تاریکخانه

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

تاریکخانه

من نمیدونم آیا هر کدوممون یه سرنوشتی داریم یا تصادفی عین یه پر با نسیم به این طرف و اون طرف میریم.ولی فکر میکنم شاید هردوی اینها درست باشه.شاید هردوی اینا در یه زمان اتفاق میفته...فارست گامپ

مترجم و نویسنده سینمایی
دانشجوی دکترای مطالعات تئاتر در دانشگاه چارلز جمهوری چک
لیسانس زبان روسی ازدانشگاه شهیدبهشتی
فوق لیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه تربیت مدرس
فارغ التحصیل دوره فیلمسازی از انجمن سینمای جوانان ایران

سابقه همکاری با روزنامه بانی فیلم، مجله فیلم نگار، 24، سینمااعتماد، بولتن جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان،سایت های سینماسینما و...

۳۵ مطلب با موضوع «روزنامه بانی فیلم» ثبت شده است

خط پایان

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1900-18 دی 1389

درباره 127 ساعت

خط پایان

دنی بویل و جیمز فرانکو ما را به یک سفر مهیج و خاطره انگیز می برند...

درست دو سال پیش بود که میلیونر زاغه نشین دنی بویل در جشنواره فیلم تلوراید به نمایش درآمد و امسال بویل بر آن شد تا فیلم تازه اش،127 ساعت را دوباره برای این جشنواره آماده کند.فیلمی که تحسین همگان را برانگیخت.

بویل به خوبی می دانست که لبه باریکی را پیش رو دارد تا بتواند موفقیت جهانی میلیونر زاغه نشین را دوباره تکرار کند.برای همین تصمیم گرفت سراغ قسمت خطرناک ماجرا برود.آزمون سختی که توسط آرون رالستون به او الهام شده بود.داستانی که بر اساس واقعیت است و اتفاقی است که خود نویسنده در سال 2003 دچار آن شده بود. فیلم تصاویر پرتحرک و  مغشوشی دارد و در بیشتر لحظات فیلم تماشاگر را به جستجو و کندو کاو می طلبد.ما همراه با بازیگر فیلم، جیمز فرانکوی دیدنی در یک دره محبوس شده ایم.ولی در واقع بویل کارگردانی ماهر است که می تواند بر موانع مختلف پیش رو غلبه کند تا جایی که حتی بتواند با موفقیت های تجاری اش در اسکار آینده گوی سبقت را از حریفان برباید.

بویل  بسیاری از کسانی که در میلیونر زاغه نشین با وی کار کردند همچون سیمون بیفوی فیلمنامه نویس،تهیه کننده اش،کریستین کولسون،آهنگسازش آ.آر.رحمان و فیلمبردارش آنتونی دود منتل(که در تیتراژ نامش همراه با انریکه چیدیاک می آید)را گرد هم آورده تا به نوعی به  یک فیلمسازی بی دغدغه رو ی آورد  و همکاری مشترک را برای گروه آسان تر کند..فیلم با صدایی مهیب T تصاویری مقطع  و تصاویر دیجیتالی سریعی از زمانی که آرون از مسیر سفرش در پارک ملی Canyon land در اوتاه منحرف می شود آغاز می شود.بویل نمایش تصاویر گیج کننده و تدوین پرتحرک را از همان دوران آغاز کار و فیلمهای اولیه اش نظیر گور کم عمق و Trainspotting نشان داده است.اینجا اما این شیوه وسیله ای است برای معکوس نشان دادن شخصیت پرتحرک قهرمان فیلم،که فردی ماجراجو است و شور و شوق حاصل کشف مسیرش را با هرکس که می بیند تقسیم می کند.آرون زمانی که در اوتاه در حال کوه پیمایی است با دو دختر رو به رو می شود و فورا آنها را تحریک می کند تا از عرض برآمدگی تند تپه بالا بروند و داخل دریاچه کریستال آبی شیرجه بزنند.ما این اشتیاق را با احساس شخصیت ها سهیم می شویم.ولی ما خطر قریب الوقوعی را نیز حس می کنیم.زمان می ایستد ،زمانی که آرون دختران را ترک می کند و شروع به پایین آمدن از دره می کند ناگهان تخته سنگی از جای خود منحرف می شود و دست او در آنجا گیر می کند و او گرفتار و اسیر می شود. اگرچه این قسمت از فیلم انرژی و تحرک را با اتفاقات مختلف و خارج از تصور و ادراک آرون حفظ می کند اما از اینجا،فیلم به یک جهت درونی متمایل می شود.بویل امتیازات زیبایی این زمینه  فیلم را که از بسیاری از وسترن های جان فورد وام گرفته است بدست می آورد اما او همچنین زندگی درونی شخصیت را به تسخیر خود در می آورد. فرانکو با اجرای تک نفره اش از این شخصیت با وجود همه مشکلاتش، تا حد زیادی در این مسیر به بویل کمک می کند.او مهارت شگرفی در این زمینه دارد و همین بس که امسال مخاطبان فقط او را در فیلم خوردن,عشق،نیایش در نقش یکی از عشاق جولیا رابرتز و فیلم Howl دیده اند. اینجا  اما او موظف است تا به شکلی کاملا رادیکال شخصیت متفاوتی را نشان دهد؛ شخصیتی برون گرا و ماجراجو که مجبور است منعکس کننده جامعه نیز باشد که حتی میتوان گفت که از بخت های اسکار سال آینده نیز به شمار می رود.حالت های مختلف تجربه های آرون  که در فیلم می بینیم اشاره به تم های عمیق فیلم دارد.در حقیقت 127 ساعت را می توان یک انتقاد نیشدار و دو پهلو به جامعه مردان دانست.آرون به اندازه کافی شجاع است تا سفر کوه پیمایی اش را بدون اینکه به کسی بگوید قدم در چه مسیری می گذارد آغاز کند و در فیلم می بینیم که روح از خود راضی و مستقل او چطور مهارت زندگی را به او می بخشد.ولی در نهایت ذهن فردگرایش او را در یک خطر مرگ آفرین رها می کند.  و نتیجه اش فریادی می شود که او در اواخر فیلم می کشد:"من به کمک احتیاج دارم..." که به نوعی اشاره به عدم کفایت نظام متکی به نفس غرب دارد که در طی آن بسیاری از افراد در این مسیر بازماندند. فرانکو این لحظه کلیدی را با  شدت احساس کم نظیرش به مخاطب القا می کند.اگرچه آزمون سخت رالستون 7 سال پیش در جهان به پا شد، اما هیچ ضمانتی مبنی بر اینکه فیلم از داستان واقعی خود دور شده است وجود ندارد.همه  مهره های کلیدی و عوامل خلاق فیلم به کشش فیلم و پایان غیر منتظره اش کمک می کند.مونتاژ جان هریس بی نظیر است و موسیقی تاثیرگذار رحمان بر جنبه احساسی فیلم می افزاید.در نهایت، این مجموعه استعدا های بویل و فرانکو است که این فیلم را درست و به جا از کار در آورده است.

اولین نمایش: جشنواره فیلم تلوراید

بازیگران: جیمز فرانکو،کاتا مارا،آمبر تامبلین،کلمنس پوسی،تریت ویلیامز،کیت برتون

کارگردان:دنی بویل

فیلمنامه:دنی بویل،سیمون بیوفوی

بر اساس رمانی از آرون رالستون

تهیه کنندگان:کریستین کولسون،دنی بویل،جان اسمیتسون

تهیه کنندگان اجرایی:برنارد بیلو،لیزا ماریا فالکونه،جان کلی،تسا راس

مدیر فیلمبرداری: آنتونی دود منتل،انریکه چدیاک

طراح پروژه: سوتریات آن لارلارب

موسیقی:آ.آر. رحمان

تدوین: جان هریس

درجه بندی سنی:R

زمان نمایش: 95 دقیقه

منبع:Hollywood reporter 

درباره فیلم برزیلی لولا: فرزند برزیل

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1895-12 دی 1389

درباره فیلم برزیلی لولا: فرزند برزیل

فرزند ملت

به دنبال محبوبیت بدست آمده رئیس جمهور پیشین برزیل،لوئیس ایناسیو لولا داسیلوا،مشهور به لولا،این نخستین باری است که فیلمی در این سطح بر اساس زندگی شخصی که از طبقه کارگر اجتماع به قدرت رسیده ساخته می شود.حقیقت این است که این فیلم توسط کمپانی  بزرگ LC barreto از معتبرترین کمپانی های فیلمسازی کشور ساخته شده است و همین مساله تولید فیلم پر خرجی را می طلبد)که با هزینه 7 میلیون دلاری فیلم ،گران ترین فیلم برزیلی است که تا کنون تولید شده است(حتی اگر قرارداد های مرسوم روایت زمانی چنین فیلمهایی را کنار بزند و یک روایت جدید  را ارائه دهد باز هم فیلم پر خرجی است و انتظارات زیادی از آن می رود.

کارگردان فیلم،فابیوبارتو هزینه زیادی را برای پرداختن و بزرگ نشان دادن قهرمان متعلق به طبقه کارگرش صرف کرده است و به همان اندازه قهرمان برزیلی فیلم؛ لولا یک چپی است که رونالد ریگان به راست بودن شهره بود.این تطابق ها را روزنامه نگاری به نام دنیس پارانا که کتاب زندگینامه لولا را نوشته است فریم به فریم روایت می کند. از تولد لولا در 1945 تا مرگ مادرش در 1980 و پایان فیلم که مربوط به  یک دهه قبل است  یعنی زمانی که او هنوز وارد سیاست حرفه ای نشده بود.قهرمان اصلی فیلم در واقع شیرزنی است به نام لیندو(گلوریا پیرز)مادر لولا،که اولین بار توسط همسر الکلی اش آریستاید(میلهم کورتاز) طرد می شود و او را با با هفت بچه که باید آنها را در محله فقیری چون پرنامبوکو بزرگ کند ، تنها می گذارد .مدتی پس از تولد لولا یک نامه جعلی به لیندو نوشته می شود و از او می خواهد تا  پیش شوهرش در سائو پائولو برود.(در واقع،شوهر او با زنی دیگر ازدواج کرده  و دیگر نمی خواهد لیندو را ببیند).سفر 13 روزه خانواده به محله های کلان شهری چون سائوپائولو که تا کنون پا به آنجا نگذاشته اند از بهترین سکانس های فیلم است.

همانطور که لولا بزرگ می شود(بازیگران حرفه ای و با استعدادی چون فلیپه فالانگا در نقش 7سالگی تا گیلهرم تورتولیو که نقش نوجوانی لولا را بازی می کنند این گذر سنی را به نحوی مطلوب و باورپذیر به نمایش می گذارند) و در فیلم نشان داده می شود لولا با وجود هوش اتثنایی اش مجبور است تحت فرمان پدر عصبانی و بدزبانش در محله ای وحشتناک و آلوده که با یک باران شدید همه از خانه هایشان آواره می شوند، زندگی کند.

اولین نشانه ها برای تبدیل فیلم از جنبه  رئالیستی و مستندگونه خود به جنبه غیر رئالیستی و نمایشی که پیشرفتی سریع و آسان را نشان می دهد زمانی رخ می دهد که لیندو و خانواده اش آریستاید را در آن شهر بزرگ رها می کنند .لولا که حالا بزرگ شده(و توسط بازی تاثیرگذار روی ریکاردو دیاز به نمایش گذاشته می شود) به عنوان یک چرخ کار مشغول کار است و به عنوان متصدی ماشین تراشکاری در کارخانه کار می کند. او به در خواست برادرش زیزا(ساستنس ریدال) که گرایشات کمونیستی نیز دارد به اتحادیه کارگران فولاد ملحق می شود تا یکی از مغازه ها را اداره کند ،و لولا نیز به شکل قابل توجهی هنوز با سیاست بیگانه است.علاقه شدید او به لوردز زیبا(سلو پیرز) که وی را از دوران کودکی می شناسد و با هم بزرگ شده اند منجر به ازدواج آن دو می شود و لولا نیز عهد می کند که تا هنگام مرگ در کنار او خواهد ماند .

فیلمنامه که توسط دانیل تندلر،فرناندو بوناسی و نویسنده زنگینامه لولا،پارانا نوشته شده است تسلیم بسیاری از گرایشات تاسف بار زندگی واقعی لولا می شود.تراژدی نیز که در واقع باید میان لوردز و لولا ایجاد شود همچون قلم موی رنگی به سرعت پرداخته می شود و تاثیر احساسی لازم را بر مخاطب نمی گذارد (حال آنکه از دیگر رابطه های خارج از زندگی زناشویی به شکل هوشمندانه ای گذر میکند تا از طولانی شدن فیلم و در نتیجه طولانی شدن جنبه احساسی آن جلوگیری کند) همچنین تبدیل شدن لولا به یک سیاستمدار بیشتر به شکلی ماشینی نشان داده می شود تا از بُعد شخصی  خود او.

فیلم با استفاده گسترده و سخاوتمندانه از تصاویر آرشیوی سیاه و سفید اعتبار  بیشتری به خود بخشید و جنبه سرگرمی فیلم را نیز بالاتر برده است..خصوصا استفاده از تصاویر مستند  کودتای نظامی 1964 و فضای حکوت پلیسی پس از آن.با این وجود، به غیر از نمایش صحنه های خشونت آمیز جمع آوری کارگران توسط نیروهای حکومتی، فیلم در راه دراماتیزه کردن نزاع کارگران بی رحم و نیروهای ضد حکومتی که در واقع دو دهه بعد با یکدیگر رو به رو میشوند موفق عمل نکرده است.و شاید از این نظر از اداعای مخالفان سیاسی که فیلم را همچون تبلیغات  طرفداران لولا رد می کنند دفاع کند.

دیاز، با نسبتی نامعلوم،برخی خلاهای عاطفی فیلم را با اجرای درست و تاثیرگذارش پر می کند به خصوص  وقتی لولا بزرگ می شود و متوجه شرط رفقای کارگرش را برای اداره اتحادیه می شود.اختلاف نظرهای صریح او با رئیس شاد و فربه اتحادیه ؛ کلودیو(مارکوس سسانا) از نمونه های خوب دراماتیک اولیه فیلم است.در حالیکه صحنه  هایی که با لیندو می گذرد اغلب فیلم را خشک  و سیاه تر می کند.

سکانس های وسیع با جزئیات بی شمار ، لوکیشن های بسیار و طرح داستانی که چند دهه از زندگی یک نفر را در بر می گیرد  احتمالا هر سلیقه ای را برای  فیلمی که حتی فراتر از شخصیت واقعی لولا را به نمایش می گذارد ،راضی کند.استفاده از امکانات فنی و بصری به نحوی مطلوب شامل نگاه های تجربه گرای گوساو هادبا در فیلمبرداری و نواهای لطیف گیتار وسازهای زهی دیگر که توسط آنتونیو پینتو و جاکوس مورلنباوم نواخته می شود، فیلم را به اثری قابل اعتنا و ارزشمند تبدیل می کند.

بازیگران:روی ریکاردو دیاز،گلوریا پیرز،سلو پیرز،جولیانا بارونی،مارکوس سسانا،ساستنس ویدال،سلایتون ماریانو،ادواردو آسایبه،میلهم کورتاز،لوسیلیا سانتوس،آنتونیو پیتانگا،سلسو فراتسچی،فلیپه فالانگا و گیلهرم تورتولیو

کارگردان: فابیو بارتو

مدت زمان نمایش:130 دقیقه

نماینده برزیل در اسکار 2011

منبع:Variety  

10 فیلمی که شب سال نو باید دید

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1893-9 دی 1389

10 فیلمی که شب سال نو باید دید

شب سال نوی خود را با تماشای این فیلمهای خانوادگی و دوستانه ، که برای سپری کردن شبی خاطره انگیز به همراه خانواده و دوستان بهترین انتخاب ها هستند ،جشن بگیرید.

در حالیکه بسیاری از مردم دوست دارند تا شب سال نو را در شهر باشند ،بسیاری از مجردها،زوج های جوان و خانواده ها نیز دوست دارند تا  شبی آرام و راحت را در خانه خود سپری کنند.ولی می توان به جای اینکه در خانه ماند و هیچ کاری نکرد با ابداع یک سنت تازه از این شب ها ، با دیدن فیلم هایی خاطره انگیز لذت برد و این سال نو را تبدیل به سالی خاطره انگیز کرد.

با محبوبیت و دسترسی روزا فزون تلویزون های بزرگ موسوم به سینمای خانگی و فیلمهای موجود بر روی دی وی دی ها در کوتاه ترین زمان ممکن می توان مقدمات یک شب به یاد ماندنی را به همراه دوستان خود فراهم کرد  و در واقع این ساده ترین کاری است که می توان در این شب انجام داد.

با عمل کردن به توصیه های زیر تعطیلات خود را به شبهایی به یادماندنی تبدیل کنید:

  1. برای  ایجاد یک حس متفاوت و لذت بخش دعوتنامه هایی مانند بلیت های سینما با ذکر تاریخ و روز برای دوستان و عزیزان خود بفرستید
  2. از هر مهمانی بخوهید بهترین فیلمی که  را در شب های عید دیده همراه خود بیاورد تا شما و دیگران را در این حس مشترک سهیم کند.
  3. اتاق خانه را مرتب کنید،مقدار کمی خوراکی و نوشیدنی سبک آماده کنید و از فهرست زیر فیلمهایی را اجاره یا تهیه کنید.برخی از این فیلمها را نیز می توانید از طریق اینترنت دریافت یا به صورت آنلاین تماشا کنید.

10 فیلم برتر برای شب سال نو

  1.   وقتی هری سالی را ملاقات کرد،این فیلم پرطرفدار فیلمی است که حتما باید شب سال نو دیده شود.بیلی کریستال،مگ رایان،کری فیشر و برونو کربی در این فیلم کمدی محصول  1989 که صحنه های خاطره انگیز بسیاری دارد ، بازی کرده اند.راب رینر نیز این فیلم را کارگردانی کرده است.
  2.  بی خواب در سیاتل، این فیلم نورا افرون با بازی تام هنکس مگ رایان،بیل پالمن،دیوید هاید پیرس،رزی ا دونل و راس مالینگر نامزد دو اسکار شده است .در حالیکه جانا بالدووین جوان تازه مادرش را از دست داده ولی می خواهد پدرش خوشحال باشد و به دنبال این است تا برایش همسری تازه پیدا کند.اما در شب کریسمس،سام ، پدر جانا سهوا داستان از دست دادن همسرش را در یک برنامه زنده رادیویی بازگو می کند.داستان غم انگیز او قلب زنان بسیاری همچون آنی رید را به درد می آورد .
  3.  خاطرات بریجت جونز،این فیلم محصول 2001 با بازی هیو گرانت،کالین فرث و رینی زیلوگر در نقش بریجت عجیب است.تصمیمی که بریجت در شب سال نو می گیرد بسیار ساده است ،او می خواهد برای زنده کردن خاطرات و بازگرداندن دوباره زندگی اش تلاش کند. او دائما سیگار می  کشد ، به نگاه های دیگران درباره خود اهمیتی نمی دهد و در نهایت به دنبال مردی جذاب و حساس می رود.
  4.   وقتی تو خواب بودی، این فیلم گرم و شاد بهترین انتخاب برای شب سال نو است.لوسی مودراتز که ساندرا بولاک نقشش را ایفا می کند، زندگی بسیار کسل کننده ای را اداره می کند.این جریان تا زمانی که او زندگی یک مسافر بین شهری جذاب به نام پیتر بویل را نجات می دهد ادامه دارد.جک واردن و پیتر گالاگر نیز هر دو در این فیلم بازی می کنند .
  5.  ماجرای پوزیدان، داستان این فیلم برنده اسکار  حادثه ای کلاسیک و زیبا محصول 1972 که در مکانی به نامS.S Poisedon  رخ می دهد ، در واقع در شب سال نو شروع می شود و هنگامیکه که امواج جزر و مدی دریا ، کشتی مسافربری با شکوهی را ویران می کننند .
  6.   آپارتمان،یک فروشنده پر تلاش راهی برای پیشرفت خود در شرکت بیمه محل کارش پیدا می کند و  آپارتمان واقع در منهتن خود را به هیئت مدیره شرکت قرض می دهد تا برای کارهای هوس بازانه و خارج از عرف خود از آن استفاده کننداین فیلم محصول 1960 به کارگردانی بیلی وایدلر و با بازی جک لمون ،شیرلی مک  لین و فرد مک مورای را حتما در تعطیلات ببینید.
  7.  Holiday Inn،بینگ کراسبی و فرد آستیر با این فیلم خاطره انگیز محصول 1942در اتاق نشیمن شما می خوانند و می رقصند.آوازهای Irving Berlin و Christmas  White  نیزدر این فیلم خوانده می شوند.
  8.  سانست بلوار،ویلیام هولدن و گلوریا سوانسون در این فیلم  برنده اسکار  محصول1950 به کارگردانی بیلی وایدلر بازی می کنند.قهرمان افسانه ای فیلمهای صامت نورما دیسموند که اکنون در انزوا به سر می برد و کمی نیز دیوانه شده است در یک عمارت مخروبه به هرماه کارگردان سابق و شوهرش، مکس زندگی می کند . یک روز،بر خلاف همیشه،جو گیلز که روبروی عمارت یک پنچری دارد تصمیم می گیرد تا به همراه او فیلمنامه ای از بازگشت شکوهمند وی به سینما بنویسند.
  9.   200 cigaretes،فیلم در شب سال نوی 1981 آغاز می شود و هر کدام از شخصیت ها را در محدوده نیویورک در مسیری که قرار است شب به یک مهمانی مشترک بروند، تعقیب می کند. بن و ساسی افلک ،مارتا پیلمپتون،پاول راد،کورتنی لاو و جانین گارافولو نیز در این فیلم بازی می کنند.
  10.  تعطیلات،جانی کیس که نقشش را کری گرانت بازی می کند در شرف ازدواج با دختر یک میلیونر است. در این فیلم محصول 1938 جرج کاکر،کاترین هیپورن نقش خواهر شوهر جانی را بازی می کند.در شب سال نو جانی بالاخره می فهمد که چه چیزی برایش اهمیت دارد.

 

منبع: سایتهای اینترنتی، Suite101.com

صنعت فیلم در اِکوادور

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1889-30 آذر 1389

صنعت فیلم در اِکوادور

چقدر دورتر

تاریخچه صنعت فیلم در اکوادور را در واقع می توان به دو دوره قبل و بعد ازسال 1999 تقسیم کرد. با توجه به دوره قبل از 1999 بر اساس گفته های ساموئل جانسون،چیزی که می تواند درباره ی  تلاشهای گاه و بی گاه اکوادور در فیلم سازی  در طول قرن گذشته گفته شود بیشتر شبیه راه رفتن سگی است که با پشت پایش راه می رود.کار زیادی در این زمینه انجام نشده است. و شگفت آنکه برای آن تلاشی هم انجام نشده است. به استثنای مکزیک ، برزیل و آرژانتین هیچ کشوری از آمریکای لاتین تا کنون قادر به ایجاد صنعت فیلمی معتبر،مستقل،و با دوام نبوده است.این موضوع تاحدی به دلیل دامنه تسلط و برتری هالیوود و اروپا در سالن های سینما است و تا حدی نیز به دلیل  تولیدات سه کشور مذبور است ، کشورهایی که صنعت سینما به نوعی از طرف دولتهایشان حمایت می شود.

در حالیکه در قرن بیستم رشد کمی در سینمای اکوادور شکل گرفته بود ، اما  اشتیاق عمومی همچنان نسبت به این صنعت جدید از آغاز تا پیشرفتهایش در مراحل بعد وجود داشت.در حقیقت هجمه قابل توجه فیلمهای خارجی ، ضبط صوت ها و گرام هاا،اجاق گازها، وسایل تزیین و آرایش و بهداشت مدرن بازار جدیدی را برای چنین سبکی از زندگی در میان طبقه متوسط نوپای اکوادور برانگیخت و همین امر به اکوادور برای حرکتی رو به جلو و به دور از ریشه های فئودالیسم اش کمک کرد.

دوران طلایی سینمای اکوادور غالبا در دهه 20 مورد توجه است با تلاشهای یکی از پیش گامان و مولفان اکوادور به نام آگوستو سان میگل که نه تنها دو فیلم شاخص به نامهای Atahualpa’s treasure و an abyss and two souls ساخت، بلکه کسی بود که از نظر سیاسی هم پیشرو بود. فیلم دوم او بهره برداری ها و سوءاستفاده های طبقه حریص اشراف از اکثریت مردم بومی ولی فقیر منطقه را رسوا می کند. تقریبا همه ی کشورهای آمریکای لاتین در این دوره برای خود پیشگامانی مشابه دارند با این وجود با ظهور سینمای ناطق همراه با هزینه های تولید بالا، پتانسیلی که برای فیلمسازی و رشد سینمای داخلی در این کشور شکل گرفته بود از بین رفت مخصوصا با محصولات هالیوودی با دوبله های اسپانیایی که سینماهای داخلی را تسخیر کرده بودند.

با این حال برای 50 سال بعد تلاشهای کمی برای فیلمسازی در اکوادور صورت می گیرد. و آن تعداد فیلمی که تولید می شوند نیز عمدتا در ژانر مستند است ،ژانری که هزینه اش و متاسفانه مخاطبش هم بسیار کم است.4 فیلم شاخصی که بین سالهای 1947 و 1959 با بازیگران داخلی  که به دنبال محبوبیت نزد مخاطبان بودند ، ساخته شدند بیشتر ارزششان امروز از جنبه اجتماعی تاریخی است تا زیبایی شناختی و رضایت نزد مخاطبان

نخستین حرکتهایی که در زمینه ساختن فیلمهای مدرن اکوادور در دهه 70  شکل گرفت زمانی بود که دانشگاهها شروع به برگزاری دوره های تحصیلی مطالعات سینمایی کردند و تلویزیون داخلی نیز از جشنواره های رقابتی فیلم کوتاه حمایت می کرد و حتی  قبل از آن مرکز casa de la cultura که تحت حمایت دولت بود تحت نظارت مرکز Ulises estrella فیلمهای غیر تجاری را برای مشتاقان در  کلوپ هنر فیلم نمایش می داد. سرانجام در سال 1977 اولین نشانه ها از ظهور فیلمسازان قابل اعتنا و مهم در یک سازمان نمایان شد،سازمانی که اکنون با عنوانAsocine شناخته می شود.

نسل جدید نویسندگان و کارگردانان بلندپرواز و احساساتی قادرند سرمایه های پروژه های رویایی خود را از منابع مختلف تامین کنند .قابل توجه ترین آنها کامیلو لوزوریاگا است که فیلم  پلنگ او بر اساس یک حکایت افسانه ای توسط مولف اکوادوری؛خوزه دو لا کوآدرا ساخته شد و برنده جایزه بهترین فیلم اول در جشنواره بین المللی فیلم کارتانگا در 1977 شد. در تلویزیون نیز کارگردان یوگسلاو تباری به نام کارل وست که در آمریکا تحصیل کرده بود شروع به ساختن مجموعه فیلم های تلویزیونی موفقی با اقتباس از رمانهای تاریخی اکوادور کرد .

با این وجود در 1999 این سباستین کوردروی اسپانیایی جوان بود که که از دوره های فیلمسازی دانشگاه UCLA آمده بود تا با تریلر جنایی بی مانند و جسورانه ی خود موشها و دزدها که با جایزه ها و نامزدی های مختلف در سراسر جهان توانست افتخارات زیادی را برای اکوادور کسب کند ، تولد تازه ای به حرکتهایی در ساختن فیلمهای مدرن اکوادور ببخشد.افتخاراتی همچون نامزدی در بخش بهترین فیلم خارجی زبان در جشنواره گویای اسپانیا. فیلم بعدی کوردرو در اکوادور  cronicas ، محصول مشترکی با هنرنمایی سوپراستارهای مکزیکی - هالیوودی چون آلفونسو کوآرون و گویلرمو دل تورو و نقش آفرینی جان لگیزامو بود.

در سال 2006 کنگره اکوادور کنسول ملی فیلم را برای حمایت و ترغیب فیلمسازان داخلی تاسیس کرد و در سال 2007  فیلمساز دیگری به نام تانیا هرمیدا یک موفقیت  مهم و تجاری بزرگ را هم در جشنواره های داخلی و هم در سطح جهانی با فیلم چقدر دورتر؟((Qui Tan Lejos) برای اکوادور به ارمغان آورد.در ضمن فیلم سازان دیگری مثل خواهر سباستین کوردرو ؛ ویوین کوردرو و همچنین ویکتور آرگوی توانستند تحسین و توجه همگان را برای تلاشهایشان در فیلمسازی برانگیزند.در نهایت می توان گفت اکوادور با حضور قابل توجه خود در صحنه های بین المللی در حال شناخته شدن و پذیرفته شدن به عنوان کشوری با سینمایی با کیفیت است.

 

منبع:   www.vivatravelguides.com

 

 

نقل قول هایی از وودی آلن به بهانه سالروز تولدش

منتشر شده در شماره 1874 روزنامه بانی فیلم-14 آذر 1389

 

نقل قول هایی از وودی آلن به بهانه سالروز تولدش

من نمی خواهم با کار کردن به فناناپذیری و جاودانگی برسم بلکه می خواهم با نمردن به این مهم برسم

حقیقت اینه که من از مرگ نمی ترسم.....ولی فقط نمی خوام وقتی به سراغم می آد اونجا باشم

(در 1977)امسال من یک ستاره هستم...ولی کی می دونه سال بعد چه اتفاقی می افته؟....شاید یه چاله فضایی شدم...

اگه بخواهیم مثبت فکر کنیم، مرگ از معدود چیزایی هست که به سادگیِ چند دقیقه دراز کشیدنه

(وقتی از او پرسیدند او زندگی و کار بر پرده نقره ای را دوست دارد یا نه)" فکر کنم من تقریبا توی آپارتمانم زندگی می کنم"

(درباه فیلمها) من نمی تونم تصور کنم که تجارت و کاری غیر از فیلمسازی برای یک کارگردان راهی باشه تا اون زندگی کنه و همچنین بتونه تسلطش تو ساختن فیلم رو هم حفظ کنه.شاید موقعیت من یگانه باشه اما  برای تجارت و پول در آوردن اصلا جواب نمی ده...اون دیگه نمی تونه یگانه باشه چون کارگردان کسیه که یک نگاه تصویری داره و هچنین کسیه که می تونه این نگاهو وارد فیلمش کنه

اساسا من آدم  با فرهنگ بالایی نیستم.من ترجیح می دم بشینم و  مسابقه بیس بال رو با یه نوشیدنی و یه بشقاب گوشت حبه شده تماشا کنم

چیزایی بدتر از مرگ هم تو زندگی وجود داره. مثلا آیا شما تا به حال یه روز عصرتونو با یک کارشناس بیمه سپری کردین؟...اوه....

پول از فقر بهتره به شرطی که فقر فقط به دلیل مشکلات مالی باشه

من فیلمهامو فقط برای خودم کار میکنم درست مثل یک آدمی که تو یه موسسه کار می کنه و سبد می بافه.

من از فیلمهام مراقبت نمی کنم و تعصبی نسبت بهشون ندارم.من اهمیتی نمیدم اگه مثلا بعد از مرگم اونا بیفتن تو یه توالت.

من بیشتر وقتها شادی و سرگرمی زیادی ندارم و خب بقیه وقتها هم کلا شادی ندارم!

(در آکادمی علوم و فنون سینمایی در سال2002 وقتی که می خواست درباره اینکه چرا اولین کسی بود که موضوع ادغام سینماهای نیویورک را مطرح کرد توضیح بدهد) " و گفتم : خدایا...می دونی ،تو می تونی  خیلی بهتر از من کار کنی...       می دونی،تو ممکنه بخوای تا به افرادی مثل مارتین اسکورسیزی،مایک نیکولز،اسپایک لی،سیدنی لومتیا....برسی، دیگه اسم نمیارم ،می دونی ..... اوم....... گفتم نگاه کن،من اسم 15 مرد که با استعدادتر،با هوش ترو با شخصیت تر  ازمن هستند رو دادم، و....اونا گفتند  آره،ولی اونا در دسترس نبودند"

اگه فیلمای من بتونه یه آدم دیگه رو تو این دنیا بدبخت کنه در حقیقت من کارمو کامل انجام دادم

به چند دلیل من در فرانسه بیشتر مورد احترام هستم تا وقتی که بر می گردم شهر خودم.کشور دوم حتما باید خیلی خوب باشه

رابطه من با هالیوود یک رابطه عشق و نفرت  نیست،یک رابطه عشق و تحقیره.من هرگز مجبور نبودم از اینکه مثلا  یه نفر یا یک استودیو رابطه داره احساس حقارت کنم و از این حقارت رنج ببرم.من همیشه در نیویورک با خوش شانسی مطلق مستقل بودم.ولی من یک علاقه ای به هالیوود دارم چون من از فیلمایی که اینجا بیرون میاد خیلی لذت می برم.نه همه فیلمها ولی تعداد قابل توجهی از اونها  برای من خیلی با معنا هستند.

دو تا از بزرگترین شایعات درباره من اینه که من آدم متفکری هستم چون این عینک همیشه به چشمم هست  و یکی دیگه

اینکه من هنرمندم چون فیلمای من شکست می خورند و پولا رو دور می ریزند.هر دوی این شایعات برای سالها رایج بوده است

به ارتش ملحق شو،جهان رو ببین،با آدمای جالب ملاقت کن...و همشونو بکش

 

یکی از افسوس های من تو زندگی اینه که نمی تونم یه آدم دیگه باشم

در باره اینکه چرا هیچ وقت فیلمهای خودش رو نگاه نمی کنه: "فکر می کنم با این کار من حتما از اونا متنفر میشم:

(درباره تماشاگران)من به اونا خرده نمی گیرم.من همیشه فرض می کنم اونها هم به اندازه من باهوش هستند..اگه البته آدم با هوش تری نباشه

(در جایزه اسکار 1978) من هیچ نگرشی نسبت به این نوع جشن ندارم.من فقط فکر می کنم که آیا اونا واقعا می دونند دارن چی کار می کنن؟وقتی تو ببینی که چه کسی اون چیزا(جایزه ها) رو می برن یا  چه کسایی اونا رو نمی برن ....اون موقع تو می تونی ببینی که این اسکار چه چیز بی معنی هست

(برای نامزدی اش در اسکار 1989 برای فیلم جنایات و معاصی): تو باید  مطمئن باشی که اونو توی ضمیرت نگه می  داری.اولش تو فکر می کنی که چقدر خوب ، چون این یعنی پول زیادی از فیلمت در می آد ولی به محض اینکه به خودت فرصت می دی که راجع بهش فکر کنی می بینی یه سری چیزا ممکنه تو این راه به کیفیت کارت صدمه بزنه.

در حرفه من به هیچ وجه بالا و پایین وجود نداره ، وقتی که سرم توی کاغذهاست و توی دفترم هستم.من فیلمهامو می سازم،در خیابانهای نیویورک زندگی می کنم.هر دوشنبه شب جاز می زنم،.هر چیزی به لحاظ کاری درست عین همینه.هیچ بازگشتی وجود نداره.برای مدتی احساسات آدم برانگیخته می شه مثه همه چیزها و دوباره برای مردم دیگه هیچ چیز جذاب و مهم نیست.

کارگردانانی که احساسات عاطفی و شخصی دارند برای من کسایی مثل اینگمار برگمان یا فدریکو فلینی هستند و من مطمئن هستم حتما یه تاثیری از خودشون گذاشتند ولی به طور مستقیم نمیشه گفت که به چه شکل بوده.من به هیچ وجه دوست ندارم کارمو مثل اونا انجام بدم.ولی می دونی،وقتی مثلا تو برای سالها به صدای جاز آهنگسازی چون چارلی پارکر گوش می کنی و عاشق اون میشی اون وقت شروع می کنی به ساز زدن حالا تو خود به خود اولش شبیه اون می زنی بعد اونو با چیزایی که تو ذهنت داری ترکیب می کنی.تاثیر اینجا شکل می گیره حالا دیگه اون تو خونت رفته و تو با اون مانوس شدی

من یه جمله ای تو یکی از فیلمام دارم که می گه:هر کسی حقیقت رو می دونه  و هر کس تو زندگی تصمیم می گیره که چطور حقایقو اون جور که به نفعش هست تحریف کنه  

من یک دوره تندخوانی رو گذروندم و کتاب جنگ و صلح رو تو 20 دقیقه خوندم و این باعث شد روسیه گرفتار شه.

 می دونم که این ممکنه وحشتناک به نظر بیاد ولی بردن اسکار 1977 برای آنی هال هیچ معنی خاصی برای من نداشت.

خیلی واضحه ، زندگی برای اینه که ما زندگی کنیم.

مغز من دومین عضو مورد علاقه بدنم محسوب میشه.

این درسته که من تو زندگی نگرانی های زیادی دارم.من از تاریکی و بدگمانی به اینکه نوری وجود داره  می ترسم.

من به خاطر تقلب در امتحان پایانی متافیزیک از دانشگاه نیویورک اخراج شدم ولی من فقط به درون روح پسری که کنار من نشسته بود حلول کرده بودم

مادرم تا 5 سالگی همیشه به من می گفت پسر خیلی شادی هستم  و بعد من تبدیل شدم به یک آدم افسرده

من نمی تونم با این مساله که بین مرگ و زندگی یکی رو انتخاب کنم  کنار بیام مگر اینکه خیلی ترسیده باشم

درباره فیلم ادیسه فضایی:2001: این یکی از معدود دفعاتی بود  در زندگی که فهمیدم یک هنرمند چقدر از من جلوتر است

ایرلند یکی از معدود جاهایی هست که همونجوریه  که همه می گن،به همون زیبایی که تعریفشو می کنن

من به هیچ وجه معلمی نداشتم که کوچکترین تاثیری روی من گذاشته باشه و اگر شما سوال کنید قهرمانان من توی زندگی چه کسانی بودند من بی شک و کاملا صادقانه خواهم گفت: جرج س.کافمن و برادران مارکس

جنایات سازماندهی شده در امریکا سالانه 40 میلیارد دلار خرج برمی دارد با این وجود پول کمی صرف تامین بودجه ادارات می شود.

80 دصد موفقیت به موقع حاضر شدن است.

من می تونم ستاره ها رو به فیلمم بیارم،من با فیلمبردارهای فوق العاده کار کردم،ولی بقیه هنوز شانس این رو دارند که فیلمهای 150 میلیون دلاریشونو بسازن چون اونا به اون سودی که من با فیلم میارم فکر نمی کنن.

(درباره کارگردانی اپرای لس آنجلس در کنار ویلیام فریدکین):" من حساب کرده بودم،اوه،...من قبلش مرده بودم. شوخی نیست .من 72 سال دارم. و هرگز فکر نمی کردم بتونم موفق بشم.ولی پیش اومد.و دوشنبه بعدی ما تمرین کردیم.و بالاخره من اونجور که می تونستم و از دستم بر می اومد انجامش دادم و بعد از شهر خارج  شدم تا اونا هوای فریدکین رو و داشته باشن

(درباره منهتن (1979)از فیلمهایی که مورد علاقه اش نیست) من از اون متنفرم.من حتی فیلم خاطرات خیالی(1980) را برای اتحادیه هنرمندان ساختم چون منهتن داشت اونجا خاک می خورد. با همه این حرفا هنوز نمی تونم بفهمم که چطور منهتن تونست توی گیشه اون جور موفق بشه ........نمی تونم باور کنم که من با  اون فیلم یه جورایی در رفتم

بزرگترین شوکی که بین همه فیلمهایی که کار کردم به من وارد شد سر فیلم پایان هالیوودی(2002)  بود.فکر نمی کردم که یه کمدی فوق العاده و درجه یک بشه .جالبه ، من شگفت زده شده بودم از این که هیچ کس در برابر این فیلم مقاومت نمی کرد

(درباره فیلم دکتر استرنج لاو(1964)استنلی کوبریک)همه چیز راجع به این فیلم فوق العاده بود.و این به خاطر شیوه کارگردانی فیلم بود. مگر اینکه فکر کنیم در فیلمنامه یا در بعضی اجراهای فیلم نقصی وجود داشته.ولی کارگردانی فیلم بسیار جسورانه و باشکوه بود..میشه گفت که یک حرکت قاطع و درجه یک بود.

به نظر من هیچ فرقی بین یه فالگیر ، یه پیشگو یا این غیبگوهای چینی یا هر آیین من درآوردی دیگه ای وجود نداره،همشون می تونن به اندازه هم راست باشند یا دروغ و البته همشون به اندازه هم می تونن گاهی وقتا مفید باشن...

بازنشسته بشم و چی کار کنم؟....خب من اون موقع همون کاری رو می کنم که الان می کنم.مینشینم تو خونه و فیلمنامه می نویسم ،بعد شخصیت ها ،شوخی ها و موقعیت های فیلم میان سراغ خودم.خب پس من نمی دونم با بقیه وقتم چی کار کنم...

IMDB  :منبع

 

تلاش برای بالا بردن توان سینمایی سرزمین ماندلا

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1875-13 آذر 1389

 صنعت فیلم در آفریقای جنوبی

 تلاش برای بالا بردن توان سینمایی سرزمین ماندلا

آفریقای جنوبی صنعت سینمای در حال رشد و پر تحرکی دارد که روز به روز به طور فزاینده ای در سطح بین المللی مطرح می شود.فیلمسازان داخلی و خارجی در این کشور از امتیازاتی چون لوکیشن های بی نظیر این منطقه  ، هزینه پایین تولید فیلم ها و نرخ تبادل مطلوب آنها برخوردارند که همین موضوع فیلمسازی را در اینجا تا 40 درصد ارزان تر نسبت به اروپا و آمریکا و همچنین 20 درصد ارزانتر نسبت به استرالیا می سازد . گل سرسبد فیلم های آفریقای جنوبی تسوتسی(Tsotsi) درام جسورانه گاوین هود است که درباره گنگستر جوانی در سووتو در نزدیکی ژوهانسبورگ بود و موفق شد اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان را در سال 2006 به دست آورد.دیگر فیلمی که توانست در اسکار نامزد شود یستردی(Yesterday )بود که داستان مادری مبتلا به HIV مثبت بود و همچنین فیلم U Carmen ekhayalitsha که فیلمی به زبان بومیXhosa بود و برنده خرس طلای جشنواره فیلم برلین در سال 2005 شد. به همین ترتیب صنعت فیلمسازی در آفریقای جنوبی به عنوان سینمایی خلاق و با کیفیت توانست نامی برای خود به دست آورد.با کسب این اعتبار ، این فیلمهای پرخرج و موفق بودند که برای فیلمبرداری به آفریقای جنوبی آمدند..فیلمهایی چون الماس خونین با بازی لئوناردو دی کاپریو و ارباب جنگ با بازی نیکولاس کیج در نقش یک دلال بین المللی ارتش.ارباب جنگ از این نظر اهمیت داشت که توانست ویترینی باشد برای نمایش مناطق بکر و مهیج آفریقای جنوبی همچون شهرcape town که به جای 57 منطقه مختلف مثل افغانستان،بولیوی،سیرالئون در خاور میانه و مناطق دیگر از آنها استفاده شد.وفور این فرصتها که به وسیله فیلمسازان،تبلیغات و دیگر محصولات که توسط گروه های با تجربه فیلمسازی و تکنیسین های آفریقای جنوبی به دست آمده است ، ظرفیت فنی بالا و زیربنایی صنعت فیلمسازی را در این کشور نشان می دهد.

کمک به اقتصاد

دولت نیز صنعت فیلم را به عنوان بخشی با پتانسیل بالا به منظور رشد و توسعه بیشتر شناخته است.اگرچه سهم افریقای جنوبی در تولیدات جهانی فیلم به حداکثر0.4 درصد می رسد اما صنعت سینمای داخلی در آنجا روز به روز پیرفته تر می شود.در 1995 وقتی آفریقای جنوبی برای اولین بار به محلی با قابلیت های پیشرفت برای فیلم و تلویزیون شناخته شد صنعت فیلمسازی در حدود 4000 نفر را استخدام کرد که این تعداد به رقم 30000 نفر نیز رسیده است که همگی در کارهای مختلف مثل حمل و نقل مرتبط با فیلم ، پذیرایی و تدارکات مشغول فعالیت هستند و کسب درآمد می کنند..بر اساس آمار وزارت تجارت و صنایع صنعت سرگرمی در آفریقای جنوبی با فیلم ها و تولیدات تلویزیونی ارزشی بالغ بر 7.4 میلیارد راند(واحد پول آفریقای جنوبی)  دارد که سالانه بیش از 5.8  میلیارد راند در فعالیت های اقتصادی سهیم است و همچنین بر اساس تحقیقات فشرده اقتصادی اخیر که توسط کمیسیون cape film انجام شده است، این صنعت  ،گردش مالی سالانه مستقیمی بالغ بر 2.65 میلیارد راند دارد و نقشی غیر مستقیم در گردش سالانه بیش از 3.5 میلیارد راند در تولید ناخالص داخلی کشور دارد.سود این رشد در صنعت فیلم واضح و مبرهن است خصوصا وقتی تبدیل به یک مبادله خارجی می شود. تولیدمحصولات مشترک با کمپانی های بین المللی منجر به سرمایه گذاری های مستقیم به ارزش میلیون ها راند برای اقتصاد کشور می شود.آفریقای جنوبی قرارداد محصولات مشترکی را با چهار کشور کانادا،ایتالیا،آلمان و انگلستان امضاء کرده است:و این بدان معناست که هر محصول مشترک رسمی به عنوان یک محصول ملی برای هر یک از کشورهای مشارکت کننده تلقی می شود که آن را واجد هر سود یا کمک مالی که در هر کشوری موجود است ، می کند.آفریقای جنوبی همچنین مذاکرات غیر رسمی برای توافق نامه هایی با هند کرده است.

نقل داستان های آفریقایی

آفریقای جنوبی تاریخچه ای طولانی در فیلمسازی دارد.با آغاز فیلمبرداری اولین فیلمها ی خبری روز در طول درگیری      Anglo-boer ها در طول تحول قرن گذشته ، برنامه African mirror که برای نمایش فیلمهای خبری هفتگی  بود،در 1913 برپاشد و تا دهه 80 ادامه داشت.اولین  فیلم آفریقای جنوبی نیز سرقت الماس کیمبرلی بود که در 1910 فیلمبرداری شد.بیشتر تاریخچه سینمایی این کشور با گذشته آپارتایدی اش گره خورده است که منحصرا با فرهتگ مردم مرتبط بوده است، تا زمان ظهور دموکراسی در 1994 که آفریقایی ها تاریخ از دست رفته خود را دوباره احیا کردند.دولت نیز اهمیت فیلم را در ساختن میراث فرهنگی کشور با گفتن قصه های خودش درک کرده است و اقدام به فراهم کردن یک چارچوب منظم و قدرتمند برای ترغیب تولید بیشتر با استفاده از  ظرفیت های داخلی کرده است.بنگاه های خبررسانی آفریقای جنوبی نیز مجبور شدند تا این قانونهای وضع شده برای ظرفیتهای داخلی کشور را منتقل کنند که منجر به یک تقاضای فزاینده برای فعالیت های بومی شود. جالب است که روزانه بیش از هفت نمایش آفریقایی یا درام های احساسی سوزناک در آفریقای جنوبی تولید می شوند.ادی مبالو مسئول اجرایی انجمن فیلم و ویدئوی ملی آفریقای جنوبی در این باره گفته است: "این یک تاثیر اخلاقی ملی است برای ایجاد فرصتهایی برای آفریقای ها تا قادر شوند تاثیری را در بیان تصورات خود به وجود اورند ، در این مسیر، سینما نیز به عنوان یک صنعت،می تواند به پیشرفت ایده آلهای دموکراتیک ما و و شکوفایی آن کمک شایانی کند"

پیشرفت ها

در جایی که ظرفیت های موجود در کشور بیشتر برای تبلیغات در رسانه ها استفاده می شوند پخش کننده های آفریقایی شروع به جستجوی فرصتهای مناسب برای توزیع و پخش تولیدات داخلی در شرق آفریقا از طریق معامله های مستقیم و پایاپای کرده اند.این انتظار می رود که این کار تقاضا را برای تولیدات بومی با استفاده از ظرفیت های موجود افزایش دهد. فیلمسازان و تهیه کنندگان بین المللی با هزینه430 میلیون راندی استودیوهای هالیوودی مانند که در حومه Cape town ساخته شده اند نیز هدف قرار خواهند گرفت .علاوه بر این  با یک مشارکت خصوصی مکان های پیشرفته صدابرداری و فیلمبرداری  با امکانات فنی بالا برای پاسخگویی به نیازهای فیلمسازان بومی و جهانی  طراحی شده است که انتظار می رود تا پایان سال 2010 پایان پذیرد.سهام داران استودیوهای فیلمسازی در cape town که پیشتر با نام  dream worldشناخته می شدند ، از امکاناتی چون ویدئوویژن ها ، سرمایه گذاری های بلند مدت ،خزانه های بازرگانی آفریقای  جنوبی در هلدربرگ ، تجارت غربی cape  و آژانس های سرمایه گذاری برخوردارند. 

انگیزه ها و حمایت ها

دولت نیز از طریق بنیاد فیلم و ویدئوی ملی ، شرکت توسعه صنعتی و وزارت تجارت و صتایع  سرمایه گذاری عمده ای در صنعت تولید فیلم های داخلی می کند.

بنیاد فیلم و ویدئوی ملی

بنیاد فیلم و ویدئوی ملی به صنعت کمک می کند تا به صندوق ها و وام های مختلف دسترسی داشته باشد.توسعه فیلم و مخاطبان تلویزیون در آفریقای جنوبی استعدادها و مهارت ها را در کشور گسترش می دهد  و با تاکیدی ویژه بر ناکامی های پیشین به فیلمسازان کمک می کند تا تولیدات خود را در سطح جهانی ارائه و بازاریابی کنند .این بنیاد پیشنهاد تاسیس صندوقی را برای تولید فیلم ها و مستندها به اعطای وام های برگشت پذیر یا امتیازهای ویژه داده است. به علاوه بنیاد از  کمپانی های متعلق به صاحبان آفریقایی ، پروژه ها یا برنامه های مهم ملی که اجازه واگذاری دارند، حمایت می کند. بنیاد همچنین بودجه تمرین و تحصیل فیلمسازان و تولید کنندگان را از طریق سرمایه گذاری های مختلف تامین می کند و از تقاضاهای مختلف در زمینه بازاریابی و تسهیلات مالی برای پخش و توزیع محصولات  که به تهیه کنندگان و پخش کنندگان مستقل اجازه می دهد محصول خود را برای ارائه در بازار های جهانی ارزیابی کنند ، نیز حمایت می کند.

شرکت توسعه صنعتی

شرکت توسعه صنعتی که یک موسسه توسعه مالی دولتی است در جستجوی رسیدن به صنعت فیلمی مطلوب  با استفاده از مهارت هایی است که مردم از ناکامی گروه ها و فیلمهای داخلی دوره آپارتاید که توسط خود آفریقایی ها تولید و به نمایش در می آمدند، کسب کردند . رسانه های خبررسانی و واحد تسهیلات مالی و تجاری این شرکت اخبار بعد از تولید پروزه ها را منعکس می کند. تسهیلات نیز معمولا به شکل وام است و حداقل مشاکت آن  1میلیون راند است و بیشتر از 49 درصد در یک پروژه نیست. در ژوئن 2008 این شرکت بیش از 500 میلیون راند سرمایه گذاری کرده و بیشتر از 30 فیلم را در کشور حمایت کرده است.

وزارت صنایع و تجارت

وزارت تجارت و صنایع پیشنهاد های ویژه ای را به تولیدکنندگان به منظور ترغیب استفاده از ظرفیتهای داخل کشور و جذب تولیدات بین المللی داده است.این وزارتخانه در مارس 2008  فهرستی از فیلم های تجدید نظر شده و تولیدات تلویزیونی را اعلام کرد که خود آغاز راهی برای تولیدات کم خرج به وسیله همین فیلمسازان نو ظهور بود.  این پیشنهاد هایی در زمینه حمایت مالی به  تولیدات آفریقای جنوبی و قراردادهای رسمی  تولیدات مشترک با بودجه ای حداقل 2.5 میلیون راند (حدود 310000 دلار) داده است. برای اولین بار برای پیشنهاد های تخفیف 35 درصدی در هزینه فیلم ها و برنامه های تمام وقت تلویزیونی 6 میلیون راند( 745000دلار) و 25 درصد برای مابقی هزینه تولیدات خرج شد.لوکیشن فیلم ها و تولیدات تلویزیونی در نظر دارند فیلمها و تولیدات تلویزیونی پرخرج خارج از کشور را جذب کنند.این پیشنهاد شامل یک تخفیف 15 درصدی به  صاحبان تولیدات خارجی و سرمایه گذاری آفریقای جنوبی  با حداقل 12 میلیون راند(حدود 1.5 میلیون دلار) می شود.همه این برنامه ها قرار است تا سال 2014 انجام پذیرد برنامه ای که طبق آن برای هر فیلم که در آفریقای جنوبی تولید شود تخفیفی 10 میلیون راندی(حدود 1.24 میلیون دلار)هزینه خواهد شد.

کمیسون های فیلم های داخلی

سه مرکز اصلی منطقه ای ، کمیسون cape film،کمیسون فیلم Gauteng و مرکز فیلمDurban تاسیس شده اند تا شهرهای تحت نظر خود را برای استفاده به عنوان لوکیشن و ساختن محیطی مناسب برای فیلمسازان معرفی کنند.هر کدام از این کمیسیون ها در محدوده خاصی فعالیت می کنند.برای مثال کمیسیون Gauteng film عمده فعالیتش در زمینه برنامه هایی چون کمک های مالی و وام ها ،مذاکره برای تولید محصولات مشترک  و محصولات مشارکتی با پخش کننده های مختلف می باشد.

انگیزه های مالیالتی

سرویس مالیاتی آفریقای جنوبی بر اساس بند 24 مالیات بر در آمد  ، باعث کاهش هزینه تولید فیلم را برای صاحبان فیلم        می شود.این سرویس مانع از هر گونه کاهش در هزینه تولید یا هر تخفیفی تحت قوانین مالیاتی دیگری میشود و در عوض برای تامین بودجه فیلم به تولیدکنندگان کمک می کند. بند 24 همچنین از صاحب فیلمی که بخواهد برای تامین هزینه فیلم از درآمد خود کم کند حمایت می کند.

Southafrica.info منبع 

خواب عمیق هالیوود

منتشر شده در شماره 1867 روزنامه بانی فیلم-2 آذر 1389

25 فیلم برتر سینمای مستقل آمریکا در دهه اخیر به انتخاب نشریه filmmaker

خواب عمیق هالیوود

پایان هر دهه از این نظر که چه فیلمهایی توانسته اند به لحاظ موفقیت های جهانی و وجه اصلی خود یعنی ایجاد سرگرمی موفق باشند برای منتقدان از اهمیت زیادی برخوردار است . با نزدیک شدن به پایان این دهه نیز ما فیلمهای شاخص این دهه را البته از جنبه ای دیگر مورد بررسی قرار دادیم.فیلمهایی که همگی به نوعی وابسته به جریان مستقل سینمای آمریکا بودند.شاید عجیب نباشد که جاده مالهالند دیوید لینچ به عنوان برترین فیلم مستقل آمریکا در دهه جاری در نظرسنجی نویسندگان و منتقدان نشریه برگزیده  شد.

جاده مالهالند فیلم متفکرانه و غمگینی در جستجوی رسیدن به رویاهای سینمایی است که اتفاقا همین فیلم باعث ظهور ستاره ای ارزشمند به نام نائومی واتس جوان شد .به علاوه ، این نظر سنجی و انتخاب فیلمها بیشتر این موضوع را نمایان می کند که مجموعه عظیم و پرزرق و برق هالیوود در چه خواب عمیقی فرو رفته است و خارج از آن چه فیلمهای گاه کم خرج و بزرگی ساخته می شوند.

خود من نیز از اینکه جاده مالهالند در صدر این فهرست قرار گرفت کمی متعجب شدم. ولی حالا شاید شما از این موضوع تعجب نکنید، کمااینکه فیلم در صدر فهرست نشریاتی چون indie WIRE  و Film comment نیز قرار گرفته است.نشریه ما به هیچ وجه  سعی نکرده خود را به عنوان یک نشریه کاملا انتقادی مطرح کند ( چه بسا ما بیشتر وقت خود را صرف معرفی تجربه های فیلمسازان مستقل کرده ایم)با این حال ما در این نظر سنجی گستره انتخابمان را به فیلمهای آمریکایی و فیلمهای خاص تر محدود کردیم. همچنین تصمیم گرفتیم از تعریف و توضیح  اضافه در مورد فیلمهای  انتخابی این فهرست پرهیز کنیم ، فیلمهایی که نه تنها  فیلمهای کاملا مستقل آمریکا را در برمی گیرند بلکه شامل آن دسته از فیلمهایی که با اختصاص بخشی از سرمایه استودیوها و امتیازات مخصوص ساخته شدند  ، نیز می شوند. یکی از دوستان پیشنهاد داد تا از تمام نویسندگان و منتقدان مجله در سال گذشته فهرستی از فیلمهای واجد شرایط را تهیه کنیم ولی چنین فهرستی آن هم از این دست فیلمها به دست نیامد. مساله این است که در این نوع انتخاب چیزی که اهمیت دارد ماندگاری است و اینکه بتوانیم تمامی این فیلمها را به یاد بیاوریم . مثلا برای انتخاب یکی از فیلمها که به عنوان بهترین فیلم دهه برگزیده شده بود ناچار بودیم همه به دنبال آن برویم و فیلم را به یاد بیاوریم.خود من نیز وقتی مشغول تکمیل فهرست نهایی بودم فهمیدم که چقدر ماندگاری و یاد آوری و به نوعی فیلم هایی که بیشتر با آنها سر و کار داشتیم می تواند در امتیاز دهی و رتبه بندی فیلم ها مؤثر باشد.در این فهرست فیلمهای معتبر تر  و آن دسته از فیلمهایی که تبلیغات بسیاری برای آنها شده بود ، آنهایی که تحسین دیگر منتقدان را برانگیخته بودند و آنهایی که سرانجامشان به جای نمایش بر پرده سینماها به فروش در فروشگاه های فرهنگی درجه دو ختم شده بود نیز در دامنه انتخاب ما قرار گرفتند. (خوب است شما قبل از اینکه فیلمی را ببینید که با سرمایه شخصی ساخته و توسط هیچ پخش کننده ای توزیع نشده است به فیلم چهارم همین فهرست یعنی جرج واشنگتن اثر دیوید گوردون گرین رجوع کنید)

یا ممکن است فیلمهای بزرگتر دیگری وجود داشته باشند که ما همگی با آنها موافق بودیم.قضیه این است که در این نظرسنجی رأی هر نفر شامل چندین فیلم مختلف بود که پس از جمع آوری آرا فیلمهایی که بیشترین امتیاز را کسب کرده بوند و ما همه روی آنها اتفاق نظر داشتیم به عنوان فیلم های برتر انتخاب شدند. البته نه اینکه فکر کنید این فهرست شامل فیلمهایی است که فقط توسط یک یا دو نفر انتخاب شده اند ( و چه بسا که برخی از کارگردانها از اینکه رأی دهندگان رای های جداگانه ای  به فیلمهای مختلفی از بین آن دسته از فیلم های آنها که فقط در این دهه ساخته شده بودند دادند ضربه خورده باشند).

یادآور می شوم که این فهرست باز هم به روز خواهد شد و فیلمهایی را که تا پایان سال در این فهرست قرار نگرفته بوند ، مورد ارزیابی قرار خواهیم داد.در پایان از همه کسانی که در رای گیری و تکیمل این  فهرست به ما کمک کردند تشکر می کنم.

 

1.جاده مالهالند(دیوید لینچ،2001)

2.خون به پا خواهد شد(پاول توماس،2008)

3.جایی برای پیرمردها نیست(جوئل و اتان کوئن،2008)

4.جرج واشنگتن(دیوید گوردون گرین،2000)

5.کوهستان بروکبک(آنگ لی،2005)

6.گمشده در ترجمه(سوفیا کاپولا،2003)

7.جهنم(جاناتان کایت،2003)

8.غبار جنگ:یازده درس از زندگی رابرت س. مک نامارا(ارول موریس،2003)

9.قفسه درد(کاترین بیگلو،2008)

10. مرثیه ای برای یک رویا(دارن آرنوفسکی،2000)

11. درخشش ابدی یک ذهن بی آلایش(مایکل گوندری،2004)

12. مرد خاکستری(ورنر هرتزوگ،2005)

13. عشق گیج(پاول توماس اندرسون،2002)

14. ممنتو(کریستوفر نولان،2000)

15. پیش از طلوع(ریک لینکلتر،2004)

16. فیل(گاس ون سنت،2003)

17. عراق پاره پاره(جیمز لانگلی،2006)

18. ها ها ،چه مضحک!(اندرو بوژالسکی،2002)

19. دیدرس بی انتها(چارلز فریگسون،2007)

20. نیویورک از جزء به کل(چارلی کافمن،2008)

21. درباره اشمیت(الکساندر پاین،2002)

22. لوله غواصی و پروانه(جولیان اشنابل،2007)

23. جون باگ(فیل موریسون،2005)

24. باغ وحش(رابینسون دِوور،2007)

25. مردی با چرخ دستی (رامین بحرانی،2005)

 

پوچ و البته توخالی

منتشر شده در شماره 1866 روزنامه بانی فیلم-1 آذر 1389

درباره  فیلم آفریقایی «زندگی مهمتر از هر چیز»

پوچ و البته توخالی

فیلم زندگی مهمتر از هر چیز ساخته الیور اشمیتز فیلمی شخصیت محور درباره یکی از حدود یک میلیون کودکی است که توسط بیماری ایدز در آفریقای جنوبی یتیم می شوند. ساختار کلی فیلم اما درام را خیلی آسان می گیرد و اتفاقا در همینن قسمت هم لنگ می زند.به رغم گروه تولید مناسب و آماده بهتر بود که فیلم برای مدیوم کوچکتری مانند تلویزیون ساخته میشد و از همین راه برای خیل عظیم بینندگان تلویزیونی اثر قابل تاملی نمایش داده می شد.فیلم با شروعی بسیار احساسی آغاز می شود :چاندارا ی 12 ساله( خوموستو مانیاکا در حضوری امید بخش به عنوان اولین نقش آفرینی اش) مجبور است برای خواهر کوچکتر خود تابوتی تهیه کند. چاندرا با مادرش(لیراتو مولاس) و برادر دو رگه اش زندگی می کند که فرزندان پدری الکلی هستند که شوهر دوم مادر به حساب می آید و آنها را ترک کرده است.دختر سرکش از وقتیکه مادرش دچار افسردگی و به دنبال آن به بیماری سختی مبتلا شد وضعیت تحصیلی اش در مدرسه افت شدیدی کرده است.مادر آن چنان ناتوان شده بود که قادر نبود از فرزندانش مراقبت کند و به وضعیت آنها رسیدگی کند .چاندرا در این باره مطمئن است با توجه به نشانه هایی که در مادرش می بیند او مبتلا به ایدز شده است و از او می خواهد تا به بیمارستان بروند.ولی مادر امتناع می کند و در عوض همسایه و دوست خانوادگیشان آقای تاف(هریت ماناملا که پیش از این او را در هتل روآندا دیده بودیم) را خبر می کند و او نیز جادوگری را می آورد که بنا به اعتقادات خودشان خانه مادر را از شر شیاطین پاک کند و سبب بهبودی مادر شود.در این زمینه حقیقت درباره ایدز مشخص نمی شود چون ایدز در آنجا نوعی تابوست که نباید شکسته شود و اگر دیگران بفهمند که او مبتلا به ایدز شده باقی افرادی که به سبب ناآگاهی و بی سوادی از این بیماری وحشت زده می شوند او را ترک می کنند و او از جامعه طرد خواهد شد.چاندرا نیز به سبب توصیه های آقای تاف تصمیم می گیرد از دوست یتیمش استر(کیوباکا ماکانیان) که به خاطر زنده ماندن تبدیل به دختری آلوده شده است دوری کند.از نقاط قوت فیلم می توان به شخصیت های مونث فیلم اشاره کرد که درواقع آنها هستند که بار اصلی فیلم را به دوش می کشند و در این راه البته موفق شده اند.همچنین فیلم بر پایه رمان پرفروش نبرد چاندرا نوشته آلن استراتون ساخته شده است.فیلم نشان می دهد که نسل جوانتر در قضاوت های گاه نادرست اجتماعی و عقب ماندگی مردم جسورتر ،وفادراتر و هوشمندانه تر عمل می کنند.اولیور اشمیتز که در آلمان متولد شده و در آفریقای جنوبی بزرگ شده از تصاویر غرب آفریقا چیزی نشانمان نمی دهد.او و فیلمبردارش برنارد یاسپر از رنگ های روشن و نور طبیعی بی آنکه محیط اطراف را زیبا و خوش منظره جلوه دهند استفاده کرده اند.

آشفتگی و آلودگی خیابانها و خانه ها به وجه احساسی فیلم کمکی نمی کند ولی همانطور که فیلم پیش می رود به وسیله دیالوگهای استوار فیلمنامه برای ایجاد درام در خانواده چاندرا به این گونه مسائل نیز پرداخته می شود.البته ترس نوعی نیروی جلوبرنده  پشت هر تابویی است و خب در قاره ای که به سبب تلفات بسیار ، فقر و بیماریهایی که درمان آنها تقریبا غیر ممکن است چیزی طبیعی است.فیلم در میانه خود روند امیدوار کننده ای پیدا می کند ولی در انتها باز اسیر نوعی پایان قراردادی می شود ، پایانی که در آن پیامهایی درباره بخشش و مقبولیت به سرعت به بیننده منتقل می شود و منطق کلی فیلم را زیرسوال می برد.به طور کلی می توان گفت به راستی اگر راه آسانی وجود داشت تا با آن نگرش مردم نسبت به ایدز تغییر می کرد این بیماری هرگز تبدیل به یک تابو نمی شد.

اولین نمایش: جشنواره کن در بخش نوعی نگاه

پخش: کمپانی بین المللی پخش و تولید باواریا

بازیگران: خوموستو مانیاکا،لیراتو مولاس،هریات ماناملا،کیوباکا،ماکانیان،ماپاسکا ماثیب،ثاتو کگلادی،تینا منومزانا،اوبری پولو

کارگردان: اولیور اشمیتز

نویسنده:  دنیس فون  تهیه کننده: اولیور استولتز مدیر فیلمبرداری: برنارد یاسپر  مدیر تولید: کریستین روث موسیقی: علی ن . آسکین   طراح لباس: نادی کروگر    تدوین: دریک گراونو

مدت زمان نمایش: 104 دقیقه

Hollywood reporter: منبع

 

100 لحظه برتر تاریخ سینما به روایت راجر ایبرت

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1865-30 آبان 1389 و وبسایت کافه سینما

100 لحظه برتر تاریخ سینما به روایت راجر ایبرت

 1. هنگامی که کلارک گیبل در بر باد رفته می گوید:"رک بهت بگم عزیزم، من نفرینت نمی کنم"

 2. باستر کیتون در فیلم کشتی بخار بیل جونیور وقتی هنوز دیوار خانه فرو ریخته و خراب است به طور کامل می ایستد و همین ایستادن او آن هم دقیقا روی یک پنحره ی باز او را از مهلکه نجات می دهد.

 3. وقتی که چارلی چاپلین در روشنایی های شهر توسط یک دختر نابینا شناخته می شود

 4. وقتی در فیلم ادیسه فضایی:2001 ماشین  Hal9000لب خوانی می کند.

 5. وقتی در فیلم کازابلانکا همه آواز مارسیز، سرود ملی فرانسه را سر می دهند.

 6. در کارتون سفیدبرفی و هفت کوتوله سفید برفی بر سر دو کوتو له خجالتی(bashful) و خنگول(dopey) بوسه می زند .

 7. جان وین در فیلم شهامت افسار را در دهانش می گذارد و در حالیکه در هر دو دستش هفت تیر دارد به طرف چمنزارهای کوه می تازد.

 8. جیمی استوارات در سرگیجه مقابل اتاق به کیم نواک نزدیک شده و می فهمد او تمام این مدت افکار و عقاید خود را مجسم می کرده و نقش بازی میکرده، چیزی ورای آن چه که او فکر می کرده است.

9. اولین تجربه های سینما و ثبت فیلم (توسط ادوارد موی بریج) ثابت کرد اسب ها گاهی اوقات هر چهار سم خود را از زمین بر می دارند.

10. در فیلم آواز در باران جین کلی زیر باران آواز سر می دهد

11. در داستان عامه پسند ساموئل ال جکسون و جان تراولتا بر سر اینکهQuarter pounder(نوعی همبرگر) که در فرانسه وجود دارد چیست بحث می کنند

12. در سفر به ماه جرج میلیس مردی در کره ماه لوله ای را مقابل چشمان خود می گیرد

13. در فیلم خطرات پالین(1914) ، پالین(پرل وایت) به ریل راه آهن بسته می شود.

14. در فیلم sounder پسر بچه با خوشحالی می دود تا به استقبال پدرش که تازه برگشته برود.

15. در فیلم ایمنی آخر از همه  ، هارولد لوید از صفحه ساعت آویزان می شود

16. در فیلم مرد سوم اورسن ولز  در حالیکه در چارچوب در ایستاده  لبخند رمزآلودی می زند

17. در فیلم بهشت بر فراز برلین ویم وندرس  فرشته با ناراحتی تمام بر فراز برلین به پایین خیره می شود

18. فیلم صامت ابراهام زاپرودر از ترور جان اف کندی: بارها و بارها دیده شده،لحظه ای که انگار در زمان گیر کرده و و ثابت مانده است.

19. جایی در فیلم علی: ترس روح را می خورد اثر ورنر فاسبیندر که مردی به نام علی از آفریقای شمالی در فراق وطنش رو به پیشخدمت رستوران ، باربارا که در چارچوب در ایستاده می کند و می گوید: چیزی که او واقعا می خواهد  فقط یک پرس کاسکوس(نوعی غذای محلی)است

20. جایی که دونده جاده (همان خروس کارتونی محبوب که با صدای میگ میگ خود گرگ بیچاره را عاصی کرده بود)در هوا معلق می ماند

21. جایی که زیرو موستل در فیلم تهیه کنندگان مل بروکس فنجان قهوه سرد را به طرف وایلدر عصبی پرتاب می کند و وایلدر فریادکنان می گوید: من هنوز عصبی هستم،و حالا فقط کمی خیس شدم!"

22. در فیلم داستان توکیو یاسوجیرو اوزو  وقتی پیرمرد که تمام مدت در تنهایی بسر برده است با مرگ همسرش و سپس خونسردی فرزندانش روبرو می شود

23. وقتی کرک داگلاس در فیلم از درون گذشته به رابرت میچام سیگار تعارف می کند و او در حالی که سیگارش را با تاخیر بالا می آورد می گوید:استعمال دخانیات ، اونم اینجا؟؟

24. وقتی مارچلو ماسترویانی و آنیتا اکبرگ در فیلم زندگی شیرین وارد آن فواره می شوند.

25. جایی در بهشت و جهنم آکیرا کوروساوا که آقای گوندوی میلیونر متوجه می شود که جون پسر او که ربوده شده بود نیست و برعکس او پسر راننده اش آقای آیکو شینیچی است و آن وقت چشمان دو پدر با هم روبرو می شود.

26. در پایان فیلم فهرست شیندلر وقتی نگاه مردم در حالیکه به افق خیره شدند ظاهر می شود

27.  رویاروییR2D2  و C3POدو موجود فیلم جنگ ستارگان

28. ای تی و دوستش در فیلم ای تی :موجود فرازمینی ، سوار بر دوچرخه از ماه گذر می کنند

29. فریاد های استلا استلای مارلون براندو در فیلم تراموایی به نام هوس

30. هانیبال لکتر در فیلم سکوت بره ها به چهره کلاریس لبخند می زند.

31. اولین کلماتی که دراولین گفتگوی فیلم خواننده جاز اولین فیلم ناطق سینما از زبان ال جولسون شنیده می شود:صبر کن!صبر کن! تو هنوز هیچ چیز نشنیدی!

32. جایی که جک نیکلسون در فیلم پنج قطعه آسان سعی می کند تا یک ساندویچ سالاد مرغ سفارش دهد.

33.  وقتی در آخرین جمله فیلم بعضی ها داغشو دوست دارند جو ای براون برای اینکه به جک لمون بگوید چرا قصد دارد با او ازدواج کند با اینکه فهمیده او یک مرد است میگوید: هیچ کس کامل نیست

34. غنچه های رز در فیلم همشهری کین

35. تیراندازی در مهمانی فیلم قاعده بازی ژان رنوآر

36. چشمان شبح گونه آنتوان دوانل ، قهرمان سرگذشت وار تروفو، در نمای ثابت پایانی فیلم چهارصد ضربه

37. وقتی ژان پل بلوموندو در فیلم از نفس افتاده گدار سیگاری را در دهانش می چرخاند

38. قالب گیری یک زنگ آهنی بزرگ در فیلم آندری روبلف تارکوفسکی

39.   وقتی میا فارو در فیلم بچه رزماری فریاد می زند: تو با چشمای اون چی کار کردی ؟

40. وقتی در فیلم ده فرمان حضرت موسی دریا را می شکافد

41. جایی که در انتهای فیلم زیستن مرد پیر روی تاپ بچه در حالی که مرده است پیدا می شود "درسته ،او ماموریتش را به پایان رسانده است"

42. چشمان شبح گونه ماریا فالکونتی در مصائب ژاندارک

43. جایی که بچه ها عبور قطار را را در فیلم آواز جاده کوچک ساتیا جیت رای تماشا می کنند.

44. وقتی کالسکه بچه در فیلم رزمناو پوتمکین آیزنشتاین از پله ها پایین می افتد

45.  رابرت دنیرو در فیلم راننده تاکسی رو به آینه می گوید: تو داری با من حرف می زنی؟

46.  آل پاچینو در پدرخوانده می گوید : پدر من به اونا پیشنهادی داده که نمی تونن رد کنند

47. افراد یکی از یکی مرموز تر در عکسهای  فیلم آگراندیسمان آنتونیونی

48. در فیلم فارغ التحصیل آقای مک گوار به بنیامین می گوید: " فقط یک کلام بنیامین ،پلاستیک"

49. جایی که در فیلم حرص فون اشترو هایم که مرد در بیابان می میرد

50. دست اوا ماری سنت در کوهستان راش مور در فیلم شمال از شمال غربی به دست کری گرانت پیوند می خورد

51. فرد آستر و جینگر راجرز در فیلم هنگام رقص می رقصند

52. چیکو مارکس به گروچو مارکس در فیلم شبی در اپرا می گوید: اونا هیچ نشونه ای از یه عقل سالم ندارند

53. سیدنی پواتیر در فیلم در گرمای شب نورمن جویسون می گوید : اونا منو آقای تیب صدا کردند !

54. در فیلم آتلانتی ژان ویگو اندوه زوج تازه ازدواج کرده از جدایی شان وقتی که شوهر پریشان حال  تصویر همسرش زولیت را در لباس عروسی در آب می بیند

55. پهنه ی وسیع بیابان در فیلم لارنس عربستان و حرکات ریزی که به تدریج در آن نمایان می شود

56. در فیلم ایزی رایدر جک نیکلسون در حالیکه کلاه ایمنی فوتبالی بر سر دارد و سوار بر ترک موتور سیکلت است

57. حرکات هندسی وار دختران بازبی برکلی در فیلم رژه جلوی صحنه(1933)

58. جایی در فیلم آمارکورد فلینی که طاووس زیر برف پرهای دمش را باز می کند

59. رابرت میچام در فیلم شب شکارچی پشت مفاصل یکی از دستانش کلمه  LOVE و پشت دست دیگرشHATE را خالکوبی کرده است

60. خوان باز در فیلم ووداستاک آواز جو هیل را می خواند

61. تبدیل رابرت دنیرو در فیلم گاو خشمگین از یک مشت زن طراز اول تا رفتن پیش صاحب شکم گنده یک باشگاه شبانه

62. وقتی در فیلم همه چیز درباره ایو ، بتی دیویس می گوید: کمربندتو محکم ببند،شب پر دردسری رو در پیش داریم

63. جایی که وودی آلن در فیلم آنی هال می گوید: تو حمام یک عنکبوت اندازه یک بیوک داره وول می خوره

64. مسابقه ارابه ها در فیلم بن هور

65. وقتی بارابارا هریس در فیلم ناشویل برای آرام کردن جمعیت آواز "اون منو نگران نمی کنه" را می خواند

66. بازی رولت روسی در فیلم شکارچی گوزن

67. صحنه های تعقیب و گریز فیلم ارتباط فرانسوی ، بولت ، مهاجمین صندوقچه گمشده  و فیلم دیوا

68. سایه بطری پنهان شده در تجهیزات نوری  فیلم تعطیلی از دست رفته

69. مارلون براندو در فیلم در بارانداز می گوید:" منم می تونستم یه برنده باشم"

70. در فیلم پاتن جرج سی اسکات می گوید:" ما می خواهیم اونو ببریم مثل اینکه بخوایم سر یه غاز قمار کنیم "

71. وقتی راکی بالبوا در فیلم راکی می دود در حالیکه فیلادلفیا زیر پاهایش است دستانش را به هوا  می برد

72. وقتی دبرا وینگر در فیلم دوران مهرورزی  به فرزندانش می گوید خدانگهدار

73. مونتاز صحنه های بوسیدن در فیلم سینما پارادیزو

74. مهمانان شام در فیلم ملک الموت بونوئل در می یابند که به هر طریقی نمی توانند مهمانی را ترک کنند

75. وقتی شوالیه در فیلم مهر هفتم برگمان با فرشته مرگ شطرنج بازی می کند

76. وطن پرستی دیوانه وار کلانسمن در فیلم تولد یک ملت گریفیث

77. مشکل هالوت در فیلم تعطیلی آقای هالوت ژاک تاتی که  فراموش می کند در اصلی هتل کنار دریا را  ببندد و منجر به آمدن گردباد و به بار آوردن خرابی و مجموعه ای از مشکلات کوچک و پردردسر می شود.

78. در فیلم سانست بلوار گلوریا سوانسون می گوید:من هنوز بزرگم ، این فیلمها هستند که کوچیک شدند

79.  وقتی جودی گارلند در فیلم جادوگر شهر زمرد می گوید:"توتو،یه حسی به من میگه که ما دیگه تو کانزاس نیستیم"

80. نمای اور هد که با ورود به یک سالن آغاز می شود و با یک نمای بسته از کلیدی در دست اینگرید برگمن در فیلم بدنام هیچکاک به پایان می رسد.

81. در فیلم پت و مایک اسپنسر تریسی به کاترین هیپورن می گوید: خب ، اون بچه رو خوب گیر انداختیم، گوشت زیادی به تنش نمونده

82. گردش روزانه بیماران روانی در فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته

83. وقتی در فیلم کامیل گرتا گاربو به دوست پاریسی اش می گوید:" من همیشه وقتی نزدیک یه جنازه ام همه جا رو خوب نگاه می کنم"

84. مارلین دیتریش در فیلم قطار سریع السیر شانگهای می گوید: "برای تغییر اسم  من به لیلی شانگهای به بیشتر از یک مرد احتیاج داریم"

85. داستین هافمن در کابوی نیمه شب:" من همین جا قدم می زنم"

86. جایی در یک لیوان نوشیدنی مرگبار که ویلیام کلود دوکنفیلد مانند یک طراح صحنه به خود می پیچد  و مشت مشت برف مصنوعی به صورتش می پاشد(و پس از اینکه چندین تکه خنده دار را مرتب تکرار می کند می گوید: اون شب خوبی واسه یه آدم یا حتی یه حیوون نیست) سپس در را باز می کند.

87. وقتی می وست در فیلم مرغ کوچک من می گوید:" هر وقت زمان زیادی داشتی ولی کاری نداشتی که انجام بدی بیا پیش من!"

88. جیمز کاگنی در التهاب شدید:" اون موفق شد ما! تو همه دنیا!

89. واکنش ریچارد برتون در فیلم چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد؟ وقتی ا لیزابت تیلور رازشان را فاش می سازد

90. وقتی هنری فاندا در فیلم کلمنتاین عزیزم موهایش را کوتاه می کند.

91. آلفونسو بدویا به همفری بوگارت در فیلم گنج های سیرامادره :"نشانه؟ما هیچ نشانه ای نداریم،ما به هیچ نشانه ای نیاز نداریم،من مجبور نیستم هیچ علامت نفرت انگیزی رو به تو نشون بدم "

92. دیالوگ فیلم دروازه های بهشت ارول موریس "این سگ شماست ،اون مرده، ولی حتما یه چیزی باید اونو به حرکت درآورده باشه،حتما باید یه چیزی وجود داشته باشه،این طور نیست؟  "

93.  وقتی برت لنکستر در فیلم آتلانتیک سیتی می گوید:"به اون لباس دست نزن !"

94. وقتی ژنا رولاند در فیلم جریان عشق با یک تاکسی پر از حیوان که آنها را برای مراقبت آورده به خانه جان کازاوت می آید

95. در فیلم زندگی شگفت انگیزی است وقتی جیمی استوارت به فرشته می گوید:"من می خوام بازم زندگی کنم،بازم زندگی کنم،زندگی کنم ،اوه،خدا لطفا بذار من بازم زندگی کنم "

96. وقتی برت لنکستر و دبورا کر در فیلم از اینجا تا ابدیت در ساحل همدیگر را در آغوش می کشند

97. وقتی در فیلم کار درست را انجام بده موکی قوطی کنسرو را از پنجره رستوران سال به بیرون می اندازد

98. وقتی رابرت دووال در فیلم اینک آخرالزمان می گوید: "من عاشق رایحه بمب ناپالم هنگام صبح هستم"

99. وقتی کاترین هیپورن در فیلم ملکه آفریقایی به همفری بوگارت می گوید:"طبیعت!،آقای آلنات همون چیزایی هستند که ما تو این دنیا  می ذاریم تا بتونیم بر اونا غلبه کنیم"

100.  وقتی ادوارد جی رابینسون در فیلم سزار کوچک می گوید:"الهه بخشش، یعنی این جا آخر کار ریکو است؟ "

منبع:  filmsite

خلاقیت مانند شطرنج بازان

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1861-23 آبان 1389

نقد راجر ایبرت بر فیلم شبکه اجتماعی

خلاقیت مانند شطرنج بازان

شبکه اجتماعی درباره پسر جوانی است که دارای توانایی خارق العاده جستجو در سیستمهای شبکه ایی و یک حسی از  برنده بودن است.او ، مارک زوکربرگ و شبکه فیس بوک را طراحی کرده است.وی در اوایل سن 20 سالگی میلیاردر شد.او مرا به یاد بابی فیشر اعجوبه شطرنج می اندازد.ممکن است که سندروم آسپرگر در هر دوی آنها وجود داشته باشد.آنها نابغه بودند ولی در موقعیت های اجتماعی فاقد حساسیت عاطفی لازم هستند.مثلا بی فایده است که با استفاده از منطق سفت و سخت دنبال عاطفه انسانی باشیم.

فیلم دیوید فینچر کیفیت نادری دارد نه تنها به خاطرهوش قهرمان بی نظیرش، چرا که او فردی مطمئن ،عجول ،سرد، جذاب و به طور غریزی زیرک است.فیلم با تقریبا دو ساعت سرشار از دیالوگهای فریبنده اش ما را همراه می کند و همین یک داستان غیر قابل گفتن را قابل فهم می کند.گفته می شود که ساختن فیلمی درباره یک نویسنده غیرممکن است آن هم به دلیل اینکه مثلا تو چطور می توانی او را فقط یک نویسنده نشان دهی، پس باید ساختن فیلمی درباره یک برنامه نویس کامپیوتر هم  غیر ممکن باشد چون برنامه ای که نوشته می شود با زبانی است که تعداد کمی از مردم  می دانند.با این وجود فینچر و فیلمنامه نویسش ، آرون سورکین توانسته اند پدیده فیس بوک را درقالب فیلمی بیان کنند که ما بتوانیم فورا بفهمیم که مثلا دلیل 500 میلیون کاربر دراین سایت چیست؟

برای پی بردن به فیس بوک زوکربرگ(جیس ایزنبرگ)احتیاج دارد که تقریبا همه چیز را درباره روابط صمیمی دوستانه یا فطرت انسانی بداند (که ظاهرا هم نمی داند).چیزی که او احتیاج دارد ایجاد راهی برای درگیر کردن آدم ها در بازی ای است که کوین بیکن راه انداخته است.به یاد آوریدکه کوین بیکن خود نیاز نداشت اطلاعات  بیشتری از افرادی که از طریق او با هم آشنا شده اند بداند .من خودم تقریبا 40 نفر از دوستان فیس بوکم را کاملا ، 100 نفر را تاحدودی و 20 نفر را از طریق تکرار می شناسم .من آخرین باری که درخواست دوستی از کسی دریافت کرده باشم را به یاد نمی آورم و حداقل با یک دوست مشترک هم اشتراک نداشته ام.

برای ظهور فیس بوک ما احتمالا مجبوریم از زنی به نام اریکا(رونی مارا) ممنون باشیم.فیلم با ملاقات اریکا و زوکربرگ آغاز می شود.او با حالتی نگران کمی آبجو می نوشد و با نوعی برخورد پرخاشگرانه با سرعت با او صحبت می کند.این یک تمرین در کسب مهارت نوعی بازی بدون خطا همراه با سادیسم است.برای هیمن اریکا ازدست او کلافه می شود ،او را احمق خطاب می کند و می رود.

 تا اینجا اریکا(شخصیتی خیالی)خوب است.ولی در همان زمان زوکربررگ را سر کار می گذارد.او به خانه می رود.آبجوی بیشتری مصرف می کند و شروع به هک کردن فیس بوک  خوابگاه های هاروارد برای جمع آوری هد شاتهایی از دختران دانشگاه می کند.او  صفحه ای طراحی می کند که آنها در آن می توانند به خاطر زیبایی شان رتبه بندی شوند.این کار که  غیر قانونی و به نوعی ضد جنسیتی است بسیار  محبوب می شود  و سرورهای دانشگاه را به هم می ریزد . وقتی وب سایت جهانی به نام اتصال هاروارد ایجا د می شود زوکربرگ آن را در فیس بوک گسترش می دهد.

به طور مثال تعداد حرکات احتمالی در یک صفحه شطرنج وجود دارد  بیشتر از از مولکولهای موجود در جهان است . احتمالا استادان  شطرنج نمی توانند همه آنها را به کار گیرند.ولی به نوعی از بینش خوداستفاده می کنند.آنها میتوانند  به این روش راهی برای یک حرکت بّرنده از بین آن  بیشمار راه پیدا کنند.همانطور که  هیچ کس تا به حال در شطرنج بهتر از بابی فیشر نبوده است . به علاو ه زبانها و تکنیک ها ی برنامه نویسی به طور گسترده ای شناخته شده هستند ولی این زوکر برگ بود که دریافت چگونه می تواند آنها را  با یک شبکه مرتبط سازد . زوکر برگ می خواست  از همه دختران هاروارد انتقام بگیرد برای همین او آنها را در یک شبکه  که هنوز در حال رشد بود گرفتار کرد . گفته می شود  نبوغ کودکان  در سه زمینه ریاضیات،موسیقی وشطرنج دیده می شود. این زمینه های غیر کلامی علاوه بر کمی بلوغ یا دانش انسانی به توانایی سریع برای درک الگوها  ، قوانین منطقی و پیوستگی ها نیاز دارند. برای همین من گمان می کنم  چهارمین زمینه نبوغ برنامه نویسی کامپیوتر باشد .زوکر برک ممکن است فیس بوک را با هدف مشخصی طراحی کرده ولی او این کار را تنهایی و در یک اتاق انجام نداده است و فیلم  نریشن هایی در همین جهت  در مقاطعی از فیلم بیان می کند.  در طول مسیر ما از ساسله مراتب هاروارد ،دانشگاهی که در آن ، توانایی ها با خانواده  و تمکن افراد به عنوان عوامل موفقیت به هم می پیوندند ، اطلا عاتی به دست می آوریم .ما دو قلو های کامرون و تایلر وینکلواس(که هردو توسط آرمی هامر ایفا می شوند ) را می بینیم، بچه های ثروتمندی که اعتقاد دارند زوکر برگ  تعامل آنها را در طراحی فیس بوک در هاروارد ربوده است .ادواردو ساورین (اندرو گارفیلد) را می بینیم که هم اتاقی زوکر برگ و بهترین  و تنها دوستش است که از طرف شرکت به عنوان مسئول هماهنگی مسائل مالی انتخاب شده است پولی را که او برای شروع کار احتیاج دارد قرض می دهد و بعدها توسط او کنار گذاشته می شود. همچنین ما سیم پارکر (جاستین تیم برلک) پدیدآورنده دو سیستمStart up(راه انداز) افسانه ایی وب ، ناپستر  و پلاکسو را هم می بینیم.حالااین پارکر چالاک است که بیکار است ولی در شهرت و موفقیت قبلی که توسط زوکربرگ با مخالفت ربوده شد و او را به عالیترین شکل خود کشاند اسیر شده است.او همچنین توضیح می دهد که چرا باید فیس بوک باید به دره سیلیکان(محلی با تمرکز تکنولوژی و تجاری در کالیفرنیا)منتقل شود. چرا که پولی که از آنجا و از طریق سرمایه دارهای جسور به دست می آید بسیار بیشتر از آن چیز ی است که ادواردو به وسیله ملاقات های چاپلوسانه خود با آدم های به ظاهر مهم نیویورک به دست می آورد. همچنین او سعی کرد تا زوکربرگ را از هدف خود منحرف کند و او را گرفتار چیزهایی مثل شرکت های بزرگ،پول،اغوای زنان و مشروبات و مواد مخدر کند که البته در این راه به هیچ وجه موفق نبود. .زوکر برگ نیز به این طریق گمراه نشد .او علاقه ای به پول و خانه های مجلل نداشت و به دام مواد مخدر هم نیفتاد .یک معنای ضمنی فیلم هم که به هیچ وجه آن را ملموس جلوه نمی دهد حضور زنان جذاب آسیایی در همه جا است. بیشتر آنها دانشجویان با هوش دوره لیسانس هاروارد هستند . دونفر آنهاا (که با سین نیز هم پیمان هستند )نقشه های پنهانی ویکتوریا هستند و یک نفر (کریستی که توسط برندا سانگ  ایفا می شود ) هم دوست دختر ادواردو است. زوکر برگ خودش آنچنان زندگی اجتماعی آشکاری ندارد .در مهمانی ها شرکت نمی کند و ترجیح    می دهد بیشتر کار کند. با چنین دیدگاه محدودی او حتی وقتی سین تنظیمات مالی را دوباره محاسبه می کرد تا خودش را از رأی بیشتری برخوردار کند و ادواردو را از دور خارج کند ثبت نام نکرد. شواهد این را ثابت می کرد که مواردی وجود دارند که باعث می شود زوکربرگ با مشکل مواجه شود که بیشتر آنها خطای غفلت بود  و این که چطور همه آنها مغلوب می شوند نیز به صحنه پایانی موکول می شود. صحنه هایی هم نیز وجود دارد که تعامل میان آشفتگی دانشجویان ، مقادیر زیاد پول و انرژیِ دیوانه وار آنها را نشان می دهد .

در بعضی فیلمها دیده می شود که سرعت دیالوگها و ریتم فیلم برای ارتباط با تماشاگران به اصطلاح کندذهن و دیر فهم کند است اما دیالوگ در اینجا سرعت و هجومی مانند یک کمدی عجیب را دارد.ایزنبرگ  که در بازی خوب و بی اغراق خود خوب جا افتاده است ، برای رسیدن به اهداف خود مانند یک گلوله آتشین و در شرف شلیک  است  .تیمبرلاک نیز با وجود مشکلات، وظایف فریبندۀ بازی سین پارکر را هم به عنوان یک موضوع مهم  و هم به خاطر افرادی که زوکربرگ را به عنوان یک فرد عاقل برگزیده بودند ترک می کند.

اندرو گارفیلد هم دوست به ظاهر مطمئنی را که نه تنها برای اینکه مسئول هماهنگی مسائل مالی شرکت شود آدم درستی نبود بلکه مستحق همدردی هم بود ، بیرون کرد تا خودش بدون او کار را ادامه دهد.

شبکه اجتماعی فیلم بزرگی است که نه تنها به خاطر فرم گیج کننده اش یا حتی هوشمندی تصویری اش بلکه به این خاطر که بسیار با شکوه ساخته شده است. علی رغم  مشکلات گیج کننده برنامه نویسی کامپیوتر، استراتژی وب و درآمدهای هنگفتش فیلمنامه آرون سورکین همه آنها را قابل فهم ساخته است و ما نیز با داستان به آن اندازه که کشش دارد همراهش می شویم.من فیلم را با تماشاگران دیدم که به نظرم در یک مسیر غیر معمول فرو رفته بود و  در یک کلام می توانم بگویم که خیلی ،خیلی، جذاب بود.

بازیگران:

جس آیزنبرگ                  مارک زوکربرگ

آندرو گارفیلد                   ادواردو

جاستین تیمبرلیک            سین

آرمی هامر                     کامرون/تایلر

مکس مینگلا                   دیویا

رونی مارا                       اریکا

راشیدا جونز                   ماریلین

محصول کمپانی کلمبیا پیکچرز.

کارگردان:دیوید فینچر

نویسنده:آرون سورکین(بر اساس کتابی با نام میلیاردرهای اتفاقی نوشته بن مزریچ)

مدت نمایش: 120 دقیقه

درجه سنی:  PG-13 (به خاطر صحنه های جنسی ، مصرف مشروبات ، مواد مخدر و زبان خشونت آمیز فیلم)

راجر ایبرت

www.rogerebert.suntimes.com