تاریکخانه

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

تاریکخانه

من نمیدونم آیا هر کدوممون یه سرنوشتی داریم یا تصادفی عین یه پر با نسیم به این طرف و اون طرف میریم.ولی فکر میکنم شاید هردوی اینها درست باشه.شاید هردوی اینا در یه زمان اتفاق میفته...فارست گامپ

مترجم و نویسنده سینمایی
دانشجوی دکترای مطالعات تئاتر در دانشگاه چارلز جمهوری چک
لیسانس زبان روسی ازدانشگاه شهیدبهشتی
فوق لیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه تربیت مدرس
فارغ التحصیل دوره فیلمسازی از انجمن سینمای جوانان ایران

سابقه همکاری با روزنامه بانی فیلم، مجله فیلم نگار، 24، سینمااعتماد، بولتن جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان،سایت های سینماسینما و...

۴ مطلب در آبان ۱۳۸۹ ثبت شده است

100 لحظه برتر تاریخ سینما به روایت راجر ایبرت

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1865-30 آبان 1389 و وبسایت کافه سینما

100 لحظه برتر تاریخ سینما به روایت راجر ایبرت

 1. هنگامی که کلارک گیبل در بر باد رفته می گوید:"رک بهت بگم عزیزم، من نفرینت نمی کنم"

 2. باستر کیتون در فیلم کشتی بخار بیل جونیور وقتی هنوز دیوار خانه فرو ریخته و خراب است به طور کامل می ایستد و همین ایستادن او آن هم دقیقا روی یک پنحره ی باز او را از مهلکه نجات می دهد.

 3. وقتی که چارلی چاپلین در روشنایی های شهر توسط یک دختر نابینا شناخته می شود

 4. وقتی در فیلم ادیسه فضایی:2001 ماشین  Hal9000لب خوانی می کند.

 5. وقتی در فیلم کازابلانکا همه آواز مارسیز، سرود ملی فرانسه را سر می دهند.

 6. در کارتون سفیدبرفی و هفت کوتوله سفید برفی بر سر دو کوتو له خجالتی(bashful) و خنگول(dopey) بوسه می زند .

 7. جان وین در فیلم شهامت افسار را در دهانش می گذارد و در حالیکه در هر دو دستش هفت تیر دارد به طرف چمنزارهای کوه می تازد.

 8. جیمی استوارات در سرگیجه مقابل اتاق به کیم نواک نزدیک شده و می فهمد او تمام این مدت افکار و عقاید خود را مجسم می کرده و نقش بازی میکرده، چیزی ورای آن چه که او فکر می کرده است.

9. اولین تجربه های سینما و ثبت فیلم (توسط ادوارد موی بریج) ثابت کرد اسب ها گاهی اوقات هر چهار سم خود را از زمین بر می دارند.

10. در فیلم آواز در باران جین کلی زیر باران آواز سر می دهد

11. در داستان عامه پسند ساموئل ال جکسون و جان تراولتا بر سر اینکهQuarter pounder(نوعی همبرگر) که در فرانسه وجود دارد چیست بحث می کنند

12. در سفر به ماه جرج میلیس مردی در کره ماه لوله ای را مقابل چشمان خود می گیرد

13. در فیلم خطرات پالین(1914) ، پالین(پرل وایت) به ریل راه آهن بسته می شود.

14. در فیلم sounder پسر بچه با خوشحالی می دود تا به استقبال پدرش که تازه برگشته برود.

15. در فیلم ایمنی آخر از همه  ، هارولد لوید از صفحه ساعت آویزان می شود

16. در فیلم مرد سوم اورسن ولز  در حالیکه در چارچوب در ایستاده  لبخند رمزآلودی می زند

17. در فیلم بهشت بر فراز برلین ویم وندرس  فرشته با ناراحتی تمام بر فراز برلین به پایین خیره می شود

18. فیلم صامت ابراهام زاپرودر از ترور جان اف کندی: بارها و بارها دیده شده،لحظه ای که انگار در زمان گیر کرده و و ثابت مانده است.

19. جایی در فیلم علی: ترس روح را می خورد اثر ورنر فاسبیندر که مردی به نام علی از آفریقای شمالی در فراق وطنش رو به پیشخدمت رستوران ، باربارا که در چارچوب در ایستاده می کند و می گوید: چیزی که او واقعا می خواهد  فقط یک پرس کاسکوس(نوعی غذای محلی)است

20. جایی که دونده جاده (همان خروس کارتونی محبوب که با صدای میگ میگ خود گرگ بیچاره را عاصی کرده بود)در هوا معلق می ماند

21. جایی که زیرو موستل در فیلم تهیه کنندگان مل بروکس فنجان قهوه سرد را به طرف وایلدر عصبی پرتاب می کند و وایلدر فریادکنان می گوید: من هنوز عصبی هستم،و حالا فقط کمی خیس شدم!"

22. در فیلم داستان توکیو یاسوجیرو اوزو  وقتی پیرمرد که تمام مدت در تنهایی بسر برده است با مرگ همسرش و سپس خونسردی فرزندانش روبرو می شود

23. وقتی کرک داگلاس در فیلم از درون گذشته به رابرت میچام سیگار تعارف می کند و او در حالی که سیگارش را با تاخیر بالا می آورد می گوید:استعمال دخانیات ، اونم اینجا؟؟

24. وقتی مارچلو ماسترویانی و آنیتا اکبرگ در فیلم زندگی شیرین وارد آن فواره می شوند.

25. جایی در بهشت و جهنم آکیرا کوروساوا که آقای گوندوی میلیونر متوجه می شود که جون پسر او که ربوده شده بود نیست و برعکس او پسر راننده اش آقای آیکو شینیچی است و آن وقت چشمان دو پدر با هم روبرو می شود.

26. در پایان فیلم فهرست شیندلر وقتی نگاه مردم در حالیکه به افق خیره شدند ظاهر می شود

27.  رویاروییR2D2  و C3POدو موجود فیلم جنگ ستارگان

28. ای تی و دوستش در فیلم ای تی :موجود فرازمینی ، سوار بر دوچرخه از ماه گذر می کنند

29. فریاد های استلا استلای مارلون براندو در فیلم تراموایی به نام هوس

30. هانیبال لکتر در فیلم سکوت بره ها به چهره کلاریس لبخند می زند.

31. اولین کلماتی که دراولین گفتگوی فیلم خواننده جاز اولین فیلم ناطق سینما از زبان ال جولسون شنیده می شود:صبر کن!صبر کن! تو هنوز هیچ چیز نشنیدی!

32. جایی که جک نیکلسون در فیلم پنج قطعه آسان سعی می کند تا یک ساندویچ سالاد مرغ سفارش دهد.

33.  وقتی در آخرین جمله فیلم بعضی ها داغشو دوست دارند جو ای براون برای اینکه به جک لمون بگوید چرا قصد دارد با او ازدواج کند با اینکه فهمیده او یک مرد است میگوید: هیچ کس کامل نیست

34. غنچه های رز در فیلم همشهری کین

35. تیراندازی در مهمانی فیلم قاعده بازی ژان رنوآر

36. چشمان شبح گونه آنتوان دوانل ، قهرمان سرگذشت وار تروفو، در نمای ثابت پایانی فیلم چهارصد ضربه

37. وقتی ژان پل بلوموندو در فیلم از نفس افتاده گدار سیگاری را در دهانش می چرخاند

38. قالب گیری یک زنگ آهنی بزرگ در فیلم آندری روبلف تارکوفسکی

39.   وقتی میا فارو در فیلم بچه رزماری فریاد می زند: تو با چشمای اون چی کار کردی ؟

40. وقتی در فیلم ده فرمان حضرت موسی دریا را می شکافد

41. جایی که در انتهای فیلم زیستن مرد پیر روی تاپ بچه در حالی که مرده است پیدا می شود "درسته ،او ماموریتش را به پایان رسانده است"

42. چشمان شبح گونه ماریا فالکونتی در مصائب ژاندارک

43. جایی که بچه ها عبور قطار را را در فیلم آواز جاده کوچک ساتیا جیت رای تماشا می کنند.

44. وقتی کالسکه بچه در فیلم رزمناو پوتمکین آیزنشتاین از پله ها پایین می افتد

45.  رابرت دنیرو در فیلم راننده تاکسی رو به آینه می گوید: تو داری با من حرف می زنی؟

46.  آل پاچینو در پدرخوانده می گوید : پدر من به اونا پیشنهادی داده که نمی تونن رد کنند

47. افراد یکی از یکی مرموز تر در عکسهای  فیلم آگراندیسمان آنتونیونی

48. در فیلم فارغ التحصیل آقای مک گوار به بنیامین می گوید: " فقط یک کلام بنیامین ،پلاستیک"

49. جایی که در فیلم حرص فون اشترو هایم که مرد در بیابان می میرد

50. دست اوا ماری سنت در کوهستان راش مور در فیلم شمال از شمال غربی به دست کری گرانت پیوند می خورد

51. فرد آستر و جینگر راجرز در فیلم هنگام رقص می رقصند

52. چیکو مارکس به گروچو مارکس در فیلم شبی در اپرا می گوید: اونا هیچ نشونه ای از یه عقل سالم ندارند

53. سیدنی پواتیر در فیلم در گرمای شب نورمن جویسون می گوید : اونا منو آقای تیب صدا کردند !

54. در فیلم آتلانتی ژان ویگو اندوه زوج تازه ازدواج کرده از جدایی شان وقتی که شوهر پریشان حال  تصویر همسرش زولیت را در لباس عروسی در آب می بیند

55. پهنه ی وسیع بیابان در فیلم لارنس عربستان و حرکات ریزی که به تدریج در آن نمایان می شود

56. در فیلم ایزی رایدر جک نیکلسون در حالیکه کلاه ایمنی فوتبالی بر سر دارد و سوار بر ترک موتور سیکلت است

57. حرکات هندسی وار دختران بازبی برکلی در فیلم رژه جلوی صحنه(1933)

58. جایی در فیلم آمارکورد فلینی که طاووس زیر برف پرهای دمش را باز می کند

59. رابرت میچام در فیلم شب شکارچی پشت مفاصل یکی از دستانش کلمه  LOVE و پشت دست دیگرشHATE را خالکوبی کرده است

60. خوان باز در فیلم ووداستاک آواز جو هیل را می خواند

61. تبدیل رابرت دنیرو در فیلم گاو خشمگین از یک مشت زن طراز اول تا رفتن پیش صاحب شکم گنده یک باشگاه شبانه

62. وقتی در فیلم همه چیز درباره ایو ، بتی دیویس می گوید: کمربندتو محکم ببند،شب پر دردسری رو در پیش داریم

63. جایی که وودی آلن در فیلم آنی هال می گوید: تو حمام یک عنکبوت اندازه یک بیوک داره وول می خوره

64. مسابقه ارابه ها در فیلم بن هور

65. وقتی بارابارا هریس در فیلم ناشویل برای آرام کردن جمعیت آواز "اون منو نگران نمی کنه" را می خواند

66. بازی رولت روسی در فیلم شکارچی گوزن

67. صحنه های تعقیب و گریز فیلم ارتباط فرانسوی ، بولت ، مهاجمین صندوقچه گمشده  و فیلم دیوا

68. سایه بطری پنهان شده در تجهیزات نوری  فیلم تعطیلی از دست رفته

69. مارلون براندو در فیلم در بارانداز می گوید:" منم می تونستم یه برنده باشم"

70. در فیلم پاتن جرج سی اسکات می گوید:" ما می خواهیم اونو ببریم مثل اینکه بخوایم سر یه غاز قمار کنیم "

71. وقتی راکی بالبوا در فیلم راکی می دود در حالیکه فیلادلفیا زیر پاهایش است دستانش را به هوا  می برد

72. وقتی دبرا وینگر در فیلم دوران مهرورزی  به فرزندانش می گوید خدانگهدار

73. مونتاز صحنه های بوسیدن در فیلم سینما پارادیزو

74. مهمانان شام در فیلم ملک الموت بونوئل در می یابند که به هر طریقی نمی توانند مهمانی را ترک کنند

75. وقتی شوالیه در فیلم مهر هفتم برگمان با فرشته مرگ شطرنج بازی می کند

76. وطن پرستی دیوانه وار کلانسمن در فیلم تولد یک ملت گریفیث

77. مشکل هالوت در فیلم تعطیلی آقای هالوت ژاک تاتی که  فراموش می کند در اصلی هتل کنار دریا را  ببندد و منجر به آمدن گردباد و به بار آوردن خرابی و مجموعه ای از مشکلات کوچک و پردردسر می شود.

78. در فیلم سانست بلوار گلوریا سوانسون می گوید:من هنوز بزرگم ، این فیلمها هستند که کوچیک شدند

79.  وقتی جودی گارلند در فیلم جادوگر شهر زمرد می گوید:"توتو،یه حسی به من میگه که ما دیگه تو کانزاس نیستیم"

80. نمای اور هد که با ورود به یک سالن آغاز می شود و با یک نمای بسته از کلیدی در دست اینگرید برگمن در فیلم بدنام هیچکاک به پایان می رسد.

81. در فیلم پت و مایک اسپنسر تریسی به کاترین هیپورن می گوید: خب ، اون بچه رو خوب گیر انداختیم، گوشت زیادی به تنش نمونده

82. گردش روزانه بیماران روانی در فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته

83. وقتی در فیلم کامیل گرتا گاربو به دوست پاریسی اش می گوید:" من همیشه وقتی نزدیک یه جنازه ام همه جا رو خوب نگاه می کنم"

84. مارلین دیتریش در فیلم قطار سریع السیر شانگهای می گوید: "برای تغییر اسم  من به لیلی شانگهای به بیشتر از یک مرد احتیاج داریم"

85. داستین هافمن در کابوی نیمه شب:" من همین جا قدم می زنم"

86. جایی در یک لیوان نوشیدنی مرگبار که ویلیام کلود دوکنفیلد مانند یک طراح صحنه به خود می پیچد  و مشت مشت برف مصنوعی به صورتش می پاشد(و پس از اینکه چندین تکه خنده دار را مرتب تکرار می کند می گوید: اون شب خوبی واسه یه آدم یا حتی یه حیوون نیست) سپس در را باز می کند.

87. وقتی می وست در فیلم مرغ کوچک من می گوید:" هر وقت زمان زیادی داشتی ولی کاری نداشتی که انجام بدی بیا پیش من!"

88. جیمز کاگنی در التهاب شدید:" اون موفق شد ما! تو همه دنیا!

89. واکنش ریچارد برتون در فیلم چه کسی از ویرجینیا ولف می ترسد؟ وقتی ا لیزابت تیلور رازشان را فاش می سازد

90. وقتی هنری فاندا در فیلم کلمنتاین عزیزم موهایش را کوتاه می کند.

91. آلفونسو بدویا به همفری بوگارت در فیلم گنج های سیرامادره :"نشانه؟ما هیچ نشانه ای نداریم،ما به هیچ نشانه ای نیاز نداریم،من مجبور نیستم هیچ علامت نفرت انگیزی رو به تو نشون بدم "

92. دیالوگ فیلم دروازه های بهشت ارول موریس "این سگ شماست ،اون مرده، ولی حتما یه چیزی باید اونو به حرکت درآورده باشه،حتما باید یه چیزی وجود داشته باشه،این طور نیست؟  "

93.  وقتی برت لنکستر در فیلم آتلانتیک سیتی می گوید:"به اون لباس دست نزن !"

94. وقتی ژنا رولاند در فیلم جریان عشق با یک تاکسی پر از حیوان که آنها را برای مراقبت آورده به خانه جان کازاوت می آید

95. در فیلم زندگی شگفت انگیزی است وقتی جیمی استوارت به فرشته می گوید:"من می خوام بازم زندگی کنم،بازم زندگی کنم،زندگی کنم ،اوه،خدا لطفا بذار من بازم زندگی کنم "

96. وقتی برت لنکستر و دبورا کر در فیلم از اینجا تا ابدیت در ساحل همدیگر را در آغوش می کشند

97. وقتی در فیلم کار درست را انجام بده موکی قوطی کنسرو را از پنجره رستوران سال به بیرون می اندازد

98. وقتی رابرت دووال در فیلم اینک آخرالزمان می گوید: "من عاشق رایحه بمب ناپالم هنگام صبح هستم"

99. وقتی کاترین هیپورن در فیلم ملکه آفریقایی به همفری بوگارت می گوید:"طبیعت!،آقای آلنات همون چیزایی هستند که ما تو این دنیا  می ذاریم تا بتونیم بر اونا غلبه کنیم"

100.  وقتی ادوارد جی رابینسون در فیلم سزار کوچک می گوید:"الهه بخشش، یعنی این جا آخر کار ریکو است؟ "

منبع:  filmsite

پیش زمینه صنعت فیلم در زامبیا

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1864-29 آبان 1389

پیش زمینه صنعت فیلم در زامبیا

این مطالب مربوط به نوشته های نویسنده ای است که اولین فیلم محصول زامبیا (لمس خورشید)را تماشا کرده بود و به نظر او فیلم بسیار فاجعه آمیز بود به طوری که مدت کوتاهی بعد از نمایش آن در برخی از شهرها اکران آن منتفی شد. زمانیکه فیلم در سینما نودالز برودوی  به مناسبت جشن کمک به صندوق پرستاران به نمایش درآمد نیمی از تماشاگران قبل از پایان فیلم اعتصاب کردند.بعد ازتجربه ای که در سال 1980 برای تولید یک فیلم محلی انجام شد دیگر فیلمهای زامبیا مثل "علف می خواند" در پرده بزرگ به موفقیت رسیدند.علف می خواند بر اساس رمانی به همین نام از دوریس لسینگ بر خلاف لمس خورشید تلاش خوبی بود.فیلم در اولین نمایشش در 1981 اگر چه در بین فیلم های زامبیا پرطرفدار نبود ولی در سطح بین المللی به عنوان فیلمی موفق تلقی شد.همچنین جان کانی بازیگر افریقایی فیلم را که قبلا در فیلم مشهور غازهای وحشی بازی کرده بود و  بازیگران زامبیایی مثل وسلی کانگا که در نقش دالامینی به عنوان یک کارگر مزرعه بازی نقش داشت را برجسته کرد.فیلم این امید را می داد که صنعت فیلم می تواند با یک رویکرد جدی و تخصصی برای ورود به یک دوره سخت و پیچیده به جایی برسد .آرمان ها برای یک فیلم زامیبیایی موفق شامل فیلمنامه نویس های محلی ،بازیگران،تهیه کنندگان،کارگردان است که به نظر می آمد با ظهور کابانانا، یک درام احساسی زامبیایی در حال رنگ باختن است. انتظار این بود که درام های احساسی می توانند جواب زامبیایی ها به محصولات پرطرفدارآفریقای جنوبی مثل مجموعه نسل ها یا ایزیدینگو یاحتی محصولات آمریکایی مثل درشت و زیبا و دوست داشتنی باشد البته اگر تولیدکنندگان زامبیایی کار بیشتری انجام می دادند.متاسفانه  کابانانا از همان اول طوری عمل کرد که که شبیه لمس خورشید باشد.خاطرتان هست؟اولا بازیگران خیلی اصلی نبودند و معمولا در کلام ، عمل و بعضاً لباس پوشیدن پشت قهرمانان فیلمهای وسترنشان پنهان می شدند  ،حرکات بیش از حد وسترنی بودند.همچنین پذیرفتن تومیش به عنوان یک فرد زامبیایی مشکل بود.

تعداد کمی از افراد هستند که ادعا کنند در کابابانانا درامی صورت گرفته است.اگر یک خارجی در حال تماشای کابانانا می بود چیز بسیار کمی درباره فرهنگ زامیبیا می آموخت.در سکانسی که یک بیمار روی تخت بود و اعضای خانواده اش با گلهایی در دست دور تخت جمع شده و یک نفر با  صدای بلند با او حرف می زد که هر کسی می تواند آنها را فقط به عنوان یک خانواده سیاه آمریکایی شناسایی کند. فیلمنامه نویس با کمی اغماض می توانست درام احساسی را با تماشای فیلمهای آفریقایی چون بالا رفتن ،سارافینا یا حتی نسل ها  که همه دارای تم های کاملا بومی افریقایی هستند در بیاورد. علی رغم اینکه زامبیا سرشار از استعداد های هنری است چیزی که باعث فیلم ها را دچار مشکل می کند عدم تمرین هنرمندان است..بسیاری از بازیگران محلی مثل آگوستین لونگو .وسلی کنگا.لیدیا مانگو.بن باندا.ماتیلدا مالامنومو که از بازیگران کابانانا بودند توانستند آن را  با فرمی مناسب جهانی کنند.این بازیگران نا آموخته که البته استعداد هم دارند باید بدانند که بازی خوب مثل هر هنر دیگری باید فرا گرفته شود . بازیگان کابانانا  حتی بعد از برگشتن از افریقای جنوبی برای یاد گرفتن از گروه بازیگران مجموعه نسل ها تمایل چندانی نشان ندادند.یک نمونه قدیمی از اینکه تمرین در هنر  چگونه می تواند انجام شود  اقبال جهانی از وبی سیولوی بازیگر زن زامبیایی است .وی  دختر دیپلمات سابق زامبیا جاشوا سیولو بود.سیولوی بعد از شرکت در یک دوره بازیگری در فیلم گریه ازادی بر اساس زندگی استیو بایکو بازی کرد.وبی  همچنین در مدرسه سلطنتی نمایش انگلیس شرکت کرده بود.پیشتر درباره بازی خوب و بازی بد به طور مفصل بحث کردیم.البته فیلمنامه خوب هم در شکل گیری بازی بسیار مهم است.بعضی از کاستی ها در بحث درام با فیلمنامه بد در مقایسه با بازی  بیشتر شکل می گیرد.برای  مثال کابانانا یک طرح روشن ندارد.در واقع آش شله قلمکاری است از کارهایی که  تماشاگر را سردرگم می کند.نویسنده می بایست  با مطالعه نمونه طرح های درام های  موفقی چون مجموعه نسل ها که حتی گروه فیلمبرداری اش هم ارزش دیدن را دارد بهتر از این کار می کرد.در شاهکار نویسنده آفریقایی مفوندی ووندلا ، درام احساسی نسل ها وی استادانه شخصیتهای دو خانواده که دائما با یکدیگر ستیز داشتند، موروکاس و متمبوس را نشان می دهد.مجموعه با فریفتن شخصیت هایی که تماشاگر را وادار به همذات پنداری با آنها در زندگی واقعی خود می کند پیش     می رود. مخلوط شخصی پردازی ها و موقعیت ها  در این مجموعه همیشه یکی را در تعلیق نگه می دارد.این تخصص نویسنده است که باعث به وجود آمدن تماشاگران آفریقایی بسیاری و اخیرا در میان بعضی زامبیایی ها می شود که معتاد به این گونه درام های احساسی شده اند و مردم نیز سعی می کنند هر چه زودتر به خانه برسند تا سریال محبوب خود را تماشا کنند..من نیز هنوز نفهمیدم که طرح داستان کابانانا چه بود تا آن را دنبال کنم .با وجود این در نسل ها با وجود تفاوت در فرهنگها طرح قصه روشن بود.کارابو دختر پاول موروتا(David Pheto) با حیله گری توسط یک غریبه نافرمان ،ماکس ناید و برادر وسطی اش زاکی متمبو(Maxolisi Hulana)  به دام مواد مخدر افتاد. در واقع با این هدف که به موروکاس پولی بدهد.در همان زمان پسر موروکاس ،ارچیل(Sello Maake ka  Ncube) که آژانس تبلیغاتی موروکاس را اداره می کرد نقشه ای کشید تا همسرش را از بین ببرد.پریسیلا (Tina Jaxa) به عنوان یک خدمتکار برای مراقبت از کودکش می خواست این کار را برای هموار کردن راه برای نتیسکی لوفل(Pamela Nomvete)که یک زن اغواگر بود انجام دهد.همسر ارچیل با عقاید و خواسته های شوهرش برای بازگشت به حرفه اصلی اش مورد آزار قرار می گرفت.وقتی تقاضای او رد شد او به یک آژانس دیگر که متعلق به هیلدا لتلالو(Vinolia Mashego) بود ، پیوست.نتیسکی و ملکه Mphashane)  sophie  (یک زن شکست خورده در ازدواج و برآورده کردن خواسته های ارچیل از این اتفاق خوشحال شدند.طرح قصه در نسل ها با تضادها در مشکلاتی مثل میهن پرستی افراطی مردان،بدگویی های کینه جویانه،از پشت خنجر کشیدن،بهره برداری های جنسی،از طعمه شخصی حرکت می کرد.مشکل اصلی در بیشتر هنرها در زامبیا این است که ارزشی برای آموزش در رشته های مختلف در نظر گرفته نمی شود.به نسبت تقاضاهایی که برای بازیگری و فیلمنامه نویسی وجود دارد زامبیا بازیگر یا فیلمنامه نویس کارآزموده ای ندارد.با این پیش زمینه عجیب نیست که فکر کنیم  manda mwila ممکن است روحش در آرامش باشد که هیچ بستر مناسبی در تولید فیلمش "زبان بسته" که بر اساس رمانی با همین نام از دومینیک مولایشو ساخته شد ندارد.  فیلم که  زمانی در 1996 فیلمبرداری شد در سینما دیده نشد که البته آنقدر هم دیدنی و جذاب نبود.جدا از کمبود پول، تهیه کننده و بازیگران آن نیز فاقد آموزش مناسب برای به سرانجام رساندن این پروژه بلندپروازانه بودند.تهیه کنندگان آن در رویارویی با بازیگران سیاه پوست با  مشکل جدی مواجه نشدند زیرا بسیاری از آنها آموزش دیده بودند و نامی برای خودشان در تئاتر و صنعت فیلم دست و پا کرده بودند. برای زامبیایی ها کابانانا می بایست تلاشی تلقی می شد  اگرچه گروه سازنده کابانانا باید این را بدانند که چه چیزی باعث می شود که یک درام احساسی موفق زامبیایی،اورژینال،سرگرم کننده و مسحورکننده به وجود بیاید.

Austin Kaluba

Times of Zambia

درباره کاراکارا به بهانه حضورش در اسکار 2011 به عنوان نماینده آرژانتین

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم

دکتر جوانی در فیلم کاراکارای پابلو تراپرو شیفته وکیلی می شود که بر سر قربانیان تصادف های به وجود آمده با پلیس ،بیمه وگروه امداد ویژه معامله می کند که در حقیقت نوع منفوری از وکالت است.یک فیلم نوآر معمولی که در آن به ظاهر فرمولهای قراردادی این ژانر به کار رفته است ولی در حقیقت هیچ یک از عناصر این ژانر را ندارد.مهارت تراپرو (لانه شیر،خانواده هموار)در ساختن فیلم در چرخه های مستقل سینما ستودنی است اما در واقع او در این فیلم مسیرش را گم کرده است.او با یک فیلمنامه معمولی و نورپردازی های مصنوعی و بیشتر کشنده که اغلب در نمایشهای تلویزیونی به کار می روند تا در پرده سینما با این فیلم موفق نبوده است. فیلمهایی با استانداردهای بالا در منطقه بومی آرزانتین بعید به نظر می رسد بتواند فضایی غیر از فرهنگ آمریکای جنوبی را منعکس کند در حالیکه جشنواره های داخلی آمریکای جنوبی این فضا را به وفور ایجاد کرده اند.

کاراکارا نوآری است با این پیام که سالانه بیش از 8000 نفر در آرژانتین در تصادفات جاده ای جان خود را از دست می دهند و این راه را برای وکلای قانون گریز و آژانس های بیمه هموار می کند  تا برای قربانیان ناشی این حوادث نقشه های فریبنده ای بکشند.

کاراکارا نام پرنده شکاری منقرض شده ای مانند کرکس است  که به نوعی استعاره از افراد حقیر و فرصت طلبی مانند همان وکیل فیلم است.

در ابتدا سوسا (ریچارد دارین)با ظاهری آراسته نشان داده می شود و به عنوان یکی از همان وکلا  سعی دارد تا حقی را که ظاهرا از او پایمال شده بدست آورد(و هرگز گفته نمی شود که چگونه این حق پایمال شده است)

او لوخان(مارتینا گوسمان(لانه شیر)) که یک دکتر جوان است و در گروه امدا ویژه به طور شبانه روزی کار می کند را در یک صحنه تصادف می بیند و با فریب و اصرار سعی می کند وی را راضی کند تا با او همراه شود و در برابر کار او مقاومت نکند.

این شروع خوبی برای فیلم است.اما مشکل وقتی شروع می شود که با ورود سوسا به صحنه تصادف باید کسی باشد تا بتواند از بیمه تقاضای خسارت کند. و اینجاست  که فیلم به طرز عجیبی با ابهام رو به رو می شود.

در نوآرهای کلاسیک  فیلم ، انتظار تماشاگر را از یک پیام اخلاقی  برآورده می کرد.

کم کم احساس مثبت اولیه  لوخان نسبت به سوسا کمرنگ می شود نه تنها مثلا به دلیل اعتیادی که سوسا دارد بلکه به این خاطر که می فهمد او چقدر آلوده کار و چقدر از انسانیت دور شده است. به تدریج وقایع از کنترل فیلم خارج می شوند. وقتی سوسا سعی می کند تا با مشتریانش برخورد مناسبی داشته باشد و رفتار گذشته اش را تکرار نکند می بایست کارمندان قبلی خود را که آنها هم افراد فاسدی بودند اخراج کند و این باعث می شود تا بین آنها درگیری نیز ایجاد شود.

کاراکارا خشونت بالایی دارد بدون این که تماشاگران را درگیر خود کند تا آنها بفهمند چه اتفاقی می افتد. (سکانس پایانی برای ایجاد شوک در تماشاگر بسیار معمولی است اگرچه احتمالا فقط باعث حیرت و خنده مخاطب می شود) همچنین نه حس همدردی و نه حتی حس تنفر و انزجار را در تماشاگر به وجود می آورد.سوسا و لوخان برای کمک به یکدیگر بسیار به هم نزدیک می شوند.اگرچه دارین(راز درون چشمهایشان) و گوسمان نهایت تلاش  خود را  برای خلق شخصیتهای اصلی می کنند،فیلمنامه آنها را وادرا می کند برای نمایش شخصیتها به غریزه طبیعی خود خارج از چارچوب فیلمنامه روی بیاورند.

بارزترین مشکل فیلم ناتوانی تراپرو برای تبدیل طرح داستانی به یک لحن مناسب است.همچنین فیلمبرداری فیلم با فرمت دیجیتال استاندارد هم کار ساده ای نبوده(گرچه سردی و خشکی تصاویر فیلم با تبدیل به نسخه 35 میلیمتری فیلم را دچار افت می کند و به نوعی از فیلم بیرون می زند ).ولی سعی کرده تا در دنیای تیره و تار فیلم با سایه های معناداری که در صحنه های عمومی فیلم ایجاد می کند حس خاصی را به تماشاگر منتقل کند.( ولی صحنه های بیمارستان بیشتر شبیه نمایشهای پزشکی تلویزیونی البته به جز فیلم شهر خفته محصول1953است)با اینکه فیلم بیشتر در شب فیلمبرداری شده اما لنزبندی جولیان آپتزگویا برای کمک به فضای گیج کننده فیلم  در شب هم خوب از کار در نمی آید.

کارگردان:پابلو تراپرو

نویسندگان: آلخاندرو فادل،مارتین مورگی،سانتیاگو میتر،پابلو تراپرو

بازیگران:ریچاردو دارین،مارتینا گوسمان،کارلوس وبر،خوزه لوئیس آریاس،فابیو  رونزانو ،لورن آسونا،گابریل آلمیرونن و  خوزه اسپش

محصول آرژانتین ، فرانسه و کره جنوبی

مدت نمایش:107 دقیقه

اولین نمایش:جشنواره کن 2010 در بخش نوعی نگاه

Variety: منبع

خلاقیت مانند شطرنج بازان

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1861-23 آبان 1389

نقد راجر ایبرت بر فیلم شبکه اجتماعی

خلاقیت مانند شطرنج بازان

شبکه اجتماعی درباره پسر جوانی است که دارای توانایی خارق العاده جستجو در سیستمهای شبکه ایی و یک حسی از  برنده بودن است.او ، مارک زوکربرگ و شبکه فیس بوک را طراحی کرده است.وی در اوایل سن 20 سالگی میلیاردر شد.او مرا به یاد بابی فیشر اعجوبه شطرنج می اندازد.ممکن است که سندروم آسپرگر در هر دوی آنها وجود داشته باشد.آنها نابغه بودند ولی در موقعیت های اجتماعی فاقد حساسیت عاطفی لازم هستند.مثلا بی فایده است که با استفاده از منطق سفت و سخت دنبال عاطفه انسانی باشیم.

فیلم دیوید فینچر کیفیت نادری دارد نه تنها به خاطرهوش قهرمان بی نظیرش، چرا که او فردی مطمئن ،عجول ،سرد، جذاب و به طور غریزی زیرک است.فیلم با تقریبا دو ساعت سرشار از دیالوگهای فریبنده اش ما را همراه می کند و همین یک داستان غیر قابل گفتن را قابل فهم می کند.گفته می شود که ساختن فیلمی درباره یک نویسنده غیرممکن است آن هم به دلیل اینکه مثلا تو چطور می توانی او را فقط یک نویسنده نشان دهی، پس باید ساختن فیلمی درباره یک برنامه نویس کامپیوتر هم  غیر ممکن باشد چون برنامه ای که نوشته می شود با زبانی است که تعداد کمی از مردم  می دانند.با این وجود فینچر و فیلمنامه نویسش ، آرون سورکین توانسته اند پدیده فیس بوک را درقالب فیلمی بیان کنند که ما بتوانیم فورا بفهمیم که مثلا دلیل 500 میلیون کاربر دراین سایت چیست؟

برای پی بردن به فیس بوک زوکربرگ(جیس ایزنبرگ)احتیاج دارد که تقریبا همه چیز را درباره روابط صمیمی دوستانه یا فطرت انسانی بداند (که ظاهرا هم نمی داند).چیزی که او احتیاج دارد ایجاد راهی برای درگیر کردن آدم ها در بازی ای است که کوین بیکن راه انداخته است.به یاد آوریدکه کوین بیکن خود نیاز نداشت اطلاعات  بیشتری از افرادی که از طریق او با هم آشنا شده اند بداند .من خودم تقریبا 40 نفر از دوستان فیس بوکم را کاملا ، 100 نفر را تاحدودی و 20 نفر را از طریق تکرار می شناسم .من آخرین باری که درخواست دوستی از کسی دریافت کرده باشم را به یاد نمی آورم و حداقل با یک دوست مشترک هم اشتراک نداشته ام.

برای ظهور فیس بوک ما احتمالا مجبوریم از زنی به نام اریکا(رونی مارا) ممنون باشیم.فیلم با ملاقات اریکا و زوکربرگ آغاز می شود.او با حالتی نگران کمی آبجو می نوشد و با نوعی برخورد پرخاشگرانه با سرعت با او صحبت می کند.این یک تمرین در کسب مهارت نوعی بازی بدون خطا همراه با سادیسم است.برای هیمن اریکا ازدست او کلافه می شود ،او را احمق خطاب می کند و می رود.

 تا اینجا اریکا(شخصیتی خیالی)خوب است.ولی در همان زمان زوکربررگ را سر کار می گذارد.او به خانه می رود.آبجوی بیشتری مصرف می کند و شروع به هک کردن فیس بوک  خوابگاه های هاروارد برای جمع آوری هد شاتهایی از دختران دانشگاه می کند.او  صفحه ای طراحی می کند که آنها در آن می توانند به خاطر زیبایی شان رتبه بندی شوند.این کار که  غیر قانونی و به نوعی ضد جنسیتی است بسیار  محبوب می شود  و سرورهای دانشگاه را به هم می ریزد . وقتی وب سایت جهانی به نام اتصال هاروارد ایجا د می شود زوکربرگ آن را در فیس بوک گسترش می دهد.

به طور مثال تعداد حرکات احتمالی در یک صفحه شطرنج وجود دارد  بیشتر از از مولکولهای موجود در جهان است . احتمالا استادان  شطرنج نمی توانند همه آنها را به کار گیرند.ولی به نوعی از بینش خوداستفاده می کنند.آنها میتوانند  به این روش راهی برای یک حرکت بّرنده از بین آن  بیشمار راه پیدا کنند.همانطور که  هیچ کس تا به حال در شطرنج بهتر از بابی فیشر نبوده است . به علاو ه زبانها و تکنیک ها ی برنامه نویسی به طور گسترده ای شناخته شده هستند ولی این زوکر برگ بود که دریافت چگونه می تواند آنها را  با یک شبکه مرتبط سازد . زوکر برگ می خواست  از همه دختران هاروارد انتقام بگیرد برای همین او آنها را در یک شبکه  که هنوز در حال رشد بود گرفتار کرد . گفته می شود  نبوغ کودکان  در سه زمینه ریاضیات،موسیقی وشطرنج دیده می شود. این زمینه های غیر کلامی علاوه بر کمی بلوغ یا دانش انسانی به توانایی سریع برای درک الگوها  ، قوانین منطقی و پیوستگی ها نیاز دارند. برای همین من گمان می کنم  چهارمین زمینه نبوغ برنامه نویسی کامپیوتر باشد .زوکر برک ممکن است فیس بوک را با هدف مشخصی طراحی کرده ولی او این کار را تنهایی و در یک اتاق انجام نداده است و فیلم  نریشن هایی در همین جهت  در مقاطعی از فیلم بیان می کند.  در طول مسیر ما از ساسله مراتب هاروارد ،دانشگاهی که در آن ، توانایی ها با خانواده  و تمکن افراد به عنوان عوامل موفقیت به هم می پیوندند ، اطلا عاتی به دست می آوریم .ما دو قلو های کامرون و تایلر وینکلواس(که هردو توسط آرمی هامر ایفا می شوند ) را می بینیم، بچه های ثروتمندی که اعتقاد دارند زوکر برگ  تعامل آنها را در طراحی فیس بوک در هاروارد ربوده است .ادواردو ساورین (اندرو گارفیلد) را می بینیم که هم اتاقی زوکر برگ و بهترین  و تنها دوستش است که از طرف شرکت به عنوان مسئول هماهنگی مسائل مالی انتخاب شده است پولی را که او برای شروع کار احتیاج دارد قرض می دهد و بعدها توسط او کنار گذاشته می شود. همچنین ما سیم پارکر (جاستین تیم برلک) پدیدآورنده دو سیستمStart up(راه انداز) افسانه ایی وب ، ناپستر  و پلاکسو را هم می بینیم.حالااین پارکر چالاک است که بیکار است ولی در شهرت و موفقیت قبلی که توسط زوکربرگ با مخالفت ربوده شد و او را به عالیترین شکل خود کشاند اسیر شده است.او همچنین توضیح می دهد که چرا باید فیس بوک باید به دره سیلیکان(محلی با تمرکز تکنولوژی و تجاری در کالیفرنیا)منتقل شود. چرا که پولی که از آنجا و از طریق سرمایه دارهای جسور به دست می آید بسیار بیشتر از آن چیز ی است که ادواردو به وسیله ملاقات های چاپلوسانه خود با آدم های به ظاهر مهم نیویورک به دست می آورد. همچنین او سعی کرد تا زوکربرگ را از هدف خود منحرف کند و او را گرفتار چیزهایی مثل شرکت های بزرگ،پول،اغوای زنان و مشروبات و مواد مخدر کند که البته در این راه به هیچ وجه موفق نبود. .زوکر برگ نیز به این طریق گمراه نشد .او علاقه ای به پول و خانه های مجلل نداشت و به دام مواد مخدر هم نیفتاد .یک معنای ضمنی فیلم هم که به هیچ وجه آن را ملموس جلوه نمی دهد حضور زنان جذاب آسیایی در همه جا است. بیشتر آنها دانشجویان با هوش دوره لیسانس هاروارد هستند . دونفر آنهاا (که با سین نیز هم پیمان هستند )نقشه های پنهانی ویکتوریا هستند و یک نفر (کریستی که توسط برندا سانگ  ایفا می شود ) هم دوست دختر ادواردو است. زوکر برگ خودش آنچنان زندگی اجتماعی آشکاری ندارد .در مهمانی ها شرکت نمی کند و ترجیح    می دهد بیشتر کار کند. با چنین دیدگاه محدودی او حتی وقتی سین تنظیمات مالی را دوباره محاسبه می کرد تا خودش را از رأی بیشتری برخوردار کند و ادواردو را از دور خارج کند ثبت نام نکرد. شواهد این را ثابت می کرد که مواردی وجود دارند که باعث می شود زوکربرگ با مشکل مواجه شود که بیشتر آنها خطای غفلت بود  و این که چطور همه آنها مغلوب می شوند نیز به صحنه پایانی موکول می شود. صحنه هایی هم نیز وجود دارد که تعامل میان آشفتگی دانشجویان ، مقادیر زیاد پول و انرژیِ دیوانه وار آنها را نشان می دهد .

در بعضی فیلمها دیده می شود که سرعت دیالوگها و ریتم فیلم برای ارتباط با تماشاگران به اصطلاح کندذهن و دیر فهم کند است اما دیالوگ در اینجا سرعت و هجومی مانند یک کمدی عجیب را دارد.ایزنبرگ  که در بازی خوب و بی اغراق خود خوب جا افتاده است ، برای رسیدن به اهداف خود مانند یک گلوله آتشین و در شرف شلیک  است  .تیمبرلاک نیز با وجود مشکلات، وظایف فریبندۀ بازی سین پارکر را هم به عنوان یک موضوع مهم  و هم به خاطر افرادی که زوکربرگ را به عنوان یک فرد عاقل برگزیده بودند ترک می کند.

اندرو گارفیلد هم دوست به ظاهر مطمئنی را که نه تنها برای اینکه مسئول هماهنگی مسائل مالی شرکت شود آدم درستی نبود بلکه مستحق همدردی هم بود ، بیرون کرد تا خودش بدون او کار را ادامه دهد.

شبکه اجتماعی فیلم بزرگی است که نه تنها به خاطر فرم گیج کننده اش یا حتی هوشمندی تصویری اش بلکه به این خاطر که بسیار با شکوه ساخته شده است. علی رغم  مشکلات گیج کننده برنامه نویسی کامپیوتر، استراتژی وب و درآمدهای هنگفتش فیلمنامه آرون سورکین همه آنها را قابل فهم ساخته است و ما نیز با داستان به آن اندازه که کشش دارد همراهش می شویم.من فیلم را با تماشاگران دیدم که به نظرم در یک مسیر غیر معمول فرو رفته بود و  در یک کلام می توانم بگویم که خیلی ،خیلی، جذاب بود.

بازیگران:

جس آیزنبرگ                  مارک زوکربرگ

آندرو گارفیلد                   ادواردو

جاستین تیمبرلیک            سین

آرمی هامر                     کامرون/تایلر

مکس مینگلا                   دیویا

رونی مارا                       اریکا

راشیدا جونز                   ماریلین

محصول کمپانی کلمبیا پیکچرز.

کارگردان:دیوید فینچر

نویسنده:آرون سورکین(بر اساس کتابی با نام میلیاردرهای اتفاقی نوشته بن مزریچ)

مدت نمایش: 120 دقیقه

درجه سنی:  PG-13 (به خاطر صحنه های جنسی ، مصرف مشروبات ، مواد مخدر و زبان خشونت آمیز فیلم)

راجر ایبرت

www.rogerebert.suntimes.com