سینما پارادیزوی ایرانی البته نه به تراژیکی آن.ترکیبی از مهمترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران از دختر لر که اتفاقا سوگلی شاه هم میشود! و قیصر که ماموریت  شاه برای از میان برداشتن امیر کبیر هم بر گردن او می افتد و رضا موتوری ، تا کندو و طبیعت بیجان و رگبار که در این آخری آتیه فیلم انتظار عکاسباشی دربار را هم میکشد و به انتظار او مدتها را در جایی دور سپری میکند.فیلم بسیار زیبا سینما و تأثیر آن را در قالبی فانتزی بیان میکند که فکر کنم سینمایی ترین فیلمی که با موضوع سینما ساخته شده همین باشد که زیاد هم قدر ندیده است.

هنرپیشه 1371

در این فیلم یک بازیگر سینما با مشکلات زندگی خود دست و پنجه نرم می کند.همسر بازیگر که زن شیرین عقلی است برای رام کردن شوهر خود به رمال ها روی می آورد.زن از او می خواهد که برای بچه دار شدن همسر دیگری بگیرد و زنی کلی را می آورد تا با او ازدواج کند که حتی او هم نمیتواند کمکی به او بکند که حتی زنِ هنرپیشه را به خاطر توجهات او به زن کلی به جنون هم میکشاند.فیلم نگاه تلخی دارد به زندگی یک بازیگر سینما که اتفاقا بازیگری کمدی نیز هست  و سعی دارد بگوید که این چهره خندان و هنرپیشه فیلم های روی پرده در زندگی مصائبی بس سخت تر از مردم عادی دارد و فقط روی پرده است که میتواند بخندد و بخنداند.در نهایت بازیگر سینما را کنار گذاشته و به زندگی عادی و تازه ای مانند بقیه روی می آورد.

سلام سینما 1372

یک کارگردان سینما قصد دارد برای فیلم تازه اش از نابازیگران استفاده کند به همبن منظور در یک فراخوان از همه علاقه مندان به بازیگری دعوت می کند تا در روز موعود برای تست بازیگری بیایند.فیلم که اتفلقا به مناسبت صد سالگی سینما ساخته میشود نمایانگر عشق و علاقه جوانان به حضور در سینما را  در  اوایل دهه  هفتاد نشان می دهد که اتفاقا واقعی نیز هست و تمام تصاویر مستندوار جلوی دوربین محمود کلاری رفته است.شاید به نوعی فیلم مقدمه ای باشد برای فیلم هایی از این دست .حتی میتوان گفت این فیلم به نوعی در مقابل سینما سینماست دیگر فیلم این فهرست قرار می گیرد.در آن فیلم همه سینما را دوست داشتند ولی به دلیل وضعیت موجود حاضر به همکاری به عنوان دست اندر کار یا بازیگرنمی شدند و بعضا بازی در سینما را نفی می کردند به ویژه برای خانمها.ولی در این فیلم همه شیفته حضور در سینما هستند و از هر ترفندی برای پذیرفته شدن در تست کارگردان استفاده میکنند و رویای بازیگری را در سر می پرورانند.صف های طویل علاقه مندانی که اطراف باغ فردوس ایستاده اند تا در تست بازیگری شرکت کنند خود شاهدی بر این مدعاست که البته تنها بخشی از آنها که اتفاقا خانمها هم در آن کم نیستند در فیلم جای گرفتند.از 5000 نفری که برای تست آمده بودند  پس از چندین گزینش در نهایت 100 نفر برای حضور در این فیلم انتخاب  شدند که باز هم در فیلم بیشتر شاهد بازی خانمها هستیم.

سینما سینماست 1375

همان طور که از نام فیلم پیداست فیلم اساسا درباره سینماست.داستان دختری است که به دنبال بازی در فیلم یک کارگردان به مقابله با خانواده اش بر می آید و تلاش کارگردان را که به همین بهانه سعی در تغییر نگرش مردم نسبت به سینما و فعالیت در این حرفه را داردکه عاقبت هم مفید واقع می شود و ژدر دختر رضایت می دهد.فیلم گاهی ساختاری مستند گونه پیدا میکند و نظرات مردم و ذهنیت انها درباره سینما از منظر این کارگردان را روایت میکند.می توان گفت که مرتبط ترین فیلم که درباره کلیت سینما و تاثیر آن در جامعه ساخته شده همین فیلم است و آن را به قضاوت مردم و دست اندرکاران وا میگذارد تا نظر خود را درباره سینما بگویند.

میکس 1378

هجویه ای است از تلاش گروهی برای آماده ساز ی یک فیلم به جشنواره که در واقه فیلم نیز فیلم خود کارگردان میکس است.کمدی قدرندیده ای که تلاش بخشی از سینما را روایت می کند که به اصطلاح پشت دوربین فعالیت می کنند و دیده نمی شوند ولی حالا همین افراد هستند که برای هر چه سریعتر رساندن فیلم به دفتر جشنواره در تکاپو هستند.در این راه البته با مشکلاتی نیز مواجه می شوند؛ آماده نبودن موسیقی ، نرسیدن برخی صحنه ها ، فرسودگی دستگاه های لابراتوار و خستگی و کلافگی کارگردان و حتی ریختن حلقه های فیلم کف خیابان در راه رسیدن به دفتر جشنواره نیز از این نمونه است.

سینما در این فیلم از منظری روایت می شود که بیشتر مشکلات عوامل را پس از به اتمام رسیدن کار اصلی که در واقع ثبت لحضات فیلم است باز گو می کند که اتفاقا مشکلات تازه از این مقطع آغاز می شود و این عوامل پشت صحنه هستند که سرنوشت فیلم را رقم می زنند.

 

عشق شیشه ای 1378

با کمی اغماض این فیلم را هم در این فهرست می آورم.فیلم زندگی یک آرتیست سینما که اغلب نقشهای فرعی به او پیشنهاد میشود که اتفاقا کتک  خور یا حتی مرده هم از این نقشها هستند خسته و نا امید از زندگی و عشق قصد خود کشی دارد را روایت می کند.آشنایی تصادفی او با دختری جوان مسیر زندگیش را تغییر می دهد .فیلم به نوعی زندگی بخشی از بازیگران سینما را نشان میدهد که یا نقش کتک خور قهرمان را بازی میکنند و یا حتی نش یک مرده را.فیلمی طنز درباره عشق و سینما.

مزاحم 1380

سینما در این فیلم سیروس الوند نقشی محوری دارد .نیما دادگر بازیگر ی با سابقه و محبوب(با بازی زنده یاد شکیبایی) است که دچار مشکلاتی میشود.فیلم به مشکلات پیرامون بازیگر سینما و دردسرهایی که برایش ایجاد میشود می پردازد.جوانی که حالا نامزدش همسر بازیگر محبوب شده به دنبال انتقام از نیما دادگر است و برایش مزاحمتهایی ایجاد میکند.البته بازیگر خود نیز بی گناه نیست و میبینیم که در حضور زن خود همسر دیگری دارد تا به آن وسیله  شاید صاحب فرزند شود که این اتفاق هم نمی افتد.در مجموع فیلم از سینما دفاع نمی کند  و حتی به نوعی عاقبت درگیری با آن را مشکل ساز هم نشان میدهد.

ستاره ها:

فیلم ها اساسا با محوریت سینما به ویژه بخش جذاب آن بازیگری ساخته شده است.در ستاره است قصه بازیگر زن ستاره ای را میبینیم که تصمیم دارد در فیلم  دانشجوی جوانی که عنوان ژایان نامه او نیز هست بازی کند  ولی در این راه با مشکلاتی روبرو می شود و وارد دنیایی متفاوت از دنیای خود می شود و فضایی تازه را تجربه میکند

در ستاره می شود قصه جوانی را می بینیم که آرزوی ستاره شدن را در سر می پروراند  ولی هنوز نقشی جدی به او واگذار نشده است .او پدرش را برای بازی در فیلمی معرفی می کند.پدر که بازیگر با سابقه تئاتر بوده و تجربه بسیاری در این زمینه دارد در مقابل دوربین سینما کم می آورد و حتی تحقیر هم میشود و دختر هم عاقبت از هدفش باز می ماند.

و در نهایت ستاره بود روایت زنی است که در یکی از سالن های قدیمی تئاتر  تهران مرده و روزنامه نگار جوانی به سراغ او میرود و بحث بر سر این است که آیا او همان دختر لر معروف است یا نه که بعدا معلوم میشود این طور نبوده و فقط نام هر دوی آنها روح انگیز بوده است و او فقط یک هنرپیشه تئاتر بوده که هویتش هم آشکار نمی شود.خادم این هنرپیشه که خود نیز بازیگر بوده مرگ روح انگیز را باور نمی کند و در نهایت در عشق او میسوزد.خاطرات و کنش هایی که چند بازیگر قدیمی سینما که به گمان اینکه او همان روح انگیز سامی نژاد معروف است به آنجا آمده اند نمایانگر نوع نگاه بازیگران نسل گذشته است که در واقع ستاره های گذشته بوده اند.در مجموع این تریلوژی با این نگاه هدف خود را به پایان می برد که ستاره شدن شاید کمی آسان باشد اما چیزی که مهم است ستاره ماندن است و اینکه بعد از مدتها به قول ابی مشرقی توی مجله ها اسمش خط نخورد و یا حتی فحشش ندهند.

سوپراستار 1386

در این ساخته بحث بر انگیز تهمینه میلانی باز هم بازیگر محور فیلم است.اما این بار او یک قربانی استسینما او را به جایی خارج از ظرفیتهایش رسانده است که حالا در عبور از مرزهای اخلاقی از هیچ راهی فروگذار نمیکند.فیلم تحولی را در زندگی این بازیگر از اخلاق گذشته فیلم که به واسطه ورود دختر نوجوانی که هویتی نا معلوم دارد بوجود می آید را نشان میدهد.باز هم فیلم نظری مثبت به سینما ندارد و حتی می توان گفت که ممکن است سینما برای کسی که ظرفیت لازم را ندارد چقدر وحشتناک باشد.فیلم البته بحث هایی را در پی داشت و سوء برداشت هایی که از موضوع و لحن صریح فیلم شده بود به مذاق برخی خوش نیامد.

صندلی خالی 1386

شاید جالب باشد اما به نظرم این فیلم درباره سینماست.سینما در این فیلم به شکلی فانتزی وار مطرح می شود.فیلمی در حال ساخت است که کارگردان که  به خاطر اشتباهی که کرده به دادگاهی برزخ گونه احضار می شود و مورد بازخواست قرار میگیرد ولی در واقع این نیز بخشی از خود فیلم کارگردان است که اتفاقا مشکلات روحی فراوانی نیز دارد.کل فیلم در واقع یک فیلم در فیلم است که حتی در آن باز هم یک کارگردان است که فیلمی می سازد درباره یک زوج جوان که از اینکه فرزندشان ناقص به دنیا بیاید در هراسند و به دنبال سقط آن هستند.و فیلم باز هم با سینما پایان میابد و در یکه ایده درخشان در سکانسی کارتونی کودکی که در فیلم کارگردان او ناقص به دنیا آمده حالا بزرگ شده و نابیناست و با ورود به یک اتاق مونتاژ فیلم که میتوان گفت مونتاز همان فیلم است با تماس نگاتیوها به چشمانش بینایی اش را باز می یابد و جادوی سینما را بیش از پیش نشانمان می دهد.

وقتی همه خوابیم 1387

سینما در این ساخته جنجالی بهرام بیضایی متهم به بی رحمی و بی اخلاقی میشود.کارگردانی مجبور است به خاطر جذب سرمایه کار و فشار تهیه کننده ابتدا بازیگران فیلم را عوض کند و به اصطلاح از بازیگران چهره و گیشه استفاده کند سپس فیلمنامه دستخوش تغییر و در نهایت کارگردان اخراج میشود و فیلم به کلی تغییر میکند.زبان صریح و بی پرده فیلم البته به کسانی که باید بر بخورد برخورد و حاشیه هایی را نیز برای فیلم به همراه داشت و حتی پا را از مرزهای اخلاقی در برابر فیلمسازی با سابقه فراتر گذاشت.در مجموع سینما در این فیلم تبدیل به یک تراژدی می شود که فیلم اصلی فقط در رویاست که به سرانجام می رسد و به واقع فیلم یا به عبارتی هنر قربانی صنعت و سرمایه مداری میشود.