تاریکخانه

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

تاریکخانه

من نمیدونم آیا هر کدوممون یه سرنوشتی داریم یا تصادفی عین یه پر با نسیم به این طرف و اون طرف میریم.ولی فکر میکنم شاید هردوی اینها درست باشه.شاید هردوی اینا در یه زمان اتفاق میفته...فارست گامپ

مترجم و نویسنده سینمایی
دانشجوی دکترای مطالعات تئاتر در دانشگاه چارلز جمهوری چک
لیسانس زبان روسی ازدانشگاه شهیدبهشتی
فوق لیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه تربیت مدرس
فارغ التحصیل دوره فیلمسازی از انجمن سینمای جوانان ایران

سابقه همکاری با روزنامه بانی فیلم، مجله فیلم نگار، 24، سینمااعتماد، بولتن جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان،سایت های سینماسینما و...

پیش زمینه صنعت فیلم در زامبیا

منتشر شده در روزنامه بانی فیلم شماره 1864-29 آبان 1389

پیش زمینه صنعت فیلم در زامبیا

این مطالب مربوط به نوشته های نویسنده ای است که اولین فیلم محصول زامبیا (لمس خورشید)را تماشا کرده بود و به نظر او فیلم بسیار فاجعه آمیز بود به طوری که مدت کوتاهی بعد از نمایش آن در برخی از شهرها اکران آن منتفی شد. زمانیکه فیلم در سینما نودالز برودوی  به مناسبت جشن کمک به صندوق پرستاران به نمایش درآمد نیمی از تماشاگران قبل از پایان فیلم اعتصاب کردند.بعد ازتجربه ای که در سال 1980 برای تولید یک فیلم محلی انجام شد دیگر فیلمهای زامبیا مثل "علف می خواند" در پرده بزرگ به موفقیت رسیدند.علف می خواند بر اساس رمانی به همین نام از دوریس لسینگ بر خلاف لمس خورشید تلاش خوبی بود.فیلم در اولین نمایشش در 1981 اگر چه در بین فیلم های زامبیا پرطرفدار نبود ولی در سطح بین المللی به عنوان فیلمی موفق تلقی شد.همچنین جان کانی بازیگر افریقایی فیلم را که قبلا در فیلم مشهور غازهای وحشی بازی کرده بود و  بازیگران زامبیایی مثل وسلی کانگا که در نقش دالامینی به عنوان یک کارگر مزرعه بازی نقش داشت را برجسته کرد.فیلم این امید را می داد که صنعت فیلم می تواند با یک رویکرد جدی و تخصصی برای ورود به یک دوره سخت و پیچیده به جایی برسد .آرمان ها برای یک فیلم زامیبیایی موفق شامل فیلمنامه نویس های محلی ،بازیگران،تهیه کنندگان،کارگردان است که به نظر می آمد با ظهور کابانانا، یک درام احساسی زامبیایی در حال رنگ باختن است. انتظار این بود که درام های احساسی می توانند جواب زامبیایی ها به محصولات پرطرفدارآفریقای جنوبی مثل مجموعه نسل ها یا ایزیدینگو یاحتی محصولات آمریکایی مثل درشت و زیبا و دوست داشتنی باشد البته اگر تولیدکنندگان زامبیایی کار بیشتری انجام می دادند.متاسفانه  کابانانا از همان اول طوری عمل کرد که که شبیه لمس خورشید باشد.خاطرتان هست؟اولا بازیگران خیلی اصلی نبودند و معمولا در کلام ، عمل و بعضاً لباس پوشیدن پشت قهرمانان فیلمهای وسترنشان پنهان می شدند  ،حرکات بیش از حد وسترنی بودند.همچنین پذیرفتن تومیش به عنوان یک فرد زامبیایی مشکل بود.

تعداد کمی از افراد هستند که ادعا کنند در کابابانانا درامی صورت گرفته است.اگر یک خارجی در حال تماشای کابانانا می بود چیز بسیار کمی درباره فرهنگ زامیبیا می آموخت.در سکانسی که یک بیمار روی تخت بود و اعضای خانواده اش با گلهایی در دست دور تخت جمع شده و یک نفر با  صدای بلند با او حرف می زد که هر کسی می تواند آنها را فقط به عنوان یک خانواده سیاه آمریکایی شناسایی کند. فیلمنامه نویس با کمی اغماض می توانست درام احساسی را با تماشای فیلمهای آفریقایی چون بالا رفتن ،سارافینا یا حتی نسل ها  که همه دارای تم های کاملا بومی افریقایی هستند در بیاورد. علی رغم اینکه زامبیا سرشار از استعداد های هنری است چیزی که باعث فیلم ها را دچار مشکل می کند عدم تمرین هنرمندان است..بسیاری از بازیگران محلی مثل آگوستین لونگو .وسلی کنگا.لیدیا مانگو.بن باندا.ماتیلدا مالامنومو که از بازیگران کابانانا بودند توانستند آن را  با فرمی مناسب جهانی کنند.این بازیگران نا آموخته که البته استعداد هم دارند باید بدانند که بازی خوب مثل هر هنر دیگری باید فرا گرفته شود . بازیگان کابانانا  حتی بعد از برگشتن از افریقای جنوبی برای یاد گرفتن از گروه بازیگران مجموعه نسل ها تمایل چندانی نشان ندادند.یک نمونه قدیمی از اینکه تمرین در هنر  چگونه می تواند انجام شود  اقبال جهانی از وبی سیولوی بازیگر زن زامبیایی است .وی  دختر دیپلمات سابق زامبیا جاشوا سیولو بود.سیولوی بعد از شرکت در یک دوره بازیگری در فیلم گریه ازادی بر اساس زندگی استیو بایکو بازی کرد.وبی  همچنین در مدرسه سلطنتی نمایش انگلیس شرکت کرده بود.پیشتر درباره بازی خوب و بازی بد به طور مفصل بحث کردیم.البته فیلمنامه خوب هم در شکل گیری بازی بسیار مهم است.بعضی از کاستی ها در بحث درام با فیلمنامه بد در مقایسه با بازی  بیشتر شکل می گیرد.برای  مثال کابانانا یک طرح روشن ندارد.در واقع آش شله قلمکاری است از کارهایی که  تماشاگر را سردرگم می کند.نویسنده می بایست  با مطالعه نمونه طرح های درام های  موفقی چون مجموعه نسل ها که حتی گروه فیلمبرداری اش هم ارزش دیدن را دارد بهتر از این کار می کرد.در شاهکار نویسنده آفریقایی مفوندی ووندلا ، درام احساسی نسل ها وی استادانه شخصیتهای دو خانواده که دائما با یکدیگر ستیز داشتند، موروکاس و متمبوس را نشان می دهد.مجموعه با فریفتن شخصیت هایی که تماشاگر را وادار به همذات پنداری با آنها در زندگی واقعی خود می کند پیش     می رود. مخلوط شخصی پردازی ها و موقعیت ها  در این مجموعه همیشه یکی را در تعلیق نگه می دارد.این تخصص نویسنده است که باعث به وجود آمدن تماشاگران آفریقایی بسیاری و اخیرا در میان بعضی زامبیایی ها می شود که معتاد به این گونه درام های احساسی شده اند و مردم نیز سعی می کنند هر چه زودتر به خانه برسند تا سریال محبوب خود را تماشا کنند..من نیز هنوز نفهمیدم که طرح داستان کابانانا چه بود تا آن را دنبال کنم .با وجود این در نسل ها با وجود تفاوت در فرهنگها طرح قصه روشن بود.کارابو دختر پاول موروتا(David Pheto) با حیله گری توسط یک غریبه نافرمان ،ماکس ناید و برادر وسطی اش زاکی متمبو(Maxolisi Hulana)  به دام مواد مخدر افتاد. در واقع با این هدف که به موروکاس پولی بدهد.در همان زمان پسر موروکاس ،ارچیل(Sello Maake ka  Ncube) که آژانس تبلیغاتی موروکاس را اداره می کرد نقشه ای کشید تا همسرش را از بین ببرد.پریسیلا (Tina Jaxa) به عنوان یک خدمتکار برای مراقبت از کودکش می خواست این کار را برای هموار کردن راه برای نتیسکی لوفل(Pamela Nomvete)که یک زن اغواگر بود انجام دهد.همسر ارچیل با عقاید و خواسته های شوهرش برای بازگشت به حرفه اصلی اش مورد آزار قرار می گرفت.وقتی تقاضای او رد شد او به یک آژانس دیگر که متعلق به هیلدا لتلالو(Vinolia Mashego) بود ، پیوست.نتیسکی و ملکه Mphashane)  sophie  (یک زن شکست خورده در ازدواج و برآورده کردن خواسته های ارچیل از این اتفاق خوشحال شدند.طرح قصه در نسل ها با تضادها در مشکلاتی مثل میهن پرستی افراطی مردان،بدگویی های کینه جویانه،از پشت خنجر کشیدن،بهره برداری های جنسی،از طعمه شخصی حرکت می کرد.مشکل اصلی در بیشتر هنرها در زامبیا این است که ارزشی برای آموزش در رشته های مختلف در نظر گرفته نمی شود.به نسبت تقاضاهایی که برای بازیگری و فیلمنامه نویسی وجود دارد زامبیا بازیگر یا فیلمنامه نویس کارآزموده ای ندارد.با این پیش زمینه عجیب نیست که فکر کنیم  manda mwila ممکن است روحش در آرامش باشد که هیچ بستر مناسبی در تولید فیلمش "زبان بسته" که بر اساس رمانی با همین نام از دومینیک مولایشو ساخته شد ندارد.  فیلم که  زمانی در 1996 فیلمبرداری شد در سینما دیده نشد که البته آنقدر هم دیدنی و جذاب نبود.جدا از کمبود پول، تهیه کننده و بازیگران آن نیز فاقد آموزش مناسب برای به سرانجام رساندن این پروژه بلندپروازانه بودند.تهیه کنندگان آن در رویارویی با بازیگران سیاه پوست با  مشکل جدی مواجه نشدند زیرا بسیاری از آنها آموزش دیده بودند و نامی برای خودشان در تئاتر و صنعت فیلم دست و پا کرده بودند. برای زامبیایی ها کابانانا می بایست تلاشی تلقی می شد  اگرچه گروه سازنده کابانانا باید این را بدانند که چه چیزی باعث می شود که یک درام احساسی موفق زامبیایی،اورژینال،سرگرم کننده و مسحورکننده به وجود بیاید.

Austin Kaluba

Times of Zambia

  • حسین ارومیه چی ها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی