روایت ناتمام یک زندگی معلق
نگاهی به نمایش ” ناتمام”
روایت ناتمام یک زندگی معلق
منتشر شده در سایت هفت نیوز
ناتمام روایتی است از زندگی یک خانواده سه نفره که با ورود غریبه ای دگرگون می شود.نمایشی است بر پایه اصول کلاسیک درام نویسی که در همین میان نیز گاهی این اصول را به هم می ریزد.حکایت خانواده ای از طبقه متوسط جامعه مدرن که با سبک انتخابی زندگی خود امکان هر گونه گسستی را آسانتر فراهم می کنند.زن و شخصیت محوری نمایش که درگذشته به مردی علاقه داشته و ایده آل های خود را در او می دیده، پس از مدتها با ورود دوباره او به زندگیش احساس تغییر می کند.در واقع مرد بهانه ای است تا زن به تنهاییِ بیش از اندازه خود پی ببرد. به غریبگی اش با زندگی که انتخاب کرده و خلاهایش در همه این سالها که از او دور بوده.مشتاقی نیا به خوبی توانسته از پس پرداخت شخصیتها بر بیاید و با دیالوگها و موقعیت های متنوع، رفتارشناسی آنها را برای مخاطب به نمایش بگذارد. ستاره بی چون و چرای نمایش اما امیرکاوه آهنین جان است که با ایفای نقش فرامرز به نظرم یک سر و گردن از دیگر بازیگران فراتر می رود.چه به لحاظ انرژی اجرا و چه به لحاظ درک درستی که از متن داشته است. تیرانداز در کارگردانی علاوه بر میزانسن های ضربدری شخصیت ها، با استفاده از ویدیوهایی که چند سالی می شود در تئاتر امروز باب شده سعی کرده بخشی از تنهایی شخصیت ها را به نمایش بگذارد.به عبارت دیگر جدای از خود نمایش که ما آدم ها را در کنار هم می بینیم،در ویدیوها خودِ آدم ها را می بینیم.که این مساله به نظرم در مورد شخصیت رکسانا و فرامرز نمود بیشتری پیدا می کند. زندگی جاری در ناتمام شبیه خیلی از زندگی هایی است که یا خودمان درگیرش هستیم یا در کنار خود می بینیم.آدم هایی که به جز رابطه شناسنامه ای و مناسبات قراردادی وجه اشتراک دیگری با هم ندارند.انگار از گذشته ای دور پرتاب شده اند داخل این زندگی.حرف همدیگر را نمی فهمند و انتظاراتشان از زندگی به ابتدایی ترین چیزها محدود می شود.تلاش گروه سازنده این نمایش قابل تحسین است.در دوره ای که برخی نمایش ها صرفا تقلید های بی اساسی هستند که اصالت ندارند و به ضرب اطوارهای مد روز می خواهند به تماشاگرشان باج بدهند،ناتمام حداقل تکلیفش را با تماشاگر مشخص می کند.روده درازی نمی کند و روایت سرراستش را از ابتدا تا انتها با استفاده از همه آنچه در اختیار دارد ارائه می کند. به جز شخصیت سونیا که به نظرم در پرداخت کمی مشکل دارد و در اجرا هم به همین شکل پیش می رود، باقی شخصیتهای نمایش روند اوج و فرود متعادلی دارند و به خوبی از دل یک چالش احساسی بزرگ خود واقعیشان را می نمایانند. طراحی صحنه با پرهیز از شلوغ کاری های مرسوم با گزینش های خوب و درست به اجرای هر چه بهتر کار کمک می کند و به بازیگران و کارگردان میدان عمل بیشتری می دهد.با این وجود ایرادی که این نمایش دارد به غیر از نامش که به نظرم مرد مقابل عنوان بهتری بود ولی گروه ناگزیر به تغییر آن شده اند،یکدست نبودن بازی بازیگران است که در برخی لحظات هم به چشم می آید.بازی گاهی غلوآمیز عرفان ابراهیمی به نقش شروین در کنار بازی آرام و احساسی رویا جاوید نیا در لحظاتی از نمایش نمی تواند از پس بازی برون گرا و قدرتمند امیر کاوه آهنین جان برآید و به وضوح تفاوت هایشان نمایان می شود.این مساله البته به نوع بازی بازیگران ارتباطی ندارد و بیشتر به نحوه هدایت و متعادل کردن آن مربوط می شود.می ماند موسیقی کار که از نکات مثبت این نمایش به حساب می آید و کاملا در خدمت اثر است.عرفان ابراهیمی هر چند که در بازیگری جلوه چندانی به معرض نمایش نمی گذارد،در عوض جایی که آواز می خواند تماشاگر را سر ذوق می آورد. در مجموع ناتمام نمایشی است هدفمند که می توان به وضوح مشکلات عدیده و انکار ناشدنی زندگی مدرن طبقه متوسط را در آن دید.دغدغه های خاص و احوالات آدم هایی که در ظاهر با یکدیگر در حال زندگی کردنند ولی در باطن از همدیگر فرار می کنند.اثری است که می تواند تماشاگر عام و خاص تئاتر بین را راضی از سالن بیرون بفرستد و در ضمن احساساتش را هم قلقلک دهد.تلاش گروه برای به صحنه آوردن چنین نمایش بی ادعایی با همه مشکلات پیش رو قابل تقدیر است و برای حمایت از آن به نظرم فقط باید رفت و کار را تماشا کرد و اگر مجال بود پیشنهادش کرد.تماشای ناتمام را این روزها در سالن چهار سوی تئاتر شهر از دست ندهید.
- ۹۲/۰۶/۱۰