تاریکخانه

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

تاریکخانه

من نمیدونم آیا هر کدوممون یه سرنوشتی داریم یا تصادفی عین یه پر با نسیم به این طرف و اون طرف میریم.ولی فکر میکنم شاید هردوی اینها درست باشه.شاید هردوی اینا در یه زمان اتفاق میفته...فارست گامپ

مترجم و نویسنده سینمایی
دانشجوی دکترای مطالعات تئاتر در دانشگاه چارلز جمهوری چک
لیسانس زبان روسی ازدانشگاه شهیدبهشتی
فوق لیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه تربیت مدرس
فارغ التحصیل دوره فیلمسازی از انجمن سینمای جوانان ایران

سابقه همکاری با روزنامه بانی فیلم، مجله فیلم نگار، 24، سینمااعتماد، بولتن جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان،سایت های سینماسینما و...

بهترین تابستانه های من

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 2017، 1 تیر 1390

نگاهی به برخی از فیلم های خاطره انگیزی که در تابستان به نمایش در آمدند

 

جمع آوری فهرستی از فیلم های محبوبی که در تابستان به نمایش درآمدند در نگاه اول کار آسانی به نظر می رسد.در واقع بخش قابل توجهی از آنها  تابستانی بودن را در عنوان خود دارند.اما چیزی که مشکل است به یاد آوردن فیلم هایی است که با بدست آوردن حق پشخ در یکی از بهترین فصل های اکران باعث شدند تا با خاطره بسیاری از ما پیوند بخورند و به نوعی به نوستالژی،بی قراری و بعضا نوعی شگفت زدگی از فصل محبوبمان تبدیل شوند.در اینجا فهرستی از ده فیلمی که البته اشاره کوچکی به تابستانی بودنشان دارند و از این بابت دارای هویتی نامعلوم هستند، را آورده ایم.برخی از آنها از محبوبترین و جاودانه های فیلم های تابستانی هستند و برخی دیگر دارای ویژگی های شگفت انگیز( و گاه شوکه آور) دیگری هستند.

 پنجره عقبی(1954)

در واقع هیچ چیز را نمی توان در این شاهکار مهیج آلفرد هیچکاک جابه جا کرد.همه چیز سر جای خود قرار دارد.شخصیتها به نحو احسنت در فیلم قرار گرفته اند.دیالوگ به بهرتین شکل نوشته شده و توسط بازیگران بیان می شود.و همچنین بازیگران بهترین اجراها را در فیلم دارند.همه اینها در گرمای داغ و سوزان تابستان در نیویرک باعث می شود تا یکی از به یاد ماندنی ترین فیلمهای اکران تابستان را شاهد باشیم.و به هیچ عنوان لازم نیست که بیش از این گرمای خاصی را به فیلم منتق کند چرا که مثلا فقط با تنش موجود میان جیمی استوارت و کلی مانند وقتی که جسد بی جان آن سگ در محوطه حیاط پیدا می شود به اندازه کافی قدرت کشش و درگیری کردن مخاطب را دارد و چه بسا که با همین صحنه ها می تواند مخاطب را سر جای خود  بنشاند.

گربه روی شیروانی داغ(1958)

فقط نمایی را تصور کنید که در آن الیزابت تیلور فقید (در نقش مگی) در چارچوب در ایستاده و با نگاه هایی پرسش گر سعی دارد در یک تابستان داغ و سوزان این درام نفس گیر تنسی ویلیامز را برایمان به نمایش بگذارد.در حالیکه در همین تابستان فیلم دیگری با عنوان ناگهان تابستان گذشته با بازی الیزابت تیلور به نمایش درآمد می توان گفت از یک نظر به رقابت با این فیلم می پرداخت و البته رابطه پر تنش و گاه آرام پل نیومن و تیلور.

آرواره ها(1975)

بدون شک هر چقدر درباره این تریلر مخوف استیون اسپیلبرگ بشنویم باز هم کافی نیست.چه ادعا کنید که مثلا قادرید بر ترس خود غلبه کنید و چه حتی معتقد باشید با اجراهای فراتر از حد تصور فیلم(با اینکه مثلا مونولوگ رابرت شاو در مجلس سنای ایندیانا پولیس هنوز که هنوز است غیرواقعی جلوه  می کند)  واقعا به عمق فیلم فرو خواهید رفت.در واقع آرواره ها یکی از کلاسیک هایی است که حتی با گذشت سالها هنگام تماشای آن به نوعی احساس امنیت خواهید کرد.

 تیم بیس بال "خرس های بد خبر"(1976)

والتر ماتائو و تاتوم اُ.نیل ممکن است برای دیگر فیلم هایشان موفق به دریافت اسکار شده باشند.ولی واقعیت این است که آنها هیچ خطایی مرتکب نشده اند.ماتائو در اوج فعالیت و هنرش نقش موریس باترمیکر،  مربی بدخلق یک لیگ کوچک بیس بال را بازی می کند و اُ. نیل نیز ایفاگر نقش ستاره تیم با حرکات عجیبش است.برخی جمله های فیلم که از زبان مربی فیلم بیان می شود بسیار خاطره انگیزند و یادآور شیرینی و نوآور بودن فیلم است.مثلا آنجا که خطاب به بازیکن تکرو و کینه ای میدان (کریس بارنز) می گوید:"میشه به من بگید الان دقیقا کی گند زد به بازی" همچنین جایی که جویس وان پاتن به عنوان مدیر یک لیگ کوچک داخلی با جدیت هر چه تمام به باتر میگوید"بهترین لباسها باید هر چه زودتر برای تیم محیا شوند، لباس های سفید و قرمز و البته لباس های قرمز و سفید"

کوفته ها(1979)

این اردوی تابستانی نه فقط به خاطر ترس و بعضا وحشت انگیز بودنش مورد توجه است بلکه از این نظر اهمیت دارد که در اینجا بیل مورای با بازی شیرین و تحسین برانگیزش در نقش مشاوری به نام تیپر هریسون مسولیت سرپرستی گروهی از نوجوانان دختر و پسر را در یک اردوی تابستانی به عهده دارد.در این اردو شما همه چیز می بینید.ترکیبی از شوخی های وحشتناک و شادی های بلاهت بار و حتی مثلا جدا کردن بچه های گروه به قسمت سنگین وزن ها و سک وزن ها و دیگر کارهایی که هر کدام در نوع خود می توانند  تابستانی به یادماندنی را برای هر تماشاگری به ارمغان داشته باشد.

انتخاب سوفی(1982)

با این فیلم باید حقیقتا باید مریل استریپ را به خاطر بازی بی نشر و تاثیرگذارش ارج نهیم و همچنین دگیر بازیگران فیلم مثل پیتر مک نیکول در نقش قهرمان ساده ستینگو زمانی که نویسنده نوظهور را ملاقات میکند و آن جوان تند مزاج (کوین کلین) که رابطه دوستانه آنها را در بروکلین و در تابستان 1974 می بینیم.با این فیلم بود که استینگو تبدیل به یک خاطره می شود و تابستان ما نیز تبدیل به فصلی از دوستی ها ، خاطره ها و در نهایت تراژدی ها می شود.استریپ اما پس از این فیلم در فیلم های کم ارزش دیگری که آنها هم در تابسان به نمایش درآمدند همچون فیلم پل های مدیسون کانتی بازی کرد .

با من بمان(1986)

با وجود کلیشه های رایج در این فیلم اما با من بمان باعث شد تا یک بازیگر بیست و پنج ساله بی نظیر را بشناسیم.چهار کودک دوازده ساله طی سفری از روستای اورگان عبور میکنند تا جنازه ای را در تعطیلات روز کارگر پیدا کنند و به طریقی بی گناهی او را به اثبات برسانند.این فیلم بیش از هر چیز این مطلب را می رساند که اگرچه کودکان بیشتر وقتشان را به بطالت می گذرانند و از مسئولیت ها شانه خالی می کنند اما آنها بسیار احساسی و بی ریا همچون هر انسان بالغی هستند.

رقص کثیف(1989)

با دیدن یک مربی رقص ورای حد تصور می توانید تابستان پر طمطراق خود و خانوده تان را به تعطیلاتی باشکوه تبدیل کنید.این فیلم در میان بهترین داستان های سازنده و درگیرکننده از لحاظ روانی رتبه اول را دارد.پاتریک سوایز فقید در این فیلم به جنیفر گری کمک میکند تا بتواند زندگی اش را با نگرشی دیگر و با استفاده هنرهایی که میتوان به وسیله آن کمی از فشارها زندگی کاست خود را بهرت و بیشتر باور داشته باشد.یک درام خانوادگی غریب که به نوعی واقع گرایی محض را نیز به تصویر می کشد.

کار درست را انجام بده(1989)

مغازه مقابل خیابان با منظره به یاد ماندنی اش همراه با طرح مضامین فلسفی از مارتین لوتر و مالکوم ایکس سعی دارد به شیوه ای تازه و با داستانی بهظ اره معمول تماشاگر خود را در یک تابستان داغ و دلچسب در اواخر دهه هشتاد به سینما بکشاند.کار درست را انجام بده فیلمی که داستان شیری خود را بسیار ملموس و جلو.ه می دهد.و  حتی ممکن است در نهایت این سوال  را به تماشاگران وا میگذارد که مثلا آیا می توانید به مکعب هایی یخی و رویس پرز به یک اندازه فکر کنید؟

ماجراهای تینی تون:چگونه تابستانم را گذراندم؟(1992)

احتمالا این بهترین انیمیشنی نباشد که در تابستان به نمایش درآمده است(البته این کارتون در سینما به نمایش درنیامد و به شکل ویدئویی عرضه شد) ولی نمی توان منکر شد که این انیمیشن و ورژن های بعدی آن که در تابستان عرضه شدند لذت و خاطره ای به یادماندنی را به ارمغان آوردند.دو شخصیت پلاکی و هامتون که می خواهند به سرزمین شادی بروند در واقع در داستان لامپتون وجود ندارند.به علاوه حرکات و راه رفتن فیلی لو فوم که می خواهد ادای جانی پو را درآورد به قدری دوست داشتنی و شیرین است که فکر می کنیم احتمالا برداشتی از حرکات نوجوانان بورباتک است.و جایی که باستر و بابز خرگوشه با تفنگ آب پاش با یکدیگ مبارزه می کنند همان جایی است که از این همه بکر بودن و نوآوری شگفت زده می شویم.این کارتون نیز همچون کارتون های دنباله دار اسپیلبرگ با عنوان انیمانیاکس که در آن از تینی تون به شکلی باورپذیر استفاده کرد با استفاده از صدای منحصر به فرد بابز بانی تبدیل به یکی از خاطره انگیزترین کارتون ها شد که با هر بار دیدن آن و خندیدن به هوش و ذکاوت خرگوش ها باید بپذیریم که  مک نیل(صدای بابز) حقیقتا یک گوهر ناب است. 

 

 

  • حسین ارومیه چی ها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی