میان صخره ها و مسیری صعب العبور
منتشر شده در شماره 1928 روزنامه بانی فیلم-24 بهمن 1389
یادداشت گاردین بر فیلم تازه دنی بویل
میان صخره ها و مسیری صعب العبور......جیمز فرانکو در نقش آرون رالستون در 127 ساعت
پیش از این هرگز چنین چیزی را تا این حد انزجار آور روی پرده ندیده بودم.تا حدی که تماشاگران در طول نمایش فیلم مدام به عقب می رفتند و دستهایشان را بر سر خود می گذاشتند و وحشت کرده بودند.ولی کاری که در طول فیلم تازه دنی بویل؛127 ساعت صورت می گیرد بیشتر تحمل داستان واقعی و خسته کننده آرون رالستون است.جوان بیست و چند ساله ای که در سال 2003 در دره های زیبا و هیجان انگیزblue john در اوتاه کوه نوردی می کند و دستش به شکل ناگهانی در یک تخته سنگ گیر کرده و گرفتار می شود.پس از گذشت روزها با فریادهای وحشتناک،فشارهای غیر قابل تحمل ، مقاومت های جان فرسا و آب و آذوقه ای که تقریبا به مرز صفر رسیده است او بالاخره متوجه چاقویی می شود که همراه خود آورده است و شروع به حرکتی میکند که در اصطلاح سیاستمداران انتخاب سخت در مواقع اضطرار نام دارد..
جیمز فرانکو نقش رالستون را ایفا می کند و نماهای نزدیکی که بیشتر زمان فیلم را در بر می گیرند و چهره اش که به خوبی حس تبدیل ورزشکاری از خود راضی و تندخو به پسری آرام و وحشت زده را به مخاطب القا می کند به خوبی روی پرده نمایش داده می شود.حتی فکر کردن به آن لحظات نیز می تواند هر آدمی را به وحشت بیاندازد.و من در واقع به یاد آن لرزش و لکنت زبان مارلون براندو در فیلم اینک آخرالزمان افتادم زمانی که چند بچه که در قبایل دور آن جزیره زندگی می کردند و مبتلا به بیماری آبله بودند را مایه کوبی می کند و بعد که دوباره به آنجا باز می گردد به دنبال بزرگان قبیله می گردد که همه ی دستانی که او مایه کوبی کرده بود را قطع کرده بودند.("خدای من!این دیگه آخرشه!چطور می تونن چنین کاری رو بکنن...")
ورزشی که رالستون انجام می دهد نیز در واقع مشخص نیست.نه دقیقا نوعی راه پیمایی است نه کوه پیمایی،چیزی بین این دو.یک جور دره نوردی که اعتراف می کنم پیش از این هرگز آن را ندیده بودم.دره نورد در این ورزش باید خود را میان شکاف های صخره ها محکم نگه دارد و مواظب سنگ ریزه و تخته سنگ ها که هر لحظه امکان دارد بلغزند نیز باشد.این خود به تنهایی برای من وحشتناک و دلهره آور بود.بعلاوه که او پیش از آغاز سفر و در آغاز راهش با دو دختر کوه نورد جذاب روبه رو شده بود و حتی برای یک میهمانی با آنها قول و قرار هم گذاشته بود.رالستون سپس متکبرانه به سفرش ادامه می دهد و در نهایت آن حادثه هولناک برایش رخ می دهد.صخره های سنگدلی که میلیاردها سال از عمرشان می گذرد حالا در اعماق خود جسمی ترسان و لرزان را پنهان کرده اند و عظمت بیکران دنیای زمین شناسی و جغرافیا اکنون او را در خود فرو می برند.
نظر من درباره فیلم این بود که انتظار داشتم فیلمی واقع گرایانه درباره آرون رالستون ببینم چیزی مثلا شبیه فیلم مستند جسورانه لمس خلاء(Touching the Void) اثر کلاسیک کوین مک دونالد در سال 2003.مستندی درباره کوه نوردان ناکامی که قصد صعود به رشته کوه های آند منتهی به پرو را داشتند.فیلمی این چنین بیشتر می تواند به آن چیزی که در ذهن و دل رالستون می گذشته نزدیک شود. و همچنین آن صحنه هایی که رالستون را نشان می دهد در حالیکه دارد فیلم خاطراتش را به سبک فیلم جادوگر بلر می سازد بیشتر مرا مشتاق کرد تا اثر واقعی آن را ببینم ولی خود رالستون آگاهانه نخواست تا این بخش از حواشی دردناک فیلم نشان داده شود.
در پایان می توان گفت که شکی در مهارت و استعداد دنی بویل نیست که توانسته دوباره آن تجربه دردآور رالستون به تصویر بکشدگرچه که صریحا نشان نداد که او چطور از آن مخمصه خلاص می شود.اجرای به دور از احساس فرانکو بی نظیر است. و همچنین نماهایی که فیلمبردار فیلم آنتونی دود منتل از مناظر بکر آن منطقه شکار کرده است نیز شگفت انگیز است.
منبع: گاردین
- ۸۹/۱۱/۲۴