دختری در قفس
هیس...!دخترها فریاد نمی زنند
دختری در قفس
به نظرم این همان فیلمی بود که درخشنده بالاخره باید می ساخت. نگاه آسیب و شناسانه و دغدغه مند جاری در فیلم، آنرا به یکی از بهترین آثار سازنده اش تبدیل می کند. فیلمی تلخ و گزنده، که به مثابه ی پتکی عظیم عمل می کند و خیلی ها را متوجه خیلی چیزها می کند. اگر در «من مادر هستم» جیرانی ملودرامی تلخ با موضوع تجاوز می سازد، درخشنده در این فیلم سراغ گذشته می رود و نتیجه یک آسیب و ناهنجاری را جستجو می کند.
فیلم ساختار قابل قبولی دارد و این ظرفیت را دارد که با مخاطب عام ارتباط قوی برقرار کند. اثری تکان دهنده درباره سکوت مرگبار دختران و خانوداه هایشان در برابر فاجعه بار ترین رفتارهای انسانی. طباطبایی بدون شک یکی از بهترین بازی هایش را ارائه داده، همین طور دیگر بازیگران فیلم که همگی حتی در نقش های فرعی نیز از شناخته شده های سینما هستند و بازیگر تازه واردی که در نقش نامزد شیرین بازی قابل قبولی را ارائه می دهد. به غیر از این یک موسیقی تاثیرگذار و فوق العاده دارد که در تمام لحظات حساس فیلم مخاطب را درگیر می کند.
فیلم درخشنده ابایی از شباهت به دیگر فیلم های ژانر خودش ندارد. موضوع قصاص و قتل بارها دستمایه فیلم های مختلفی شده. شاید شناخته شده ترینش «می خواهم زنده بمانم» ایرج قادری باشد. ولی چون آنقدر دغدغه بیان این مساله را دارد خیلی سعی اش را نمی کند در دام تکرار نیفتد. البته که شیوه درخشنده در مطرح کردن معظلات اجتماعی منحصر به فرد است و نمی توان گفت «هیس...» فیلمی کلیشه ای و تکراری است. حداقل در مورد معظل مطرح شده در فیلم که این طور نیست. درخشنده به خوبی سعی میکند هشدار دهد و حتی با اطلاعات مستقیم پیرامون این موضوع مخاطب و مسئولان را به خود بیاورد. به اعتقاد من تا حد زیادی موفق است.
یکی از ایرادهایی که به نظرم به فیلم وارد است پرداخت جزیی و کلیشه ای است که روی بازپرس فیلم انجام شده. شاید می شد بیشتر از اینها به او نزدیک شویم و از زندگی اش چیزی بیشتر از مرگ همسر و حضور تنها دخترش بدانیم. ولی نکته ای که درباره همین شخصیت وجود دارد آخرین دیالوگی است که می گوید و درخواست انتقال به سازمان تدوین قوانین را دارد به این دلیل که میان معنای عدل و قضاوت دچار تردید شده. که اگر کمی بیشتر روی آن پرداخت می شد به نظرم فیلم بسیار بهتری می شد. بر خلاف سوءتفاهم هایی که درباره فیلم های دیگر با موضوع های حقوقی می شود، در اینجا فیلمساز به هیچ عنوان قوانین را زیر سوال نمی برد و فقط طرح مساله می کند و به شیوه خودش با نگاهی هنرمندانه قصه اش را می گوید.
در ارائه شخصیتهای دیگر، فیلمساز بسیار هوشمندانه عمل می کند و مخاطب را به بهترین شکل با خود همراه می کند. آنقدر که به حد مرگ از شخص متجاوز متنفر می شود و البته در تمام مدت فیلم با شخصیت شیرین همراه می شود. البته اگر دوباره این شائبه به وجود نیاید و برداشت های من دراوردی نشود که مخاطب با شخصیت خطاکار همذات پنداری کرده.
به نظرم این همان فیلمی است که با نگاهی موشکافانه به واکاوی یک معظل می پردازد و در عین مستقیم گویی خیلی حرفها را هم آگاهانه به صورت مخفیانه به مخاطب منتقل می کند. یعنی همان چیزی که در این روزها به آن احتیاج داریم. به شرطی که در قالب یک سینمای داستان گو و جذاب قادر باشد همه کسانی که از محیط پیرامونشان غافل شده اند را متوجه خودسوزی های درونی همه این جوانان معصوم کند.
- ۹۱/۱۱/۲۴