تاریکخانه

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

تاریکخانه

من نمیدونم آیا هر کدوممون یه سرنوشتی داریم یا تصادفی عین یه پر با نسیم به این طرف و اون طرف میریم.ولی فکر میکنم شاید هردوی اینها درست باشه.شاید هردوی اینا در یه زمان اتفاق میفته...فارست گامپ

مترجم و نویسنده سینمایی
دانشجوی دکترای مطالعات تئاتر در دانشگاه چارلز جمهوری چک
لیسانس زبان روسی ازدانشگاه شهیدبهشتی
فوق لیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه تربیت مدرس
فارغ التحصیل دوره فیلمسازی از انجمن سینمای جوانان ایران

سابقه همکاری با روزنامه بانی فیلم، مجله فیلم نگار، 24، سینمااعتماد، بولتن جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان،سایت های سینماسینما و...

توقیف کیلویی چند؟

در آستانه روز خبرنگار و نقدی بر حاشیه این روزهای نشریۀ هتاک/ توقیف کیلویی چند؟

لینک این مطلب در سایت سینماسینما

اینکه تنها ارگان ناظر بر فعالیت مطبوعات در برابر خطا و تخلف یک نشریه، اختیاری از خود نداشته باشد، چیز جدیدی نیست. به هر حال قرار است متولی هر امری محدود به یک نهاد نباشد و حوزه فرهنگ برای همه مُشاع باشد! برای صدور مجوز کنسرت، حکم وزارت ارشاد علی السویه است و حتی ابلاغیه هم تاثیری در روند گذشته ندارد. چنین بدعت هایی وقتی دردسرساز می شوند که در تریبون ها و سخنرانی ها برای مردم حرف از قانون و تقدس آن بزنیم اما در جای دیگر خلاف آن را اجرا کنیم. اینکه چرا باید یک نشریه وابسته به یک نهاد خودجوش به خودش اجازه توهین و افترا به قشری از جامعه را بدهد جای سوال ندارد.

اینکه در پوشش دین و روایت سعی در عادی جلوه دادن عمل خود می کند هم چیز عجیبی نیست. عجیب آنست که بالاترین دستگاه قانونی و قضاوت باید حکم نهاد متولی امر را نادیده بگیرد و در صورت تکرار تخلف هم واکنشی نشان ندهد. بی قانونی واقعا شاخ و دم ندارد. نشریات مخالف را زنجیره ای کرایه ای خواندن و خود در مسیر دیگری رفتار غلط نشان دادن مصداق عدم اعتقاد به اصول اولیه چنین حرفه ای است. فیلمی را ندیده به باد نقد گرفتن و توهین به سازندگانش با هیچ کدام از موازین شرعی و اخلاقی همخوانی ندارد. داعیه ارزشی داشتن و دلواپس بودن به حرف و سرمقاله نیست.

هر کس را با عملش می سنجند و با رفتاری که دارد قضاوت می کنند. من اصلا کاری به گذشته نشریات و اتفاقات و رخدادهایی که به آنها نسبت می دهند ندارم. اینکه چه افرادی از دفتر آن نشریه بیرون آمدند و با همان تفکر وارد چه وادی های دیگری شدند هم محلی از اعراب ندارد. صحبت سر امروز آدم هاست. رفتاری که امروز از خودشان نشان می دهند و حرفی که روی کاغذ می آورند. مگر رسالت روزنامه نگار جز این است که بازتاب اجتماع را منعکس کند؟ از درد و مشکل بنویسد و پیشنهاد حلش را بدهد؟ مگر قداست قلم به همین نیست که نگاهی را تغییر دهد و رفتاری را تعدیل کند؟ پیشرو باشد و باعث ایجاد حرکت شود. آیا این زیر پا گذاشتن همه اصول و ارزشها نیست که به یکی از محبوب ترین و نازک طبع ترین اقشار جامعه در لفافه حدیث و دین توهینی آشکار کنیم؟ آیا تعریف آن کلمه را جدای از معنای ضمنی اش در روایت، در فرهنگ لغت هم جستجو کردیم ؟ به معنایش در باور عموم جامعه و تاثیرش در آحاد آن فکر کرده ایم؟ آیا نیتمان اصلاح است یا صرفا حاشیه سازی ژورنالیستی. قبول کنیم دوره این نوع عوام فریبی ها و دروغ پردازی ها سر آمده.

هنرمند را نمی شود آلت دست کرد و در قالب و محدوده ای گنجاند. نمی شود از مردم جدایش کرد و در جزیره ای دیگر ادعای مردم داری کردن داشت. این رفتارها فقط مردم را دلزده و دین زده می کند و باعث می شود تا همه را با یک چوب برانند. از همه چیز به تنگ بیایند و از سر لجبازی هم که شده چیزی باشند که شاید خودشان هم نخواهند. قبول کنیم مسیر هر چیزی موانعی دارد. اقتضائاتی دارد و با دیکته کردن و دستورالعمل و سفارش تغییرپذیر نیست. از این لاک سنگی پرحجم بیرون بیایید و قدری در جامعه نفس بکشید. بر روی خطاهایتان خط بکشید و با اصرار بیجا مشکلات تازه ای را ایجاد نکنید. دستگاهی که ناظر است، مسئولی که متولی است بدون پا پس کشیدن از مسئولیت محوله عمل کند و حرفش مدام تغییر نکند. با صحبت کردن با فلان عالم دینی از حکم خودش پشیمان نشود و تناقض های عجیب به وجود نیاورد. هنرمند ذهن پویایی دارد حواسش به جزییات است و اگر ببیند برایش ارزشی قائل نیستید فضا را تنگ می بیند. اگر ضابطه داریم و قانونی که مدون است چرا باید با سلیقه و نظر و سفارش رایتان برگردد؟ چرا جماعتی را معطل یک تصمیم کنید.

تکلیف آن دسته که دلشان برای گوش دادن به یک موسیقی خوب لک زده و از تراکم پایتخت به دورند چیست؟ چه پاسخی برای او داریم؟ آیا نشسته اید آسیب شناسی کنید چرا باید این هجمه علیه هنر ایجاد شود. کجای کار را غلط رفته اید و کجا کوتاهی کرده اید. مملکتی که این همه مفاخر موسیقی و تئاتر و سینما دارد چرا باید این همه محدودیت ایجاد کند. خسته نشدید از این بازی گرو کشی سیاسی نخ نما شده؟ دیوار کوتاه تری از هنر پیدا نکردید و می خواهید همه چیز شش دانگ در تملک خودتان باشد. خودتان برایش نقشه بکشید خودتان بهش مجوز بدهید و خودتان از هستی ساقطش کنید. داستان آشنایی نیست این چرخه؟ خدا نکند با این کارتان بر پیکره تفکر و یا نسلی تیشه بزنید. خدا نکند به خاطر بازی سیاسی حرفی بزنید که فردا عکسش را عمل کنید. آقایان مسئول و متولی فرهنگ، دلواپسانِ صاحب نشریه و ظاهرا دغدغه مند، دوره دستورالعمل و فرمایش و تعیین تکلیف خیلی وقت است به سر آمده. هنر این عصر این است که با زبان مردم حرف بزنید. طوری که درکتان کنند و پَسِتان نزنند . طوری که بهتان اَنگ تکراری بودن نزنند و در خلوت و گفتگوهای گروهیشان پشت سرتان حرف نزنند. یاد بگیرید لنز چشم هایتان را به اندازه نگاه مردم باز کنید!

  • حسین ارومیه چی ها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی