تاریکخانه

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

تاریکخانه

من نمیدونم آیا هر کدوممون یه سرنوشتی داریم یا تصادفی عین یه پر با نسیم به این طرف و اون طرف میریم.ولی فکر میکنم شاید هردوی اینها درست باشه.شاید هردوی اینا در یه زمان اتفاق میفته...فارست گامپ

مترجم و نویسنده سینمایی
دانشجوی دکترای مطالعات تئاتر در دانشگاه چارلز جمهوری چک
لیسانس زبان روسی ازدانشگاه شهیدبهشتی
فوق لیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه تربیت مدرس
فارغ التحصیل دوره فیلمسازی از انجمن سینمای جوانان ایران

سابقه همکاری با روزنامه بانی فیلم، مجله فیلم نگار، 24، سینمااعتماد، بولتن جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان،سایت های سینماسینما و...

کابوی سبز رنگ

منتشر شده در شماره 1955 روزنامه بانی فیلم -17 فروردین 1390

درباره رِنگو، انیمیشن تازه پارامونت

کابوی سبز رنگ

پیش از این جانی دپ را این طور با هیچ شخصیت و نقشی عجین و هماهنگ ندیده بودیم. در واقع وی از آن دسته بازیگرانی نیست که کاملا در قالب نقشی به معنای خاصش فرو رود ولی صدای او در این انیمیشن فوق العاده و جذاب آن چنان با شخصیت سوسمار ترکیب شده که هنگام تماشای کارتون مخاطب دیگر بازیگر و صدایش را فراموش کرده و بر روی شخصیت و واکنش های او متمرکز می شود.دپ البته یکی از چندین عواملی است که همگی در این ساخته تحسین برانگیز وربینسکی که اتفاقا اولین تجربه کارگردانی انیمیشن او نیز محسوب می شود در خدمت اثر هستند.رنگو کمدی موزیکالی است هوشمندانه در نقد قراردادها و مناسبات مرسوم غرب که اگر دیده شود و مورد توجه قرار گیرد قطعا خواهد توانست همچون تجربه خوب" ترس و نفرت در لاس وگاس"(1998) تاثیر بسزایی داشته باشد.با استقبال خوبی که از این انیمیشن در روزهای نمایشش به وجود آمده امید می رود که این استقبال تا هفته های آینده ادامه پیدا کند و به موفقیتی عظیم بدل شود.این گرایش به وجود آمده در کارگردانان برای تولید انیمیشن های بلند مدت و همچنین بهره گیری از تکنولوژی های روز در جلوه های ویژه و در اینجا تاثیر بسزای کمپانی ILM گویا(که پیش از این در سری فیلم های دزدان دریایی کارائیب با آنها همکاری کرده بود) شبیه هیچ کار دیگری نیست و هیچ کدام از انیمیشن هایی که پیش از دیده ایم را یادآور نمی شود. رنگو نه تنها تصاویر واقعی و قابل لمسی را همچون وال ای ارائه می دهد بلکه علاوه بر آن از یک ویژگی داستان گویی بی همتا که مخاطب را با خود همراه می کند برخوردار است.فیلم در حالیکه با آن مونولوگ بی نظیر چارلی کافمن وارش و آن سرود یونانی آغاز می شود که گروهی از جغدها به سبک گروه مشهور میراچی می خوانند و در حالیکه همه اینها با موسیقی خوب و به جای هانس زیمر جفت شده اند و انرژی و شوری همچون گروه موسیقی گرگها با خود به همراه می آورند.

دپ در این انیمیشن به جای یک سوسمار اهلی با چشمانی خمار صحبت می کند که در مسیر صحرای مواجاو در حال حرکت است و ناگهان در یک حادثه درگیر می شود و از محل زندگی خود به جایی دیگر منتقل می شود و او که پیش از این با پوستی سبز رنگ در محیط زندگی می کرد حال باید در محیطی که همه جای آن به رنگ قهوه ای است به زندگی خود ادامه دهد و در واقع هیچ راه استتاری هم برای او وجود ندارد مگر اینکه خود را تبدیل به تفنگدار نترسی به نام رنگو کند!

رنگو بدون هیچ تجربه ی قبلی و فقط با اتکا به شانس که به شکل خارق العاده ای تا انتها همراه اوست در این مسیر جدید سعی می کند در محلی که جانوران به شکل انزجار آوری در مکانی آلوده زندگی می کنند آنچه را که آنها می خواهند فراهم کند.در واقع آنها به یک قهرمان احتیاج دارند و این چیزی است که رنگو به دنبال آن است و در اولین برخوردش با آنها این ویژگی را نشان می دهد.پایگاه مرکزی این منطقه در مکانی واقع شده که اطراف آن را شکارچیان حیله گری احاطه کرده که همگی توسط شهردار فاسدی هدایت می شوند.(ند بتی در اینجا حیله و نیرنگ کمتری به خرج می دهد نسبت به آن چیزی که مثلا در داستان اسباب بازی 3 از خود نشان می داد)وی آشکارا در خشکسالی که به تازگی زندگی همه جانوران را به هم ریخته نیز دست دارد.این همان چیزی است که باعث می شود حتی تماشاگران کمی جوانتر، فیلم را دنبال کنند و حتی با فیلمنامه تقریبا مضحک جان لوگان که غالبا با دیالوگ هایی کم ارزش و پوچی که حتی تماشاگران کمی بزرگتر و متوسط را می تواند از خود براند، پر شده ولی باز جذابیت خود را از دست نمی دهد.

این شیوه انیمیشن زنده که تا پایان می تواند مخاطب را میخکوب کند با تلاشی که وربینسکی در به تصویر کشیدن دنیایی قابل لمس و تصاویری زنده می کند که شامل آن گلخانه رنگو هم می شود به تدریج با نماهایی از دره هایی واقعی که به شکلی کاملا طبیعی نشان می دهد و مخاطب می تواند مستقیما با آنها ارتباط برقرار کند،ادامه می یابد.در واقع این تصاویر قابل باورتر از آن چیزی است که بعضا در کارتون های مختلف می بینیم و ساخته ذهن طراحان آن است.این ترکیب جانوارن خزنده و جونده نیز بسیار دیدنی است که همگی توسط مارک مک گری و گروهش طراحی شده اند.که در نهایت همه اینها با صدای بازیگران مطرح جان می گیرند و تبدیل به آن چیزی می شوند که ما روی پرده می بینیم.صداپیشگان نیز در این انیمیشن فوق العاده هستند همچون بیلی نای که در نقش جیک مار زنگی زهرآلود صحبت می کند،ری وینستون که به جای آن سوسمار قوی هیکل و خطرناک حرف می زند،بد بیل به جای یکی از هواداران و ایسلا فیشر به جای بینز، محبوبِ رنگو همگی عالی هستند.

جایی که رنگو در نهایت پیش دوستانش می رود و همه چیز دوباره آرام میشود انگار پس از یک سفر طولانی و پر پیچ و خم دوباره به آرامش و سکوت بازگشتیم .به علاوه که با آن همه صحنه های بی مورد جنگ که بعید میدانم برای کودکان این اندازه صحنه های خشن جذاب باشد به نوعی می خواهد الهامات فکری لوگان فیلمنامه نویس را نشانمان دهد،که بیشتر احتمالا بزرگسالان با این صحنه ها ارتباط برقرار خواهند کرد .به غیر از این می توان گفت تنها منبعی که از فرهنگ عامه الهام گرفته شده صحنه ای است که در آن شکارچی به نام تامسون که بیشتر شبیه مردان مرموز و بی هویتی است که هیچ نشانه ای از خود به جای نمی گذارند.(که صداپیشه آن تیموتی الیفانت است).اگرچه بیشتر لحظات به اصطلاح خنده آور فیلم و کمدی های بزن و بکوبش می تواند تماشاگر را جذب کند.کمدی که یا از خود فیلمنامه آمده یا به وسیله واکنش های میان شخصیتها به وجود می آید.و همین تضادی که بعضا در رفتارها ایجاد می شود باعث به وجود آمدن لحظات شیرین فیلم می شود.

با این حال کمی سخت است که فیلم را به نوعی اصیل و مولف بنامیم چرا  که خود انیمیشن اصرار دارد در ژانر کمدی وسترن جای گیرد ولی چیزی که واضح است دنیای خاص و بی نظیر این انیمیشن است که با هیچ کدام از انیمیشن های امریکایی که پیش از این دیده ایم برابری نمی کند.این نگاه ویژه هم از خود شکل و تصاویر اثر می آید و در واقع این سومین انیمیشنی است که مدیون مشاوره و نگاه ویژه راجر دیکنز در تصویربرداری خاص و به نوعی مجازی این نوع انیمیشن ها است.

با توجه به پیشینه فوق العاده ILM در  انیمیشن های زنده و استفاده از فناوری های جدید جلوه های بصری جای تعجبی نیست که جدیدترین محصول این کمپانی نیز همان واقع نمایی ها و تصاویر خیره کننده را به مخاطبان ارائه دهد،تصاویری که به همراه رنگ ها و نور و محیط لطافتی خاص را به همراه می آورند و باعث می شوند مخاطب هنگام تماشای اثر به وجد بیاید.برای نمونه به یکی از قسمتهای انیمیشن نگاه می کنیم:از جایی که رنگو آن چشمشک مرموز و حیله گرانه را می زند و تصمیم جدی اش را می گیرد به واقع قابل باور تر از صحنه هایی است که مثلا جانی دپ در آن با آن اطوارهایش به محبوبش اظهار علاقه می کند و همین راه را برای ادامه مسیر دیگر استودیوها باز می کند که حتما نباید برای باورپذیر بودن از حرکات خیلی عجیب استفاده کرد و حرکات ساده ای نیز می توانند به حس مخاطب بیفزایند.

موضوع دیگر نوع چشمان رنگوست که جلب توجه می کند.آن چشمان بنفش و خردمندانه که بیش از اندازه بزرگند با پلک های فلس دارش که همه چشم را در برگفته و فقط سوراخ کوچکی از آن معلوم است،همگی ما را دعوت می کنند تا تمام چهره این سوسمار عجیب الخلقه را نظاره کنیم به جای آنکه فقط روی چشمانش تمرکز کنیم و مرتب اجزای آن را وارسی کنیم!

این نکته نیز قابل ذکر است که با وجود اینکه این انیمیشن به شکل دو بعدی ساخته شده ولی از بسیاری از انیمیشن های دیگر که به صورت سه بعدی عرضه می شوند تماشایی تر و جذاب تر است.

منبع: variety

 

  • حسین ارومیه چی ها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی