تاریکخانه

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

گاه نوشت های حسین ارومیه چی ها

تاریکخانه

من نمیدونم آیا هر کدوممون یه سرنوشتی داریم یا تصادفی عین یه پر با نسیم به این طرف و اون طرف میریم.ولی فکر میکنم شاید هردوی اینها درست باشه.شاید هردوی اینا در یه زمان اتفاق میفته...فارست گامپ

مترجم و نویسنده سینمایی
دانشجوی دکترای مطالعات تئاتر در دانشگاه چارلز جمهوری چک
لیسانس زبان روسی ازدانشگاه شهیدبهشتی
فوق لیسانس ادبیات نمایشی از دانشگاه تربیت مدرس
فارغ التحصیل دوره فیلمسازی از انجمن سینمای جوانان ایران

سابقه همکاری با روزنامه بانی فیلم، مجله فیلم نگار، 24، سینمااعتماد، بولتن جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان اصفهان،سایت های سینماسینما و...

دنیایی از جذابیت های بی هدف

منتشر شده در شماره 1933 روزنامه بانی فیلم-30 بهمن 1389

دنیایی از جذابیت های بی هدف

درباره فیلم ولنتاین غمگین

فیلم قصه ای دم دستی و البته پرداختی پیچیده دارد.فیلم ولنتاین غمگین ساخته دریک سانفرانس مروری است بر بینهایت های زندگی. در ابتدا فیلم به شکلی کاملا جدا گانه پرداخت دقیق و همراه با جزئیاتی از زوج جوان  داستان (رایان گوسلینگ و مایکل ویلیامز) زمانیکه ازدواجشان به هم می خورد،ارائه می دهد.سانفرانس  که اولین فیلمش با نام Brother tied نخستین بار در جشنواره ساندنس 1998 نمایش داده شد ،  بیش از یک دهه بر روی این داستان عاشقانه کار کرده است. و این تلاشها خود را در هر یک از نماهای فیلم که به شکلی ماهرانه توسط فیلمبردارش آندری پاریک گرفته شده است نشان می دهد.

فیلم روایتی از یک رابطه چند گانه میان زوج جوان فیلم را از آغاز تا پایان اجباری آن نمایش می دهد.دعواها و آشتی های مکرر این زوج جوان باعث می شود تماشاگران فیلم بتوانند اتفاقات دیگر فیلم را حدس بزنند و در واقع این مسیر به همین شکل تا پایان ادامه دارد.

 بعلاوه، تاثیر های دوگانه ای که سانفرانس اغلب در قاب بندی های خود از آنها استفاده و آنها را به یک فرمول تبدیل می کند اغلب کسل کننده هستند  همانطور که جای خالی عناصر مهم دیگری نیز در فیلم حس می شود. آسانتر این بود که بفهمیم که کارگردان چه چیزی را می خواهد نشانمان دهد تا اینکه همه قراردادها و روش های او را بی چون و چرا بپذیریم.نماهای فیلم نیز اغلب ترکیبی از رنگهای گرم و تند  است که در نماهای بسته بیشتر اثرگذاری خود را نشان می دهد ولی این نیز کاری از پیش نمی برد.برخلاف فیلم عشق سگی ایناریتو، به غیر از برانگیختن احساسات و عواطف تماشاگر در نشان دادن 10 سال پایانی رابطه زوج جوان فیلم در واقع هیچ هدف برتر دیگری را دنبال نمی کند

فیلم اما همچون صفحه ای سفید میدان را برای خودنمایی بازیگرانش فراهم میکند.گوسلینگ و ویلیامز در واقع بهترین بازیهایشان را در این فیلم ارائه داده اند.مجموعه ای از بازیهای احساسی پیچیده با رعایت دقیق جزئیات که البته در بعضی موارد همچون زمانهایی که می خواهند به هم ابراز علاقه کنند با اندکی نوسان رو به رو می شود و رو به سردی می گراید.

همه این کششها و جاذبه ها اما نمی تواند جای خالی یک داستان مناسب را برای فیلم بگیرند و دقیقا در همین مسیر با شکست مواجه می شود.زمانی که سکانسهای پر زرق و برق فیلم می خواهند این خلا را پر کنند اما به دلیل نداشتن یک بستر مناسب با موفق نمی شوند.سانفرانس اما سعی می کنداین مساله را با قدرت تصویر و همین طور صدای فیلمش پنهان کند مثل حضور آن خرس زیبا در ایام خوشی زوج جوان که فقط در آن دوران او را می بینیم.اما به نظر می رسد چنین تلاشهایی در طول مسیر فیلم راه به جایی نمی برند.بسیاری از سکانس های کشدار فیلم مانند سکانسی که در آن زوج فیلم شبی را در مُتلی متروکه سپری می کنند که بسیار هم طولانی است این طور به نظر می آید که انگار می خواهند در فیلمی کوتاه استفاده کند.در کل اما داستان فیلم متفاوت است در اوایل داستان فیلم می خواهد با پرداختن به مرگ سگ زوج فیلم کمی کشش را برای تماشاگر ایجاد کند اما برای وارد کردن این کشش ها در بستر اصلی فیلم نمی تواند موثر باشد و همه اینها در نهایت به شکل مبهم و بدون تغییر رها می شوند.در مجموع،ولنتاین آبی به طرز عجیبی شبیه به فیلم Exploding girl به کارگردانی بردلی روست گری شده است.در آن فیلم زو کازان نقش دختری مبتلا به حملات عصبی را در یک کالج بازی می کرد.هر دو فیلم انگار نگرانی کمتری را برای کارگردان بابت داستان به همراه داشته اند تا مفهوم فیلم.جذابیتی چند جانبه که با نگاه هایی گذرا وگاه پنهانی کار را تا پایان پیش می برند.دو فیلم در عنوان نیز می توانند با هم مقایسه شوند.اما چیزی که روشن است این موضوع است که سانفرانس حساب ویژه ای روی قدرت و توانایی ویلیامز در ابراز حس نارضایتی اش در فیلم باز کرده است.نتیجه اما برعکس می شود و بیشتر گیج کننده به نظر می آیند. اما تصاویر فیلم همچنان قدرت و جذابیت خود را حفظ می کنند.شاید شما بتوانید این فیلم را همچون تابلویی بر دیوار خود بگذارید و آن را ببینید ولی احتمالا از این کار حالتان تغییر خواهد کرد....می خواهید امتحان کنید!

منبع: indiWire

  • حسین ارومیه چی ها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی